كلمات كليدي : حزقيال، حزقيل، حزقيال نبي، عهد قديم، كتاب مقدس، انبياء، جيره غذايي
نویسنده : هادی جهانگشای
حزقیال در ردیف بیست و ششم از سری کتب عهد قدیم کتاب مقدس به شمار میرود و مطابق تقسیمبندی یهودی، از بخش کتابهای انبیاء محسوب میشود. حزقیال به معنی "خداوند قوت میدهد"، میباشد. او یکی از سه نبی(پیشگو) که در زمان حمله بابلیها نبوت میکردند، در بابل زندگی میکرد.[1] او پسر بوزی کاهن بود که در یهودیه متولد گردید و نیز در آنجا ایام طفولیت خود را به سر برده و در سال 598 قبل از میلاد بختالنصر او را اسیر کرده، با یهویاکین(پادشاه وقت یهودا) در اراضی کلدانیان در کنار نهر خابور، مسکن داد.[2] حزقیال چون از خاندان کاهنین بود، میتوانست به عنوان کاهن خدمت کند؛ او به عنوان کاهن و نبی از جانب خدا دعوت گردید، تا اسرای یهودی را خدمت کند.[3] او به سال 592 ق.م خدمت خود را آغاز کرد. خدمت نبوتی وی بیست و دو سال طول کشید.[4]
نویسنده و تاریخ نگارش
ماجراهایی که این کتاب نقل کرده به نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد مربوط است.[5] سنت مسیحی – یهودی، حزقیال نبی را نویسنده این کتاب میداند.[6] اما برخی برآنند، که هرچند قسمت عمده این کتاب را حزقیال نبی نوشته، اما دیگران بعداً مطالبی بر آن افزودهاند.[7] حتی برخی معتقدند، که این کتاب شباهت و ارتباط زیادی با کتاب ارمیا دارد.[8] با این حال برخی از نقادان جدید، نگارش این کتاب را مدتها پس از حزقیال و در قرن سوم قبل از میلاد میدانند.[9] در ترجمه تفسیری کتاب مقدس آمده است: «این کتاب به «حزقیال» منسوب است؛ که همراه قوم اسرائیل به اسارت بابل برده شده است. وی در این کتاب پیشگویی میکند، که یهودیها به زودی به وطن خود خواهند برگشت و اورشلیم را دوباره بنا خواهند کرد».[10]
محتوا
به طور کلی میتوان گفت که کتاب حزقیال را به لحاظ محتوا میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
بخش اول: نویسنده خطاهای قوم را گوشزد کرده، آنان را از عواقب کارهایشان بر حذر میدارد؛[11]
بخش دوم: به اموری درباره اقوام دیگر پرداخته شده است؛[12]
بخش سوم: درباره وعده پایان اسارت و بازگشت به اورشلیم میباشد.[13]
بابهای اولیه این کتاب، سخن از ماموریت حزقیال است: «پس مرا گفت: ای پسر انسان آنچه را که مییابی بخور؛ این طومار را بخور و رفته با خاندان اسرائیل متکلم شو؛ آنگاه دهان خود را گشودم و او آن طومار را به من خورانید».[14] در باب چهارم نشانههایی از محاصره اسرائیل را بازگو میکند. در این باب جیره غذایی که خداوند برای خاطر محاصره و اسارت حزقیال میگوید این رژیم غذایی در کتاب چنین آمده است: «پس گندم و جو و باقلا و عدس و ارزن و جلبان برای خود گرفته آنها را در یک ظرف بریز و خوراکی از آنها برای خود بپزد و تمامی روزهایی که به پهلوی خود میخوابی یعنی سیصد و نود روز را خواهی خورد و غذایی که میخوری به وزن خواهد بود یعنی بیست مثقال برای هر روز وقت به وقت آن را خواهی خورد و آب را به پیمایش یعنی سُدس یک هین(نوعی ظرف مثل خمره) خواهی نوشید آن را وقت به وقت خواهی نوشید».[15] در برخی از آیات این باب درباره جیره غذایی حزقیال آمده است: «و قرصهای نان جو که میخوری، آنها را بر سرگین انسان در نظر ایشان خواهی پخت و خداوند فرمود به همین منوال بنیاسرائیل نان نجس در میان امتهایی که من ایشان را به میان آنها پراکنده میسازم، خواهند خورد».[16] در آیههای بعدی حزقیال به خداوند میگوید که من از این نان نخوردهام و نجس نشدهام؛ خداوند در جواب، میگوید: «بدان که سرگین گاو را به عوض سرگین انسان به تو دادم، پس نان خود را بر آن خواهی پخت».[17]
باب ششم، از ویرانی کوههای اسرائیل خبر میدهد. در باب هفتم، آیه دوم، خداوند در کتاب مقدس میگوید؛ که زمین چهار گوشه است.
