كلمات كليدي : رهبانيت، زهد، بدعت، انحراف، اعتكاف
نویسنده : محمد مهدي كاظمي
رهبانیت سنتی تحریف شده در آئین مسیح:
خداوند در قرآن کریم در مورد رهبانیتی که در میان مسیحیان رایج شد میفرماید: «وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» (حدید/27)
«و [اما] ترک دنیایى که از پیش خود درآوردند، ما آن را بر ایشان مقرّر نکردیم مگر براى آنکه کسب خشنودى خدا کنند، با این حال آن را چنانکه حقّ رعایت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش کسانى از ایشان را که ایمان آورده بودند بدانها دادیم و [لى] بسیارى از آنان دستخوش انحرافند.»
پس مسیحیان علاوه بر این که رهبانیت را بدعت کردند، حدود آن را رعایت ننمودند، و به نام زهد و رهبانیت، دیرها را مرکز انواع فساد نمودند، و ناهنجاریهایى را در آئین مسیح به وجود آوردند[1]. بنابر این اگر چه رهبانیت در آغاز چهره معتدل و ملایمى داشت، اما بعداً به انحراف گرائید و موجب بسیاری از مفاسد شد[2].
رهبانیت از تعالیم عیسی مسیح نبود اما از این آیه به دست میآید که خداوند این عمل را برای مسیحیان امضاء کرده است به شرط آنکه رهبانیت را برای رضای خدا به جا میآوردند و در آن دچار افراط و تفریط نمیشدند[3].
به نظر مىرسد «رهبانیت» که از ماده «رهبه» به معنى ترس از خدا گرفته شده است و در آغاز مصداقى از زهد و بىاعتنایى نسبت به دنیا بود؛ همانند بسیارى از مراسم و سنتهاى حسنه اى که در میان مردم رائج است و کسى نیز روى آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع تکیه نمىکند، رهبانیت نیز در ابتدا عملی زشت و همراه با گناه نبود[4].
بنابراین ضرورتى ندارد که بدعتگذارى و ایجاد روشى نوپدید، عیناً در رسالتى نوشته و نام برده شده باشد تا مشروع محسوب شود، بلکه کافى است که با ارزشها و اصول و قواعد کلّى موجود در آن رسالت سازگار باشد. از این دیدگاه رهبانیّت نیکوست در صورتى که به امور زیرین منجر نشود:
1- تشبّث به ظاهر امور به حساب و زیان ارزشها.
2- کناره گیرى از اجتماع و نادیده گرفتن آن بدون حضور و شاهد بودن و کوشش در تغییر وضع موجود آن.
3- کناره گیرى و شانه خالى کردن از تکالیف اجتماعى.
4- چپاول مردم و اندوختن سیم و زر، و انحراف از راه خدا.
و آنچه کار را بدینجا بکشاند که در واقع تهىکردن رهبانیّت از مضامین راستین آن یعنى حقایق زیرین است:
الف: بیم از خدا، و نزدیکى جستن به او به وسیله اعتکاف و زهد نسبت به خس و خاشاک دنیا.
ب: احتیاط در دین و کوشندگى در عبادت و اداى حقوق مردم و بر پا داشتن احکام خدا به طریق درست آنها براى تحقق بخشیدن به هدفهاى دین و مقاصد شریعت از خلال آنها.
ج: کنارهگیرى از مردم به منظور آماده شدن براى تغییر آنان، و تقیّه و هجرت براى جهاد، بدون آن که کنارهگیرى به خودى خود هدف و مقصود قرار گیرد و دستاویزى براى ترک امر به معروف و نهى از منکر و بر پا داشتن حدود خداوند واقع شود[5].
انحرافات رهبانیت:
از جمله بدعتهاى مسیحیان در زمینه رهبانیت، «تحریم ازدواج» براى مردان و زنان تارک دنیا و دیگر «انزواى اجتماعى» و عدم توجه به وظائف انسان در اجتماع و انتخاب صومعهها و دیرهاى دورافتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود.
اگر چه زنان و مردان تارک دنیا (راهبها و راهبهها) خدمات مثبتى نیز انجام مىدادند (مانند پرستارى بیماران صعبالعلاج و خطرناک، و تبلیغ در نقاط بسیار دوردست و در میان اقوام وحشى)، ولى این امور در برابر کل این برنامه مساله ناچیز و کم اهمیتى بود، و در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.
