قال الصّادق علیه السّلام: صاحب النّیّة الصّادقة، صاحب القلب السّلیم.
حضرت امام علیه السّلام مىفرماید که: صاحب نیّت صادق، صاحب دل سلیم است.
یعنى هر که دل او از وساوس شیطانى و علایق جسمانى سالم است، نیّت او در عبادت و طاعت، صادق است و الاّ در نیّت خود کاذب است. تشبیه کردهاند نیّت صادق را به گریختن کسى از پیش درّندهاى، چنانکه نیّت هارب از این گریختن، نیست مگر خلاصى از سبع، و مشوب بغیر این نیست. نیّت در عبادات نیز باید چنین باشد و مشوب به غیر نباشد.
لانّ سلامة القلب من هواجس المحذورات، تخلّص النّیّة للَّه تعالى فی الامور کلّها.
چرا که سلامت نفس از وساوس شیطانى، که حذر کردن از او لازم است، خالص مىکند نیّت را از براى خداى تعالى در جمیع کارها.
قال الله عزّ و جلّ: چنانکه خداوند عالم در قرآن مجید و فرقان حمید فرموده: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ. إِلَّا من أَتَى الله بِقَلْبٍ سَلِیمٍ [i]
یعنى: روز قیامت، روزى است که نفع نمىکند در آن روز، نه مال و نه فرزند و نه هیچ چیز، مگر دل پاک از چرک عصیان و نفس سالم از زنگ طغیان.
و قال النّبیّ صلّى الله علیه و آله: نیّة المؤمن خیر من عمله.
و حضرت رسالت پناه صلّى الله علیه و آله فرموده است که: نیّت مؤمن در کار خیر، به از کردن آن کار است. جمع میان این حدیث و حدیث: «افضل الاعمال أحمزها»، یعنى:
فاضلترین عملها نزد حضرت بارى، هر عملى است که دشوارتر باشد،خالى از[ii]اشکال نیست. چرا که حدیث اوّل، دلالت دارد که بهترین عملها، نیّت است و حدیث دوم، دلالت دارد که فاضلترین هر عمل، هر عملى است که دشوارتر باشد.
بعضى از علما جهت دفع این اشکال، گفتهاند که: مراد از حدیث اوّل، اعتقاد حقّ، است و شکّى نیست که اعتقاد حقّ به از عمل است، چرا که اعتقاد درست، موجب خلود بهشت است، چنانکه اعتقاد باطل، باعث خلود جهنّم است. به خلاف عمل، که هیچ عمل نیست که موجب خلود بهشت یا دوزخ باشد. و این معنى را از حدیث نیز استنباط مىتوان کرد، که شخصى از یکى از ائمّه علیهم السّلام پرسید که: مؤمنى که سى سال یا بیشتر یا کمتر، عمرش گذشته باشد، به چه سبب به این عمل قلیل مستوجب خلود بهشت مىشود و در کافر به عکس؟ حضرت فرمود که: چون نیّت مؤمن این است که: هر چه قدر در دنیا باشد، به همین اعتقاد باشد که دارد، و کافر نیز همچنین. از این جهت او مستحقّ خلود جنّت است و این مستحقّ خلود جهنّم.
بنا بر این، معنى حدیث چنین مىشود که: طبیعت نیّت، به از طبیعت عمل است، گو در ضمن فردى باشد و این اندکى دور است. و ممکن است که معنى حدیث دوم این باشد که: اشقّ هر عمل، فاضلتر است از غیر اشقّ آن عمل، مثل نماز به حضور قلب و اطمینان خاطر، افضل است از نماز بى حضور و اطمینان، و روزه در روزهاى گرم و بلند، فاضلتر است از اوقات دیگر. پس مىشود که نیّت هر عمل، فاضلتر از نفس عمل باشد و عملها مختلف باشند در شدّت و ضعف و قلّت ثواب و کثرت ثواب، و فی الواقع نیز چنین است، چرا که نیّت خالص، که به هیچ وجه از وجوه، مخلوط و مغشوش به غیر نباشد، به مراتب شتّى، اشقّ است از نفس عمل، هر چند عمل جهاد یا حجّ باشد. یا معنى حدیث اوّل، این باشد که: چون عبادت و طاعت تمام نمىشود مگر به دو جزء، یکى بدن و یکى دل و این یک جزء که دل است، بهتر است از جزء دیگر که بدن است. پس نیّت که عمل قلب است، هم فاضلتر باشد از عمل جوارح و اعضاء، چرا که مقصود از عمل تن، آن است که صفت دل بگردد و عکس نیست. دیگر اینکه نیّت، اصل است و متبوع است و عمل، فرع است و تابع، و شکّ نیست که متبوع، افضل است از تابع.[iii]
و قال: الاعمال بالنّیّات، و لکلّ امرئ ما نوى.
یعنى: هر عملى که متعلّق باشد به نیّت و بى نیّت واقع نشود، مثل واجبات و مستحبّات، قبول آن عمل، موقوف به نیّت است و بى نیّت قبول نمىشود و از براى هر کس فراخور خلوص نیّت، ثواب مقرّر است. هر چند در نیّت، خلوص بیشتر است و از آمیختگى و امتزاج به غیر کمتر، ثواب آن عمل بیشتر است. چون بیان کرد که هر عملى که به نیّت است، ناچار است از نیّت، مىخواهد بیان کند که کیفیّت نیّت چون است و گفت: و لا بدّ للعبد من خالص النّیّة فی کلّ حرکة و سکون.
یعنى: ناچار است بنده را از نیّت خالص در جمیع حرکات و سکنات، در هر طاعت و عبادت، که اگر نیّت در افعال و اعمال خالص نباشد و به أغراض مهلکه مخلوط باشد، از جمله غافلین خواهد بود، چنانکه مىفرماید: إذ لو لم یکن بهذا المعنى، یکون غافلا.