باب هشتم جریان بتپرستی در هیکل را میگوید. باب نهم، جریان نابود کردن مردم اورشلیم را میگوید؛ که خداوند میگوید: «مردان جنگی ابزار جنگی خود را بردارند و شهر را به ویرانی بکشانند». در آیه ششم آمده است: «پسران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماماً به قتل رسانید».[18] باب یازدهم وعده بازگشت اسرائیل را میدهد.
باب سیزدهم و چهاردهم در محکومیت انبیای کاذب و بتپرستان میباشد. در باب هجدهم درباره مرگ و مجازات گناه، سخن به میان آمده است که هر کس سزای اعمال خودش را خواهد دید و گناه کسی به دیگری منتقل نخواهد شد: «هر که گناه کند، او خواهد مرد. پسر متحمل گناه پدرش نخواهد بود و پدر متحمل گناه پسرش نخواهد بود؛ عدالت مرد عادل بر خودش خواهد بود و شرارت مرد شریر بر خودش خواهد بود».[19]
باب بیستم اسرائیل را به عنوان یاغی سختدل و سرکش، معرفی میکند؛ که خداوند را عصبانی کردهاند و احکام و دستورات او را به جا نیاوردهاند. کتاب مقدس در این مورد میگوید: «بنابراین من(خداوند)، نیز فرایضی را که نیکو نبود و احکامی را که از آنها زنده نمانند، به ایشان دادم».[20]
در باب بیست و دوم گناهان اورشلیم را میشمارد که خونهای بیگناه را ریخته بودند و پدر و مادرانشان را اهانت کرده بودند و ....
در باب بعدی جریان 2 خواهر به نامهای اهوله و اهولیبه که مشغول عمل زشت زنا بودند را بازگو میکند. خدا در آیه 37 میگوید: «چون اینها به عمل زنا مرتکب شدهاند و پسرانی را زاییدهاند، به خاطر ایندو خواهر، پسران آنها را از آتش گذرانید، تا بسوزند».
از باب بیست و پنج در مورد برخی از امتها(از جمله آمون، موآب، اروم، فلسطین و صور)، نبوت(پیش گویی) میکند.
باب بیست و هشتم، داستان پادشاه صور را میگوید؛ با اینکه وی فردی مغرور بود و ادعای خدایی میکرد؛ اما خداوند، در موردش گفته است: «با اینکه دلت مغرور شده است و میگویی که من خدا هستم و بر کرسی خدایان در وسط دریا نشستهام و هر چند انسان هستی نه خدا؛ لیکن دل خود را مانند دل خدایان ساختهای. اینک تو از دانیال(پیامبر) حکیمتر هستی و هیچ سرّی از تو مخفی نیست».[21] در بابهای آخر، جریان سقوط اورشلیم، شرح و گزارش داده میشود.
از باب چهلم به بعد، در مورد ساختن هیکل و دیوارهای اطراف آن و نماهای درونی آن سخن به میان آمده است و جزئیات اتاقها و ساختمان هیکل را درکتاب مقدس آورده است.
باب آخر، تقسیم سرزمین اسرائیل بین اسباط را نقل میکند.