اصولا انسان موجودى است که براى زندگى در اجتماع ساخته شده و تکامل معنوى و مادى او نیز در همین است که زندگى جمعى داشته باشد؛ لذا هیچیک از مذاهب آسمانى این معنى را از انسان نفى نمىکند، بلکه پایههاى آنرا محکمتر مىسازد. خداوند در انسان «غریزه جنسى» براى حفظ نسل آفریده است، هر چیزى که آن را به طور مطلق نفى کند مسلما باطل است[6].
پارسائی در اسلام:
زهد اسلامى که به معنى سادگى زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است، هیچ ارتباطى به مساله رهبانیت ندارد، زیرا رهبانیت معنى جدایى و بیگانگى از اجتماع است و زهد به معنى آزادگى و وارستگى به خاطر اجتماعىتر زیستن است[7].
با توجه به اینکه قرآن با شرائطی رهبانیت مسیحیان را تأیید کرده است، عدهای از مسلمانان خواستند که این شیوه را در اسلام پی بگیرند[8]. در حدیث معروفى است که «عثمان بن مظعون» فرزندش از دنیا رفته بود، بسیار غمگین شد، تا آنجا که خانهاش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد (و هر کار را جز عبادت ترک گفت) این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، او را احضار کرده، فرمود: اى عثمان! خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امّت من، جهاد در راه خدا است[9].
پیغمبر اکرم به این وسیله فهماند که اسلام دینى جامعهگرا و زندگىگراست نه رهبانیتگرا. به علاوه تعلیمات جامع و همه جانبه اسلامى در مسائل اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و اخلاقى بر اساس محترم شمردن زندگى و روى آوردن به آن است، نه پشت کردن به آن[10].
پس بی اعتنائی به ظواهر مادی نباید همراه با انزواى اجتماعى باشد بلکه اسلام دستور میدهد که یک مسلمان بی توجهی به دنیا را باید با اعمالی همچون جهاد، که انسان را در متن اجتماع قرار میدهد، قرین سازد.
در روایت دیگری پیامبر اسلام رهبانیت را در هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره تعریف میکنند[11].
در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر (ع) مىخوانیم: که برادرش «على بن جعفر» از محضرش پرسید: آیا براى مرد مسلمان سزاوار است دست به سیاحت بزند، یا رهبانیت اختیار کند و در خانهاى بنشیند و از آن خارج نگردد؟ امام (ع) در پاسخ فرمود: نه[12].
سیاحتى که در این روایت از آن نهى شده چیزى همردیف رهبانیت یعنى یک نوع رهبانیت سیار بوده است.
باید توجه داشت که زهد اسلامى غیر از رهبانیت است.رهبانیت، بریدن از مردم و روآوردن به عبادت است؛ بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت بیگانه از یکدیگر است. اما زهد اسلامى در عین اینکه مستلزم انتخاب زندگى ساده و بىتکلف است و بر اساس پرهیز از تنعم و تجمل و لذتگرایى است، در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى قرار دارد و عین جامعه گرایى است[13].
اسلام با تفکر ریاضت و رهبانیت، سخت مبارزه کرده است.اسلام به نظافت تشویق کرده است و به جاى اینکه شپش را مروارید خدا بشناسد، گفته است پاکیزگی از ایمان است[14]. پیغمبر اکرم شخصى را دید در حالىکه موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود. حضرت به او فرمود: تمتع و بهره بردن از نعمتهاى خدا جزو دین است[15].
امام صادق فرمود: «خداوند زیباست و دوست مىدارد که بندهاى خود را بیاراید و زیبا نماید و برعکس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن مىدارد. اگر خداوند نعمتى به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگى شما نمایان گردد.» به آن حضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد؟ فرمود: «به اینکه جامه شخص نظیف باشد، بوى خوش استعمال کند، خانه خود را با گچ سفید کند، بیرون خانه را جاروب کند، حتى پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق مىافزاید.»[16]
رسول اکرم هنگامى که مىخواست نزد اصحابش برود به آئینه نگاه مىکرد، موهاى خود را شانه میکرد و مرتب مىساخت و مىگفت خداوند دوست مىدارد بندهاش را که وقتى که به حضور دوستان خود مىرود خود را آماده و زیبا سازد[17].
