كلمات كليدي : چاپلوسي، تملّق، تمجيد، طمع، غنا
نویسنده : اصغر صفرزاده
یکی از رذایلی که در اثر انحراف قوه شهویه اثرات ناگواری بر زندگی دینی و دنیایی شخص می گذارد و او را از نظرها ساقط و از درجه اعتبار پایین میآورد چاپلوسی و تملقهای بیجایی است که شخص مرتکب آن شده و آبرو و حیثیت خود را به حراج می گذارد که این خود نشان از شرک خفی در نهاد او دارد.
معنا و مفهوم چاپلوسی
جوهری در صحاح میگوید: رجلٌ مُلِق. یعنی چیزی را میگوید که قلباً به آن اعتقاد ندارد.[1]البته این قول، تفسیر به لازم أعم است که با زبان میباشد و معنای دقیق آن چنین است: اظهار لطف و محبت و دوستی که با خضوع مخلوط شده باشد با آنکه در قلب چنین نیست.[2] تعریف و تمجیدهای بیموردی که از دیگری میشود نشان از خفت و خواری چاپلوس و مبتلا شدنش به شرکی است که ثمره آن در اعمال و رفتار وی ظهور پیدا کرده، ننگ و عار را برای او به ارمغان آورده است.
منشأ چاپلوسی
هدف انسانی که طالب رضا و خشنودى مردم است و توجه به جلب نظر و قلوب مردم دارد، آن است که آنها را مؤثر در امورى مىداند که مورد طمع اوست. مثلا کسانىکه پول پرست و مال دوست هستند، پیش ارباب ثروت خاضع بوده از آنها تملق میگویند و برای آنها فروتنى مینمایند و کسانى که طالب ریاست و احترامات ظاهری هستند از مریدان و پیروان خود تملقها کرده، فروتنیها مینمایند تا قلوب آنها را به هر ترتیبى که هست به سوی خویش جلب کنند اما در مقابل کسانی هستند که با ریاضات شرعیه خود را تربیت کرده، طالب رضاى حقاند و زینتهای دنیا آنها را نلرزانده، در ریاست، طالب رضاى حق هستند و هنگامی که زیر دستند حقجو و حق طلب بوده همچون آدمهای شریف گذران عمر میکنند.[3] البته ناگفته نماند که گاهی شیطان افراد را به بهانه تواضع به این بلیه دچار کرده مشغولشان میکند و حال آنکه مابین آن دو فاصله هاست: تواضع مبدأش علم به خدای تعالی و نفس بوده، غایتش هم خدا است یا کرامت خدا و نتیجهاش کمال نفسانى است. درحالی که تملّق، مبدأش شرک و جهل بوده، غایتش نفس است و ثمرهاش خفّت و خوارى میباشد. به هرحال باید دانست که چاپلوسی از آبشخور نفاق و خودخواهی سیراب شده است.[4]
متأسفانه گاهی، عادت بعضی از مردم شده است که چرب زبانى و تملّق را دلیل بر مردمدارى و حسن خلق تلقّى کرده، خلاف آن را نشانه حقارت و کم ارزشى و نبود شخصیّت میپندارند.[5]
آثار چاپلوسی
مهمترین اثر این است که ملکه اخلاص را از کف داده و چشم نیاز به عنایت و بخشش مخلوقی همچون خود میدوزد که حکایت از شرک پوشیده و خفی وی میکند. چرا که وی در توحید افعالی دچار مشکل شده است و دیگران را مؤثر در امور جاری در عالم میبیند.
گاهى خود را برده پستى مىنمایاند تا از متاع او چیزى نصیبش گردد. در تملّق بىسروپائى هزار دروغ میگوید، تا قلب او را به دست آورد که نتیجهای جز خواری و ذلت خود و احساس شخصیتی کاذب و توخالی در نوع تعریف شدگان به بار نخواهد گذاشت که نتیجه آن، برهم خوردن تعادل جامعه و رفتن آن بسوی حالتی دروغین و مسموم خواهد بود.
انواع چاپلوسی
گفته شد که منشأ تعریف و تمجیدهای نادرست از مردم، دوری از حق و غوطهور شدن در منجلاب دنیا و مادیات است اما باید متذکر شویم که نوعی تملق هم هست که نه تنها ناپسند نبوده بلکه ممدوح و گوارا است و در دعاها و روایات ما به آن اشاره وترغیب شده است وآن چاپلوسی و تملق کردن به هنگام راز و نیاز با خدا است. البته چنین عرض حاجتی به بارگاه دوست، لطیف نمودن معانى تضرع، توسل و تسلیم می باشد.[6]خداوند به حضرت عیسى علیه السّلام وحى نمود: «عیسى مانند غریق غمزدهاى که یاورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش و بدان من با چاپلوسى کردن تو خوشحال مىشوم. با زنده دلى و نشاط این عمل را انجام بده و صداى غمناک خود را به من برسان».[7]
درمان چاپلوسی
برای علاج این خصلت ناپسند باید در دو میدان قدم زد: اول اینکه شخص چاپلوس در آثار و مفاسد این صفت خوب بیاندیشد و با خود بنگرد که آیا میارزد در عوض مال یا جاه و مقامی که بر فرض اثرگذاری چاپلوسیاش نصیب او میشود بین خدا و خلق خدا، خود را ذلیل و خوار کند و در وادی شرک داخل شود که عقاب و رسوایی هر دو جهان را در پیخواهد داشت.
باید با یاد حق تعالى دل را از ظواهر فریبنده دنیا منصرف کند و تمام جهان و جهانیان را از نظرش بیاندازد و دلبستگى به احدى غیر از حق پیدا نکند و خود را به واسطه آنها بزرگ و بزرگوار نشمارد و هر چه غیر از حق و آثار جمال و جلال او است در نظرش کوچک باشد و این خود، منشأ تواضع براى حق و به تبع آن براى خلق میگردد. زیرا که خلق را نیز از حق میبیند و این خود، منشأ عزّت نفس و بزرگوارى او میشود؛ دیگر مقابل کسی سر خفت و خواری کج نمیکند و تملق هر بی سروپایی را به جان نمی خرد. از طرفی باید روح قناعت را در خود پرورش داده و شکوفا سازد چون «هر که بناى قناعت بگذارد، براى گذران زندگی به زحمت نمىافتد(هر چند عیالمند باشد) در نتیجه ازاحتیاج به مردم خلاص مىشود و از چاپلوسى و تملّق ناکسان، فراغت مىیابد و در نزد خالق و خلق، عزیز مىگردد»[8] و همانطور که امیرالمؤمنین علی السلام فرمودند فقر و ناداری را بر تملق دیگران برگزیند[9].
اگر چاپلوسی او برگرفته از عادات و رسوم نادرست رایج بین مردم که آن را مردم داری میپندارند باید کمر همت ببندد و حق را هدف خود قرار دهد و این رسم نادرست را به هیچ انگارد و در این کار از هیچ نیروئى بیم و هراس نداشته باشد و از مذمّت و سرزنش مردم نهراسد.[10]
این صفت خبیثه -که به زبان آوردن مطالبی است در مورد دیگران، درحالی که به آن اعتقادی ندارد- نهری است جاری از دریای وسیع محبت دنیا و خصلتی است به ودیعه گرفته شده از خصلتهای سگان، چرا که آداب سگان است که در انتظار لقمهاى دُم خود را مىجنبانند و تملق و چاپلوسى مىکنند.[11]