كلمات كليدي : ادب، اخلاق، ادب فردي، ادب اجتماعي
نویسنده : زينب طاهري
ادب (با فتحه)؛ شگفت و عجب،[1]دانش، معرفت، روش پسندیده.[2]
ادب در لغتنامههای عربی، تمرین دادن نفس[3]و حسن اخلاق[4] شمرده شده است و ابن منظور ادب را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت میداند.[5]
ادب دراصطلاح
باید دانست که به لحاظ اصطلاحی ادب در طی قرون به دو معنای عمده ادبیات (علوم ادبی) و ادب دینی (اخلاقیات) به کار رفته است[6]ولی مقصود از آن در این بحث ادب دینی میباشد؛ «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند »[7]
تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد. از جمله خواجه عبدالله انصاری پیرامون ادب اینگونه بیان میدارند:
«ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند[8]»و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، میخوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفتهای نیک و دور کردن صفات زشت است...»[9]
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانسنگ المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و میفرمایند: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»[10]
ادب و تفاوت آن با اخلاق
در تعریفهای ارائه شده از ادب، گروهی ادب را اخلاق دانسته و آن را حسن اخلاق تعریف کردهاند. اما با تأمّل در این واژه در مییابیم که ادب با اخلاق تفاوت دارد. در این رابطه شیخ طبرسی به 6 تفاوت میان اخلاق و ادب اشاره کرده و میفرمایند:
1ـ اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانی بحث میکند ولی آداب مربوط به افعال بدن است.
2ـ مسائل اخلاقی همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولی آداب در زمانهای مختلف متغیر و متفاوتند.
3ـ مسائل اخلاقی از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهری و هر کشوری یکسان میباشند اما آداب در شهرها و کشورهای مختلف تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است...
4ـ اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است.
5ـ در روایات اسلامی به آداب بیشتر از اخلاق اهتمام داده شده است.
6ـ مسائل اخلاقی قابل استدلال عقلی میباشند ولی برای آداب استدلالی عقلی وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم میباشند.»[11]
در رابطه با اهمیت ادب در قرآن میتوان به سوره حجرات، آیه 4 رجوع کرد که در این آیه رعایت ادب و نگاهداشتن حرمت افراد در روابط اجتماعی، نشانه خردمندی دانسته شده است.[12]
« (ولی)کسانی که تو را از پشت حجرهها بلند صدا میزنند، بیشترشان نمیفهمند »[13]
آیت الله مکارم شیرازی در این باره میفرمایند:
«اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل بالاتر رود بر ادب او افزوده میشود؛ زیرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درک میکند و به همین دلیل بیادبی همیشه نشانه بیخردی است یا به تعبیر دیگر بیادبی کار حیوان و ادب کار انسان است.»[14]
ادب از منظر روایات
1)ادب و عقل
این روایات در اهمیت و ارزش ادب به بحث رابطه میان ادب و عقل پرداختهاند.
امام علی(ع) میفرمایند:
«و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند (عاقل) به ادب و یاد دادن پند میآموزد و چهارپایان پیروی نمیکنند مگر به کتک.»[15]
2)ادب وارث
در روایات، بهترین ارثی را که برای فرزندان میتوان به جای گذاشت ادب معرفی کردهاندـ امام علی(ع) میفرمایند:
«بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست»[16]
3)ادب و کمال انسانی
یکی از نکاتی که در روایات، درباره ادب دیده میشود ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب میباشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر میرود .
امام علی(ع) میفرمایند:
«ای مؤمن علم و ادب، ارزش وجود توست در تحصیل علم کوشش نما. چه به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش مییابد.»[17]
شرافت خانوادگی وقتی تکمیل میشود که همراه با ادب باشد پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب هیچ ارزشی ندارد .
امام علی(ع):
« ادب نیکوترین حسبی است و زیادتی دارد بر سایر حسبها » [18]
در تربیت فرزند مهمترین نکتهای که باید مد نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد.
حضرت سجاد زین العابدین(ع) فرمود:
«حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی...»[19]
امام علی(ع) در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن(ع) نوشته است: « فرزند عزیز در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانهات سخت شود و عقل به اندیشههای دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم »[20]
امام خمینی(ره) [21] یکی از منازل سیر و سلوک را منزل عزم میدانند؛ عزم به اینکه ظاهر و صورت انسان شرعی شود و برای این امر، انسان باید متأدب به آداب الهی شود.
آیت الله بهاء الدینی در باب اهمیت ادب میفرمایند:
«اسلام و کتاب یک دستور سازنده بشر است که او را از حیوانیت به آنجا میبرد که ملائک هم میگویند ما قدرت نداریم با او هم پرواز شویم، این در صورتی است که به کتاب خدا عمل شود، به آداب اسلام عمل شود...»[22]
درکلام آیه الله جوادی آملی اهمیت ادب اینگونه دیده میشود:
« انسان نورانی و روشن، هم مسیر خود را میبیند و هم راه را به دیگران نشان میدهد... نشانه روشن شدن جان این است که انسان، هم نسبت به الله، ادب را رعایت کند هم نسبت به خودش و هم نسبت به دیگران.» [23]
یکی از اموری که در سیر و سلوک باید رعایت شود ادب است. [24]
اقسام ادب
ادب بر دو قسم است: ادب با خدای عزّوجلّ و ادب با بندههای او.[25]
علامه طباطبایی(ره) درباره وجود این دو قسم از گونههای ادب در سیره انبیاء چنین میفرمایند: ادب اعم است از ادب نسبت به خدا و ادب نسبت به مردم.»[26]
همچنین ایشان ادب نسبت به خداوند و ادب در برابر مردم را ادب فردی و اجتماعی دانستهاند.
ادب فردی رعایت آداب عبودیت و بندگی در پیشگاه احدیت است و ادب اجتماعی رعایت آداب معاشرت با مردم میباشد.
در بسیاری از روایات به فراگیری ادب دستور داده شده است. امام علی(ع) درباره پیشوایان میفرمایند: « هر که خود را پیشوای مردم نمود... باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگری به زبان، به روش و اعمال و رفتار خویش، او را ادب و آراسته سازد و آموزنده و ادب کننده نفس خود، از آموزنده و ادب کننده مردم، به تعظیم و احترام سزاوارتر است(چون پیرو هوا نیست) »[27]
فراگیری ادب در درجه اول باید از خود انسان شروع شود و مبادرت به ادب خویش نماید و حال کسی که خود را ادب کرد میتواند ادب کننده دیگری باشد و میتوان با پیروی کردن از رفتار پسندیده دیگران و دوری کردن از عملکرد زشت آنان خود را مؤدب به آداب نمود [28]و از آن بهرهمند گردید.
آثار ادب
هر کس با ادب همراه باشد سرانجام مؤدب به آداب الهی میشود و این ادب، نیکو یاوری برای او میگردد. [29]
امام هادی(ع) میفرمایند:
«ادب یک بار گران است. هر که این بار را به دوش کشید سرانجام بدان دست یافت»[30]
پس ادب، نیکو یاوری است که انسان را در تمام مراحل زندگی هدایت میکند و و رعایت آداب به زندگی او ظرافتی میبخشد که حدود الهی در آن محفوظ میماند.
« اولئِکَ یُجزَوْنَ الغُرْْفَه بِمَا صَبَروا و یَلقَّونَ فیها تَحِیَّه و سلاماً ـ خالدین فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَراً و مُقاماً »[31]