كلمات كليدي : پاپ، ائوتوخس، رساله توم، شوراي كالسدون، شوراي افسس، كليساي رم
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
کلیسای رم، در طول تاریخ، همواره مدعی تفوق و برتری اسقف این کلیسا بر اسقفهای دیگر کلیساها بوده است.همین برتری طلبی، یکی از مهمترین عواملی بود که منجر به جدایی کلیسای ارتدوکس از کلیسای کاتولیک در قرن یازدهم میلادی گردید.
اگرچه تمامی رهبران و اسقف های کلیسای رم، همواره این ادعا را تکرار می کرده اند اما در این میان، نام پاپ لئو بسیار برجسته گردیده است زیرا وی اولین کسی بود که (به زعم کاتولیکها) این تفوق را به شکلی رسمی و با استناد به شواهد موجود اثبات کرد.
البته شهرت پاپ لئو، تنها به خاطر برجستهکردن ادعای برتری کلیسای رم بر دیگر کلیساها نیست بلکه تعلیم وی در باب مسیحشناسی که تا به امروز همچنان معتبر شناخته میشود به او جایگاهی ویژه را در تاریخ کلیسا بخشیده است.
از تولد تا رسیدن به مقام پاپی
اطلاعات ما از لئو پیش از رسیدن وی به مقام پاپی بسیار اندک است. زمان تولد وی احتمالا در دههی پایانی قرن چهارم میلادی بوده است.آنگونه که در نوشته های وی آمده وی توسط پاپ کلستین تعمید داده شده است اما اگر این مسأله را بپذیریم، تعمید وی در زمانی صورت گرفته که کلستین هنوز به مقام پاپی نرسیده بوده است و هنوز در مقام یک کشیش عادی بوده است.نام وی پیش از رسیدن به مقام پاپی را در یکی از نامههای قدیس آگوستین میتوان یافت که به شخصی به نام لئو که کمک کشیش بوده است اشاره میکند و شواهد نشانگر آن است که او همین لئوی معروف است.اگر این مطلب را صحیح بدانیم، این مسأله نشانگر آنست که وی از همان ابتدای جوانی با متألهان بزرگ لاتین در تماس بوده است. وی در زمان پاپی کلستین (422 – 432) شماس بوده است.[1]
در اوایل قرن پنجم میلادی به خاطر هراس از نابسامانیهای سیاسی به روم مهاجرت کرد.[2] وی در تاریخ 29 سپتامبر سال 440 میلادی پس از پاپ "سیکتوس سوم" به مقام پاپی رسید.[3]
پاپ قدرتمند
پاپ لئو را می توان یکی از مقتدرترین پاپ های تاریخ کلیسای کاتولیک دانست.قدرت مقام پاپی وی منحصر به ایتالیا نبود بلکه در گل (سرزمینی که فرانسه و برخی مناطق دیگر را در بر می گرفت)، آفریقا و اسپانیا و حتی در شرق نیز دارای قدرت بود و در حل و فصل مسائل به او رجوع میگردید.[4]
دیدگاه لئو در باب مسیحشناسی
یکی از مهمترین فصلها در زندگی لئو را در نزاع وی با ائوتوخس میتوان ارزیابی کرد.
در قرن پنجم میلادی، راهبی به نام ائوتوخس گونهای از عقاید مونوفیزیتی را تعلیم میداد و اظهار میداشت که حضرت عیسی تنها دارای یک طبیعت است و طبیعت انسانی عیسی تحت طبیعت الوهی او قرار گرفته و از میان رفته است.[5]
به دنبال این مسأله، در سال 449 شورایی در افسس تشکیل گردید که دیدگاههای ائوتوخس را برگزیده بود.
در این زمان، لئو رساله ای را تحت عنوان "توم"به فلاویان اسقف وقت اسکندریه نگاشت و عقاید صحیح را برای او چنین اعلام داشت: «ویژگیهای دو طبیعت ذاتی با یکدیگر در نمیآمیزند و با این حال در یک شخص جمع گردیدهاند. بزرگی همراه با خضوع، قدرت همراه با ضعف، ازلیبودن همراه با مرگ... مسیح به شکل یک بنده در آمد اما از گناه اصلی مبرا بود. او دارای ویژگیهای انسانی بود بیآنکه در الوهیت وی، کاستی وجود داشته باشد». او به این شورا لقب "افسس سارق" را داد و از عالمان مسیحی خواست تا شورایی دیگر را تشکیل دهند تا به مسألهی مذکور بپردازند.[6]
به دنبال این درخواست لئو، شورای کالسدون در سال 451 میلادی تشکیل گردید. بخشهایی از مصوبهی این شورا که برگرفته از رسالهی لئو به فلاویان میباشد از این قرار است[7]:
«بنابر این، به پیروی از پدران مقدس، همگی بالاتفاق چنین تعلیم میدهیم که همگان میبایست اعتراف کنند ارباب ما عیسی مسیح، یک شخص است که همان پسر است، همان کسی که هم کاملا خداست و هم کاملا انسان است، هم خدای واقعی و هم انسان واقعی، که متشکل از روح و جسم ناطق (دارای خرد) است.
