29 مرداد 1397, 13:55
... و مخفی نیست بر اُولِی الالباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرِّک است که حرکت احتیاج به او دارد، و شناختن مَا مِنهُ الحَرَکَةِ، وَ ما لَهُ الحَرَکَة، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن ممکنات، متحِّرک به سوی مقصد میباشند.
فرق بین عالم و جاهل، معرفتِ علاج حوادث و عدم معرفت است، و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوتِ مراتبِ علم آنها است در ابتدا؛ پس اگر محرِّک را شناختیم و از نظم حرکات، حسن تدبیر و حکمت محرِّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیّه است.
خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و وای به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات، جاهل میکوید: ای کاش خلق نمیشدم! عالم میگوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و باز گردم و حرکت نمایم و شهید حقّ بشوم! مبادا از زندگی خودمان پشیمان شده برگردیم.
اگر نصف عمر هر شخصی در یاد مُنعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی حیات او محسوب است و نصف دیگر مَمات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرارِ به خویش و عدم نفع. خداشناس مطیع خدا میشود و سر و کار با او دارد و آنچه میداند موافق رضای او است عمل مینماید، و در آنچه نمیداند توقّف مینماید تا بداند و آن به آن استعلام مینماید و عمل مینماید یا توقف مینماید. عملش از روی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل.
آیا ممکن است بدون اینکه باسلاح[باشیم بر] اطاعت خدای قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست مگر برای خداییان و ضعفی نیست مگر برای غیر آنها.
حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم باید برای عملی نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه او اول تا به آخر مخالفت با محرِّک دواعی باطله است که اگر اعتنا به آنها نکنیم کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدا اعلی
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان