دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ادله عدم تحریف قرآن

No image
ادله عدم تحریف قرآن

نویسنده : سيد حسين ميرنور الهي

كلمات كليدي : عدم تحريف، نسخ تلاوت، عدم زيادت در قرآن، اتمام حجت

قرآن کریم به عنوان معجزه­ی الهی و کتابی که انسانها را به سعادت رهنمون می­کند از محتوایی بالا برخوردار می­باشد و طبق آیات شریفه­ی قرآن ، خداوند متعال به وعده حفظ آنرا به همگان داده است و هرگونه تحریف را از ساحت مقدس آن ،دور نموده است لذا با توجه به اهمیت موضوع ما در این مقاله به بیان ادله عدم تحریف قرآن می­پردازیم.

ادله عدم تحریف قرآن

ادله عقلی

دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با عقل ثابت می­شود که به دو بیان قابل طرح است:[1]

الف. ضرورت اتمام حجّت‌

ضرورت ابلاغ احکام الهى و اتمام حجت بر مردم، از برنامه‌هاى رسالت پیامبران است که قرآن بر آن تأکید کرده­است و خداوند بر اساس چنین حکمتى است که‌ پیامبران را براى هدایت و ابلاغ پیامهاى الهى به سوى مردم گسیل داشته است و کتابهاى آسمانى نیز چنین وظیفه‌اى را برعهده دارند؛ یعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‌کنند از سوى دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتابهاى آسمانى دو ویژگى منحصر به فرد دارد؛ یکى جهانى و همگانى بودن؛ و دیگرى جاودانگى و همیشگى بودن و خاتمیت رسالت پیامبراکرم(ص) و عدم امکان نسخ آن با دین یا کتاب آسمانى دیگر، همگی مبیّن جاودانگى قرآن است. با چنین فرضى مى‌بایست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قیامت ابلاغگرى پیامهاى خداوند و حیثیّت حجّت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر(ص) که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است. حال، اگر کسى تحریف قرآن را، هر چند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده­است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که بطور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فى الجمله، بخشى از پیامهاى هدایتگر الهى از آن‌ حذف مى‌شود و با سقوط بخشى از حجّت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده است و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است بنابراین، با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجّت خدا بر مردم زیر سؤال مى‌رود؛ بلکه دوام نبوّت و استمرار رسالت پیامبر(ص) نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امتهاى پیشین، پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامع حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى‌که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبراکرم(ص) منتفى است. بر این اساس، از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام(ص) با عدم امکان راهیابى هرگونه تحریف در قرآن براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آنان، ملازمه کامل دارد.

ب. رابطه ناگسست اعجاز با عدم تحریف قرآن‌

اعجاز قرآن با ادلّه خاص خودش نظیر هماورد طلبى قرآن اثبات مى‌گردد و امرى مسلّم میان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحریف‌ناپذیرى آن، با برهان عقلى اثبات‌پذیر است؛ یعنى عقل حکم مى‌کند که اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد که هست،این کتاب مى‌بایست ضرورتاً دچار هیچ‌گونه تحریف به فزونى یا کاستى نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف، به معناى نفى اعجاز آن است. تبیین این ملازمه چنین است: درستى تحریف به زیادى، معنایش آن است که اشخاصى توانسته‌اند سوره‌اى همسان با قرآن بیاورند و این همسانى به گونه‌اى است که نمى‌شود این بخش فزونى را از قرآن تشخیص داد. ارائه آیات و سوره‌ها در این‌ سطح از همسانى، به معناى فروپاشى تحدّى و نتیجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیه­ای از ایات قرآن بیاورد.

ادله نقلی

ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است که از باب نمونه به برخی از انها اشاره می­کنیم:[2]

آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن

آیه اول:«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.»[3]

«همانا ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود. »

این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف­کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.

آیه دوم: «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ. لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ.»[4]

«واین قرآن، کتابى است قطعاً شکست ناپذیراست و هیچ گونه باطلى نه از پیش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته­ی ستایش، نازل شده­است.»

این آیه شریفه ،قرآن مجید را از انواع و اقسام باطل، پاک و آنرا از ساحت مقدس قران ،دور معرفى مى‌کند؛ زیرا اگر در کلامى، نفى متوجه طبیعت و موجودیت چیزى گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفى خواهد کرد و این آیه هم نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى کرده­است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکى از مصادیق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.