در الوهیت خویش، همذات homoousios))با پدر و در انسانیت خویش، همسرشت با انسان است، کاملا همانند ماست تنها با این تفاوت که از گناه، مبراست.
جنبهی الوهی او پیش از تمامی ازمنه از پدر مولود گشت و جنبهی انسانی او در زمانهای پسین به خاطر ما و برای رستگاری ما، از مریم باکره -مادر خدا (Theotokos)-متولد گردید.دارای یک شخصیت که همان مسیح است، پسر، ارباب، یگانه مولود، دارای دو طبیعت، بدون اختلاط، بدون تغییر، بدون تقسیم؛ تمایز در طبیعتهای (خدایی و انسانی)او به خاطر اتحادشان از بین نمیرود بلکه خصایص هر یک از این دو طبیعت، پابرجا و متحد در یک شخص (prosöpon) و اقنوم (hypostasis) میباشد. او هرگز قابل تقسیم و انفکاک به دو شخص نیست بلکه او یک شخص است که همان پسر یگانهمولود است».[8]
رسالهی توم پاپ لئو تا به امروز همچنان از اهمیتی بسیار والا برخوردار است و همچنان به عنوان معیار صحیح مسیحشناسی شناخته میشود.[9]
دیدگاه لئو در باب جایگاه کلیسای رم
یکی از نظریات بسیار مهم لئو، دیدگاه وی در باب تفوق کلیسای رم بر دیگر کلیساهای مسیحی بود.
لئو استدلال میکرد که در عهد جدید، نوعی تفوق برای پطرس نسبت به سایر حواریون وجود دارد.وی در ادامه به نامهای از پاپ کلمنت به یعقوب (برادر حضرت عیسی) استناد میکرد که بر اساس آن، پطرس در آخرین وصیت خویش، کلمنت را تنها جانشین قانونی خود معرفی میکند (البته این نامه، سندی جعلی بود که مربوط به اواخر قرن دوم میلادی بود –و نه عصر حواریون –).او اظهار میداشت که جانشین پطرس ممکن است که ویژگیها و لیاقتهای شخص پطرس را به ارث نبرده باشد اما با این حال، وارث مرجعیت رسمی پطرس میباشد؛ مرجعیتی که از حضرت عیسی به او رسیده بود. بنابر این حتی یک پاپ نالایق نیز جانشینی کاملا قانونی برای احراز این منصب میباشد.[10]
او در اینباره نوشت: «پطرس ملکوتی، استوار در قدرت صخرهآسایی که به او داده شده است، سکان کلیسا را که به او واگذار شده، رها نکرده است.... پطرس را میتوان در شخصیت ناچیز من مشاهده نمود و وی را تکریم کرد... و شأن و منزلت او حتی در یکی از وارثان ناشایست او نیز تنزل نمییابد... بنابر این ای برادران مقدس، هنگامی که ما نصایح خود را به شما گوشزد میکنیم، ایمان داشته باشید که او با شما توسط نمایندگانش که ما هستیم سخن میگوید».[11]
البته این دیدگاه لئو، در شورای کالسدون مورد پذیرش قرار نگرفت و با آنکه دیدگاه مسیحشناسانهی وی با استقبالی قابل توجه مواجه گردید اما تعلیم وی در مورد تقدم و برتری کلیسای رم بر دیگر کلیساها مورد قبول قرار نگرفت. اعتراض سه نمایندهی او در این شورا که ششصد نفر در آن حضور داشتند نیز کارساز واقع نشد و در نهایت، تفوق کلیسای او بر دیگر کلیساها مردود دانسته شد و همین مسأله، شکستی سخت را بر پاپ لئو وارد ساخت.[12]
آثار لئو
از لئوی کبیر 173رساله باقی مانده است که با توجه به جایگاه خاص لئو از اهمیت قابل توجهی برخوردارند.این رسالهها مشتمل بر مطالبی که وی در مورد بدعت ائوتوخس نگاشته بود، رسالههای وی در مورد شورای خالکدون (کالسدون) و مسائل مربوط به کلیساهای مختلف، تاریخ برگزاری عید پاک و ... میباشد.[13]
همچنین 96 موعظه از مجموعهی موعظههای وی امروزه در دست ما باقی مانده است.[14]
وفات لئو
پاپ لئو در دهم نوامبر سال 461 میلادی از دنیا رفت و در تالار قدیس پطرس (در واتیکان امروزی) به خاک سپرده شد.[15] وی اولین شخصی بود که در کلیسای سنت پیتر به خاک سپرده شد.[16]
جایگاه خاص لئو در کلیسای کاتولیک سبب آن شد که وی در سال 1754 میلادی توسط پاپ بندیکت چهاردهم لقب "نظریهپرداز کلیسا[17]" را دریافت کرد.[18]
در کلیسای غرب روز دهم نوامبر و در کلیسای شرق روز 18 فوریه، روز یادبود اوست. [19]