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهاى خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده و تحریم زینتهاى دنیا بر خود، سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است (اعراف/32).
اسلام التذاذ و کامجویى زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده است، بلکه ثوابهایى را هم براى آن قائل شده و دوست داشتن زن را از صفات پیغمبران شمرده است[18].
اعتکاف سنتی اسلامی:
یکی از آداب اسلامی سنت اعتکاف است. اعتکاف ماندن در مسجد و بیرون نرفتن از آن است.حدّاقل اعتکاف سه روز است. یکی از شرائط اعتکاف روزه دار بودن معتکف در ایام اعتکاف است[19].از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده است که «رهبانیّت امّت من در مسجد است.» یعنى متعبّدان امّت من طریقه مسیحیان را پیش نمىگیرند، بلکه در مساجد اعتکاف میکنند[20].
این سنت اسلامی با رهبانیت در تفاوت اساسی است. یک از شرائط اساسی اعتکاف حضور در مسجد جامع شهر است[21]. در حالی که رهبانیت، در مکانهای خلوت و به دور از اجتماع است.در حقیقت اعتکاف حضور در جامعه است در عین حال که شخص معتکف چند روزی را در مسجد با خدا خلوت میکند؛ چرا که محل اعتکاف مسجد جامع شهر است و محل حضور همیشگی مردم.
با این وجود، اسلام به ابعاد اجتماعی بشر و یاری رساندن به مردمان نیازمند اهمیت بسیاری داده است.امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «کسی که به یاری برادر دینیاش بشتابد و در پی آن تلاش کند، خداوند پاداش دو ماه اعتکاف در مسجد الحرام را مینویسد.»[22]
آثار منفی رهبانیت:
انحراف از قوانین آفرینش همیشه واکنشهاى منفى به دنبال دارد.از آنجا که رهبانیت بر خلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است مفاسد زیادى به بار مىآورد از جمله:
1- رهبانیت با روح مدنى بالطبع بودن آدمى مىجنگد و جوامع انسانى را به انحطاط و عقبگرد مىکشاند[23].
2- رهبانیت نه تنها سبب کمال نفس و تهذیب روح و اخلاق نیست.بلکه منجر به انحرافات اخلاقى، تنبلى، بدبینى، غرور، عجب و خود برتربینى و مانند آن مى شود.برخی از نویسندگان مسیحی در اینباره گفتهاند که عدهای جهت راحت طلبی و به خاطر تنبلی رو به دیرها آوردند. افراط در انزوا و گوشهنشینی موجب بروز مشکلات روحی و روانی همچون جنون، ناامیدی و خودکشی شد[24].
لذا فضیلت آن است که انسان در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگیهاى اخلاقى برهاند.
3- ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه فقط کمالى نمىآفریند، بلکه موجب پیدایش عقدهها و بیماریهاى روانى مىگردد.
در دائرة المعارف قرن بیستم آمده است:«بعضى از رهبانها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شیطانى مىدانستند که حاضر نبودند حیوان مادهاى را به خانه ببرند! مبادا روح شیطانى آن به روحانیت آنها صدمه بزند.»[25] اما با این حال تاریخ فجایع زیادى را از دیرها به خاطر دارد، تا آنجا که برخی دیرها به عنوان محل فساد و جائی جهت اجتماع شهوترانان توصیف شده است[26].
البته طبق گواهى تاریخ، حضرت مسیح هرگز ازدواج نکرد، اما این هرگز به خاطر مخالفت او با این امر نبود، بلکه عمر کوتاه مسیح به اضافه اشتغال مداوم او به سفرهاى تبلیغى به نقاط مختلف جهان به او اجازه این امر را نداد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیثى در ذیل آیه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»(بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم شده با این حال گمان مىکنند کار نیک انجام مىدهند. کهف/103-104) میفرمایند: «یکى از مصادیق بارز آن رهبانها هستند که خود را در ارتفاعات کوهها و بیابانها محبوس داشتند و گمان کردند کار خوبى انجام مىدهند.»[27]