آیه سوم:«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ[5]‌»؛

«مى‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خویش‌) خاموش کنند، ولى خداوند نمى‌گذارد تا اینکه نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید. »

از این آیه مى‌توان براى اثبات پیراستگى قرآن از تحریف بهره گرفت؛ زیرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى کرده­است؛ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ‌[6] و آیه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حکایت دارد و یکى از برجسته‌ترین نمونه اراده بدخواهان، از بین بردن قرآن است که با شیوه‌هاى مختلف دنبال شده­است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور بر جاى گذاشتن کتابى تحریف شده و نامعتبر، یکى از این شیوه‌هاست. آنان همان‌گونه که به حضرت رسول اکرم(ص) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش مى‌کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابى همسان با آن معارضه کنند و همه اینها مصادیق اطفاء نور الهى است. بر اساس این آیه، دشمنان قرآن مى‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند ،خداوند در پاسخ آنان مى‌توانست بگوید که قرآن بسان نور خورشید است که انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‌باشد لیکن چنین تعبیرى را روا ندانست؛ زیرا نور خورشید نیز یک روز خاموش مى‌شود؛ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ‌[7]، اما نور قرآن هرگز خاموش‌ نخواهد شد؛ از این‌ رو از قرآن به نور خداوند یاد نمود و این همان نورى است که حتّى پس از خاموش شدن نور خورشید، منور خواهد ماند. بنابراین، با به کار بردن تعبیر نور خداوند درباره قرآن، خواست به کافران تفهیم کند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.[8]

روایات

روایات مشهور ثقلین که از رسول خدا نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثى است که رسول خدا(ص) در این احادیث ،عترت یعنى اهل­بیت(ع) و قرآن را جانشین خود معرفى فرموده و این که این دو ثقل ،غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروى کنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند.این گونه روایات از طریق شیعه و سنى به طور فراوان نقل شده است لذا با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق مى‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:[9]

شکل اول استدلال: قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامى نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروى کند زیرا در صورت تحریف، قسمتى از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتى که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن - که صریح اخبار ثقلین است - تا روز قیامت باقى و پابرجاست.

از این مطلب نتیجه می­گیریم که که قول به تحریف،باطل و غیرقابل اعتبار مى‌باشد.

شکل دوم استدلال:شکل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلین بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و اعتبار است لذا کسانى که به تحریف قائل هستند،در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدى (ع) مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضاى آنان می­­توانند از قرآن فعلى تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بیت (ع) خواهد بود ولى از اخبار متواتر «ثقلین» چنین بر مى‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکى از دو مرجع اصیل اسلامى است یکى قرآن و دیگرى اهل بیت (ع) که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروى شود و از آن روایت چنین استفاده مى‌شود که قرآن، ثقل اکبر و بزرگ‌ترین حجت است و اهل­بیت(ع) نیز ثقل اصغرمی­باشد؛ بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیّت استقلالى بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل­بیت(ع)، یعنى «ثقل اصغر» متوقف سازیم؟!

شواهد

شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­کند لذا ما به ذکر چند نمونه از اهتمام مسلمین به حفظ قرآن می­پردازیم:

الف.اهتمام پیامبر(ص) و صحابه به قرآن

قرآن،بزرگترین معجزه پیامبراسلام(ص) بوده و از ابتداى نزول، پیغمبر اکرم(ص) به آیات آن تحدّى می­نمود و دلیل صدق دعوى خود قرار می­دادو همانطور که می­دانیم قرآن آیه آیه و سوره سوره نازل شده است و چون پایه و اساس دین، و وسیله دعوت پیغمبر(ص) و مسلمین بود از همان روز اول اهتمام بسیار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول، پیغمبر اکرم(ص) براى مسلمانان قرائت می­کردند و آنان ضبط و حفظ می­نمودند و در مواقع لازم براى مشرکین و یهود و نصارى تلاوت، و آنان را به دین مبین دعوت می­نمودند و عدّه­ای به نام کتّاب وحى معروف بودند و آیاتى که نازل می­شد، می­نوشتند و هر چه تعداد مسلمین بیشتر می­شد، اهتمامشان در این امر بیشتر مى‌شد و چه بسیار از آنها که تمام قرآن را ضبط و حفظ کرده بودند و هر چند مرتبه بر پیغمبر(ص) تلاوت می­نمود.[10] بنابراین جمع آورى قرآن در عصر رسول خدا(ص) با دستور مستقیم آن بزرگوار انجام گرفته است پس نتیجه می­گیریم که قرآن در زمان خود رسول خدا(ص) با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و کوچک‌ترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می­کنیم:[11]