یعنى: اگر نبوده باشد نیّت او موصوف به خلوص و آمیخته باشد به شهوات نفسانى، هر آینه آن کس مىباشد که از جمله غافلان، بلکه از جمله حیوانات عجم.
و الغافلون قد وصفهم الله بقوله: و غافلان را وصف کرده است در قرآن مجید، بقول خود: إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا (فرقان- 44).
یعنى: کسانى که افعال خیر را نه محض از براى خدا مىکنند، مثل چارپایان هستند، بلکه پستتر، چرا که چارپایان به واسطه نداشتن عقل و تمیز، عمر ایشان صرف «لا یعنى» مىشود و مع هذا، به آن کارى که از براى او مخلوق هستند، مثل بارکشى و سوارى، به قدر مقدور تقصیر نمىکنند. بیچاره آدمى، با وجود عقل و تمیز و مکلّف بودن به اوامر و نواهى، هر گاه به مقتضاى عقل خود عمل نکند، به[iv]مراتب شتّى، بدتر از حیوانات عجم خواهد بود.
ثمّ النّیّة تبدو من القلب على قدر صفاء المعرفة، و تختلف على حسب اختلاف الاوقات، فی معنى قوّته و ضعفه.
مىفرماید که: ظاهر مىشود نیّت از دل مؤمن، به قدر صفا و چرکنى دل، یعنى هر چند که دل، که مطلع نیّت است، به صفا و جلا، اقرب است و از کدورت و تیرگى، أبعد، نیّت او به خلوص اقرب است. و هر چند در علم و معرفت، کاملتر است نیّت و سایر افعال و اعمالش به صلاح و سداد، نزدیکتر است. و نیز مىفرماید که: مختلف مىشود مراتب نیّت، به حسب اوقات در قوّت و ضعف. یعنى: در اوقات اطمینان خاطر و عدم تزلزل و تشویش نیّت، به خلوص اقرب است، تا وقت تشویش خاطر. پس نتیجه این فقره، این شد که صاحب نیّت، تا راه به حقیقت نیّت نبرده است و اسباب تزلزل و اضطراب را از خود دفع نکرده است، نیّت او در فرایض و سنن، از درجه اعتبار ساقط است و اعتبارى چندان ندارد.
و صاحب النّیّة الخالصة نفسه و هواه معه مقهورتان، تحت سلطان تعظیم الله تعالى.
یعنى: صاحب نیّت خالص، کسى است که مجاهده و مخالفت «نفس امّاره» کند و مباغضت و مخالفت این خدّاعه غرّاره را لازم داند، چرا که جویندگان طریق فوز و نجات، در جمیع أطوار و حالات، احتراز از شرّ این عدوّ قوى و فریب این غرور غوى نموده و همّت بر مجاهده و مدافعه آن، که افضل اقسام جهاد است، گماشتهاند. چنانکه از حضرت رسالت پناه صلّى الله علیه و آله مروى است که آن حضرت فرموده:
«أفضل الجهاد، من جاهد نفسه الّتی بین جنبیه»، یعنى بهترین جهادها، جهاد کسى است که، مجاهده کند با نفس خودش که در میان دو پهلوى او است و نهایت قرب به او دارد. از حضرت صادق علیه السّلام نیز مروى است که آن حضرت فرموده: «احذروا أهواءکم کما تحذرون أعداءکم، فلیس شیء أعدى للرّجال من اتّباع أهوائهم و[v]حصائد ألسنتهم». یعنى: حذر کنید از هواها و خواهشهاى نفس خود، چنانکه حذر مىکنید از دشمنان خود، پس نیست هیچ چیز دشمنتر از براى مردان، از پیروى هواهاى نفس و درویدههاى زبانها. و مجاهده نفس عبارت از آن است که او را در هواها و خواهشهاى خود، ممکّن نداشته، مسخّر و مقهور عقل، که فرمان فرماى مملکت بدن است، سازند و مجال سرکشى و نافرمانى او، که موجب اختلال ارکان این بنیان الهى است، نداده، به معونت جنود عقلیّه به دفع طغیان و فساد او پردازند، تا سلطان عقل در قلمرو بدن، تمکّن و استقلال یافته و این قلوب که منزلگاه قوافل فیوض الهیّه است، از فتن و شرور أ هواى نفسانى، خالى و به زیور آثار خیر و مرضیّات ربّانى، حالى گردد. رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا، وَ هَبْ لَنا من لَدُنْکَ رَحْمَةً، إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ[vi].و الحیاء منه.
یعنى: از جمله فروع و نتایج خلوص نیّت، «حیا» است. یعنى: هر گاه کسى صاحب نیّت خالص شد و سریره و علانیه خود را با خدا یکسان کرد، البتّه مىگردد صاحب حیا و آزرم، و حیایش مانع مىشود که تعظیم و توقیر الهى «کما ینبغی» بجا نیاورد و به کارى که مخالف رضاى او باشد، مرتکب شود. از این مذکورات، متنا و شرحا مستفاد مىشود که با اعتقاد درست و إذعان «بما جاء به النّبیّ»، ارتکاب معصیت بسیار، مستبعد است و از اینجا است که بعضى از فقها، ارتکاب معصیت را، منافى ایمان مىدانند. و دلیل جمعى که قائل هستند به خلود فسّاق در جهنّم، این است. و این قول، خالى از قوّت نیست، و بعضى از احادیث نیز مؤیّد این است.
و هو من طبعه و شهوته و منیته.
یعنى: صفت حیا جبلّى و طبیعى خلوص نیّت است و خواهش او را دارد.
-
-
[ii] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 44
-
[iii] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 45
-
[iv] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 46
-
[v] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 47
-