كلمات كليدي : دارالفنون، صادق هدايت، هدايت قلي خان، دانشكده ي هنرهاي زيبا، مجله سخن، گورستان پرلاشز، بوف كور
نویسنده : داریوش سعادتی لیلان و اعظم بابائی
صادق هدایت در سهشنبه 28 بهمنماه 1281 در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلیخان هدایت (اعتماد الملک) فرزند جعفرقلی خان هدایت (نیرالملک) و مادرش خانم عذری (زیور الملک) هدایت دختر حسین قلیخان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلیخان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است.
او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفهای حاصل شد، ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد. در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عدهای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. وی ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی میکرد تا اینکه برای ادامه تحصیل به پاریس منتقل شد.
صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا، حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات داد. سرانجام در سال 1309 به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت.
در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.(آرین پور، 1380، ص28)
در طی مدتی که در ایران بود به کارهای متعددی مشغول شد، اما از هر کاری به زودی دلسرد شده و استعفا میکرد تا اینکه در سال 1320 به عنوان مترجم در دانشکدهی هنرهای زیبا مشغول به کار شد و تا پایان عمر در این سمت ماند.
هدایت در سال 1322 همکاری با مجله سخن را آغاز کرد. در سال 1324 براساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبکستان، عازم تاشکند شد. ضمناً همکاری با مجله پیام نو را آغاز کرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال 1328 برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشکلات اداری نتوانست در کنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاریس شد و در 19 فروردین 1330 در همین شهر به وسیله گاز دست به خودکشی زد. او 48 سال داشت که خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار داد.
آثار باقیمانده از هدایت او را نویسندهای پرکار معرفی میکند که در چند حوزه قلم زده است؛ از جمله قصهنویسی، ترجمه، سفرنامه، مقاله تحقیقی، و تهیه فرهنگ عامیانه. چهره هدایت داستاننویس از همه روشنتر و درخشانتر است. صرف نظر از نوع افکار و جهانبینی هدایت، داستان کوتاه ایرانی با آثار وی به مسیر جدید افتاد. و داستان به معنای مدرن آن شکل گرفت به خصوص با «بوف کور».
هدایت دارای افکار خاص بود، تمام دغدغهی فکری او، یافتن معنا برای زندگی بود، معنایی که هر چه بیشتر میجست کمتر مییافت.
جستجوی معنای هستی در نهایت هدایت را به مفهوم «پوچی» رساند؛ از طرفی او بسیار به مرگ فکر میکرد و معتقد بود تنها چیزی که میتواند معنای زندگی باشد، مرگ است. ردپای مرگ در اغلب آثار او نمایان است دربارهی دینباوری او باید گفت: معلوم نیست که نفرت او از عربها، او را از اسلام بیزار میکرد یا برعکس، اما به هر حال او بسیار به نژاد ایرانی خود مغرور است و از نژاد عرب همیشه با تحقیر و مزلت یاد میکند؛ هدایت با دین میانه خوبی ندارد چه با اسلام چه با زردتشت و... .
طنز در آثار هدایت آشکار و پنهان جلوه دارد، به ویژه هنگامی که به نقد باورهای عامه و خرافات میپردازد این طنز او جاندارتر و بینشدارتر میشود.
سیاهی، یأس و پوچی مضمون غالب داستانهای اوست، چه داستانهایی که خود نوشته و چه آثاری که از فرانسه ترجمه کرده است؛
اما از نظر تکنیک نه همهی داستانهای او، بلکه چندتای آنها مخصوصاً بوف کور، سه قطره خون، بسیار قوی و خوش ساخت هستند، به طوری که هنوز هم منتقدان دربارهی بوف کور حرف میزنند و این قصه قابلیت تأویل پردازی بیشتری نیز دارد.
هدایت علاوه بر قصهنویسی، به ترجمه داستانهایی از فرانسه، از جمله مسخ کافکا، پرداخته و همچنین به ترجمه متون پهلوی به فارسی.
از آنجا که هدایت علاقه وافری به زبان مادری و فرهنگ عامیانه دارد، به جمعآوری اصطلاحات عامیانه، قصهها، متلها و ضربالمثلها پرداخته و مجموعه «اوسانه» را تنظیم کرده است.
از جمله آثار او:
- زنده به گور (داستان بلند)، سه قطره خون، سگ ولگرد، علویه خانم، داشآکل، ... (داستان)
- نیزنگستان، اوسانه (مجموعهای از باورهای عامیانه)
-عازیاد، پروین دختر ساسان (نمایشنامه)و... .
-ترجمه «مسخ» از کافکا، «دیوار» از ژان پل سارتر، «تمشک تیغدار» از آنتوان چخوف و... .
- «البعثه الاسلامیه الی البلاد افرنجبه» ، توپ مرواری، وغوغ ساهاب... (طنز)