1- گروهى از محدثین مانند ابن ابى شیبه، احمد بن حنبل، ترمذى، نسائى، ابن حبان،حاتم،بیهقى و ضیاء مقدسى از ابن عباس نقل کرده‌اند که به عثمان گفتند: چه عاملى سبب شد که شما سوره انفال را که از مثانى بود و سوره برائت که از مئین بود، یک جا و پهلوى هم نوشتید و از میان آنها «بسم اللّه» را برداشتید و هر دو را در کنار سوره‌هاى بزرگ «طوال» قرار دادید؟ عثمان گفت: در دوران پیغمبر(ص) سوره‌اى که داراى آیات متعدد بود نازل شد، آن بزرگوار نویسندگان وحى را مى‌خواست و دستور مى‌داد که این سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید و گاهى نیز چند آیه نازل مى‌شد و دستور مى‌داد که این آیات را در فلان سوره‌اى که داراى فلان آیات است ،قرار دهید. همه اینها به دستور پیامبر اسلام(ص) و با نظر وى انجام مى‌گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره انفال اولین سوره‌اى است که در مدینه نازل شده و سوره برائت آخرین سوره قرآن است که فرود آمده است ولى داستان نزول هر دو سوره شبیه هم بود و دستورات و مضمون آیاتشان با هم سنخیت داشت. به این جهت من فکر کردم که هر دو سوره از یک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف دیگر رسول خدا(ص) که از دنیا رحلت نمود، بیان نکرد که آیا سوره برائت از انفال است یا نه؟ روى این اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون این که «بسم اللّه» در میان‌شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره‌هاى بزرگ قرار دادم.

2- طبرانى و ابن عساکر از شعبى نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا(ص) شش نفر از انصار، قرآن را جمع آورى کرده بودند: ابى بن کعب، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبید و ابو زید و علاوه بر آنان مجمع بن جاریه نیز به جز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.

3- قتاده نقل مى‌کند که از انس بن مالک پرسیدم در دوران رسول خدا(ص) چه کسى قرآن را جمع‌آورى کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابى ابن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.

4- مسروق مى‌گوید: روزى عبداللّه بن عمر از عبداللّه بن مسعود یاد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زیرا از رسول خدا(ص) شنیدم که مى‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فرا گیرد: عبد اللّه بن مسعود، سالم بن معاذ و ابى بن کعب.

5- نسائى با سند صحیح از عبداللّه بن عمر نقل مى‌کند که گفت: من قرآن را جمع آورى کرده بودم و هر شب یک بار مى‌خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر(ص) رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یک بار بخوان!

ب.اهتمام مسلمین به قرآن

اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدى بود که اگر جزئى از قرآن کم مى‌شد همه دانسته و به مقابله بر مى‌خاستند[12]، در تفسیر خازن تألیف محمّد بن ابراهیم بغدادى صوفى مى‌خوانیم که کلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو و حروف آن نه هزار و نود و نه است .این شمارش، اهتمام مسلمین را به قرآن مجید نشان مى‌دهد.[13] فرید وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تألیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند،احتمال نقصان آنرا از میان بر می­دارد. این همان دلیل متقنى است که علم­الهدى بنا بر آنچه در مقدمه مجمع البیان است به آن تمسّک جسته و گفته: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است و علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اندچطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییرى یا نقصانى در آن راه یابد؟ علامه طباطبائى در کتاب «قرآن در اسلام» در این زمینه فرموده: آیات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند کمال جدیّت را به خرج می­دادند، علاوه بر آن گروه زیادى از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند و کارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می­گرفت و همگان مصحفى را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند ،پذیرفتند و نسخه­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند.امام على(ع) با اینکه خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آورى کرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت.[14]

مقاله

جایگاه در درختواره عقائد فرق
جایگاه در درختواره اثنا عشریه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

نفس زکیه

No image

صیحه آسمانی

Powered by TayaCMS