دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امانتداری

زمانیه که در برادر خود صفات حیا، امانت و راستگویی دیدی به او امیدوار باش ... .
امانتداری
امانتداری

امانتداری

از امام صادق (ع) روایت شده که می‌فرمایند:

قال النّبی(ص): «إذا رأیتَ مِن أخِیکَ ثلاثَ خصالٍ فَأرجِه: الحَیاءَ و الأمَانَهَ و الصّدقَ …»(نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حدیث205)

«أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ رَجُلٌ صَدُوقٌ فِی حَدِیثِهِ مُحَافِظٌ عَلَى صَلاتِهِ وَ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَعَ أَدَاءِ الأَمَانَهِ»[1]

محبوبترین بندگان نزد خداوند، انسان راستگو و کسی می‌باشد که مواظب نمازش هست و بر آنچه خداوند بر او واجب کرده، مواظبت می‌کند و مواظب اداء امانت است؛ سپس امام صادق(ع) در ادامه روایت می‌فرمایند:

«ثُمَّ قَالَ(ع) مَنِ اؤْتُمِنَ عَلَى أَمَانَهٍ فَأَدَّاهَا فَقَد حَلَّ أَلفَ عُقْدَهٍ مِن عُنُقِهِ مِن عُقَدِ النَّارِ فَبَادِرُوا بِأَدَاءِ الأَمَانَةِ فَإِنَّ مَنِ اؤتُمِنَ عَلَى أَمَانَةٍ وَکَّلَ بِهِ إِبلِیسُ مِائهَ شَیْطَانٍ مِنْ مَرَدَهِ أَعْوَانِهِ لِیُضِلُّوهُ وَ یُوَسْوِسُوا إِلَیْهِ حَتَّى یُهْلِکُوهُ إِلَّا مَن عَصَمَ اللَّهُ عَزَّوَجَل‌»[2]

کسی که بر امانتی امین شمرده شود و ادای امانت کند هزار گره از گره‌های آتش را از گردن خود باز کرده پس بر ادای امانت مبادرت کنید، همانا کسی که بر امانتی امین شمرده شود، ابلیس صد شیطان سرکش را بر او می‌گمارد تا او را گمراه کنند و نسبت به آن امانت او را دچار وسواس می‌کنند [تا نسبت به آن امانت خیانت کند] تا اینکه او را هلاک کنند مگر کسی را که خداوند او را حفظ کند.

یکی از علماء و مراجع بسیار بزرگ شیخ مرتضی انصاری بود که در سال 1281هجری قمری در نجف از دنیا رفت و مرقد شریفش در همانجا است؛ دو کتاب معروف او به نام رسائل و مکاسب هنوز نیز در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود. شخصی در آن عصر در عالم خواب شیطان را دید که بسیار خشمگین است و طناب‌های ضخیم و نازک و زنجیرهای مختلف و محکم در دست دارد و محکمترین قسمت آن پاره شده است از شیطان پرسید: اینها چیست و چرا پاره شده‌اند و چرا خشمگین هستی؟! شیطان در پاسخ گفت: به سوی شیخ انصاری رفتم تا با این طنابها او را به سوی خود بکشانم، ولی نتوانستم، و در هر بار که طناب را می‌کشیدم پاره می‌شد تا هفت بار او را کشیدم، ولی هفت طناب پاره گردید، از او مأیوس شدم. آن شخص می‌گوید: به شیطان گفتم: زنجیر یا طناب مرا نیز نشان بده؟ گفت مانند تو نیاز به طناب و زنجیر ندارد، با یک اشاره می‌آیید، از خواب بیدار شدم و نزد شیخ انصاری رفتم و داستان خواب خود را برای او تعریف کردم. شیخ انصاری خدا را شکر کرد و گفت: دیشب برای درد زایمان همسرم نیاز به پول پیدا کردم، ولی پول نداشتم، جز پولی که شخصی آن را به عنوان امانت نزد من گذاشته بود، رفتم کنار طاقچه تا مقداری از آن پول را به عنوان قرض بردارم، ولی احتیاط کردم ک آیا صاحبش راضی هست؟ این موضع تا هفت بار تکرار شد، بعد تصمیم گرفتم که بر ندارم، خداوند زایمان را بر همسرم آسان کرد و دیگر نیاز به پول پیدا نکردم، شاید تعبیر خواب تو همین باشد.[3]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS