كلمات كليدي : يوحناي مرقس، مريم، انجيل مرقس، برنابا، ائوسبيوس، هفتاد شاگرد، اسكندريه، Kata، پطرس، فلسطين، صور، صيدون، ديكاپولس
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
نام مرقس در عهد جدید، تنها در چند مورد ذکر شده است و شخصیت چندان مطرحی در کتاب مقدس شمرده نمیشود. با این وجود، انتساب دومین انجیل به مرقس، جایگاه ویژهای به وی بخشیده و سبب گردیده تا محققان به بررسی و مطالعه در مورد شخصیت وی اهتمام ورزند.
نام و نشان مرقس
نام عبری وی "یوحنا" است اما او نیز همانند بسیاری از یهودیان آن عصر، دارای یک لقب لاتین بوده است که البته بعدها به همین لقب شهرت یافته است. معنی این لقب (مرقس)، "چکش بزرگ" است.
نام مادرش مریم است که به نظر میرسد از اعضای فعال و برجسته کلیسای اورشلیم بوده است اما از پدر وی خبری در دست نیست.[1]
تاریخ تولد وی مشخص نیست اما احتمالا از سایر رسولان، ده سال کوچکتر بوده و در موقع مصلوب شدن مسیح در حدود بیست سال سن داشته است.[2]
به نظر میرسد که وی از خانوادهای ثروتمند بوده است زیرا مادر مرقس هم مالک خانه بوده و هم غلامانی داشته است. از دیگر سوی، برنابا پسرعموی مرقس نیز دارای املاکی بوده است زیرا مطابق گزارش کتاب مقدس: «زمینی را که داشت فروخته، قیمت آن را آورد و پیش قدمهای رسولان گذارد»[3].
اگرچه وطن اصلی وی در عهد جدید ذکر نشده اما احتمالا از اهالی قبرس بوده است، زیرا روشن است که برنابا اهل قبرس بوده است[4].[5]
مرقس در عهد جدید
از تاریخ زندگی مرقس، چیز زیادی در عهد جدید وجود ندارد و در هیچ یک از انجیلها نامی از وی به چشم نمیخورد.
در کتاب اعمال رسولان، نام مرقس در چهار مورد ذکر شده است. اولین بار در 12: 12 است که طبق نقل لوقا، مسیحیان در منزل مریم، مادر مرقس جمع شده بودند. مورد دوم در 12: 25 است که پولس و برنابا، مرقس را همراه خود به اورشلیم میبرند. مورد سوم در 13: 13 است که داستان سفر تبشیری برنابا و شائول نقل شده و طبق نقل کتاب اعمال رسولان، یوحنا (مرقس) آن دو را در فریجیه ترک میکند. به دنبال این مسأله، در 15: 37 – 38 آمده است که پولس و برنابا در مورد مرقس با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند. پولس از اینکه مرقس دوباره و در سفر بعدی آنها را همراهی کند امتناع میورزد اما برنابا میخواهد که حتما مرقس را همراه خویش ببرد. نزاعی سخت میان آنان در میگیرد و نتیجه برنابا، مرقس را همراه خود برداشته، از پولس جدا میشود.
نام مرقس در رسالات پولس نیز سه بار ذکر شده است. در رساله به کولسیان 4: 10، پولس خطاب به مردم کولسی مینویسد که هرگاه مرقس، پسرعموی برنابا نزد شما آمد او را بپذیرید. بار دوم در "رسالهی دوم پولس به تیموتاؤس" 4: 11 است که پولس خطاب به تیموتاؤس مینویسد مرقس را همراه خویش بیاور که در انجام خدمت، برای من مفید است. سدیگر در فلیمون 23 است که پولس، سلام چند تن از همکاران خویش و از جمله، مرقس را به وی (فلیمون) ابلاغ میکند.
افزون بر این موارد، در رسالات پطرس نیز نام وی یکبار ذکر شده است. در رساله اول پطرس 5: 13 از مرقس با عنوان "پسر من" یاد گردیده است که این میتواند نشان از قرابت مرقس با پطرس باشد.
این تمام چیزی است که در عهد جدید از مرقس وجود دارد.
اشاراتی دیگر به مرقس در عهد جدید
بسیاری از مسیحیان اظهار میدارند که احتمالا مرقس همان جوانی است که در حادثه دستگیری عیسی فرار کرد (مرقس 14: 51 – 52) و همچنین معمولا این احتمال مطرح شده است که مرقس، همان مردی باشد که رسولان او را با سبوی آب ملاقات کردند (مرقس 14: 13).[6]
همچنین در سنتهای متأخرتر، مرقس را یکی از هفتاد شاگردی دانستهاند که مطابق لوقا 10: 1 توسط مسیح اعزام گردید.[7]
مرقس در دیگر منابع مسیحی
مطابق متون کلیسایی، مرقس دو بار به مصر رفته است. اولین بار در حدود سال 37 میلادی است که پطرس رسول او را به این منطقه فرستاد. او در حدود سال 40 میلادی وارد اسکندریه شده و تا سال 44 میلادی در آنجا اقامت داشته است.
سپس همراه پطرس به روم میرود. پس از چندی و در حدود سال 49 میلادی به مصر بازمیگردد و در آنجا مشغول تبشیر میگردد و تا پایان عمرش در همان منطقه باقی میماند.[8]
از نگاه مسیحیان، مسلم است که مرقس از ابتدای شروع کلیسا در آن بوده و مخصوصا بین سالهای 30 تا 65 میلادی که کلیسا از اورشلیم تا به رم توسعه یافته است، در آن فعالیت میکرده است. ائوسبیوس نقل میکند که مرقس، پایهگذار کلیساهای اسکندریه بوده است.[9]
اما آنچه بیش از همه، مرقس را به شخصیتی مهم مبدل ساخته، این نقل کلیسایی است که انجیل دوم را همین یوحنای مرقس به قلم تحریر در آورده است.
بررسی باورهای رایج کلیسایی در مورد مرقس
دانشمندان با تطبیق برخی اشارات در عهد جدید بر مرقس موافق نیستند و معتقدند که این ادعاها بدون دلیل است.
به عنوان نمونه، این نکته که احتمالا مرقس در اورشلیم زندگی میکرده است مسیحیت سنتی را بر آن داشته که مرد جوانی که در مرقس 14: 51 – 52 به وی اشاره شده را خود مرقس بدانند اما حقیقت آن است که هیچ شاهدی در این زمینه وجود ندارد.[10]
این ادعا که "مرقس جزء هفتاد شاگردی بوده که مسیح آنها را برای تبلیغ، اعزام فرموده است" نیز نمیتواند قابل قبول باشد. دلیل دانشمندان در رد این ادعا در وهله اول آن است که هیچ شاهدی بر این مدعای مسیحیت سنتی وجود ندارد. گذشته از این، ائوسبیوس مورخ شهیر کلیسا در قرن چهارم، در کتاب تاریخ کلیسا (1، 12) به روشنی اظهار میدارد که نام هفتاد شاگردی که مسیح اعزام فرمود مشخص نیست. (1، 12، 1)
مهمتر آنکه وی، نام چند نفر را که در سنت، جزء این هفتاد شاگرد شمرده شدهاند، ذکر میکند (1، 12، 1 – 3) اما نامی از مرقس نمیآورد، حال آنکه مرقس به واسطه انتساب انجیل دوم به وی دارای جایگاه بسیار ویژهای بوده است و اگر هر گونه احتمالی در این مورد وجود داشت، بیتردید میبایست ائوسبیوس به آن بپردازد.
از دیگر ادعاهای سنت که کمتر مورد قبول اندیشمندان قرار گرفته، انتساب انجیل دوم به یوحنای مرقس است که به اختصار به این موضوع خواهیم پرداخت.
انتساب انجیل دوم به یوحنای مرقس
از نگاه مسیحیان، هیچ دلیلی وجود ندارد که نویسنده انجیل دوم را کسی جز یوحنای مرقس بدانیم.[11] مسیحیان سنتی برای اثبات این مدعا، دلایل متعددی را نیز ارائه کردهاند که در اینجا به اختصار به برخی از مهمترین آنها خواهیم پرداخت:
1.در ابتدای این انجیل، نام مرقس به عنوان نویسنده، درج شده است.
2.کلیسای نخستین، به اتفاق نظر بر این باور بودهاند که این انجیل به وسیلهی مرقس نگاشته شده است.[12]
3.ائوسبیوس (375 میلادی) مورخ شهیر کلیسا از قول پاپیاس (تقریبا 115 میلادی) چنین نقل کرده است:
«و یوحنا که شیخ کلیسا بود نیز چنین گفته است: مرقس، مترجم پطرس بود و هرچه ثبت کرد با دقت بسیار زیاد صورت میگرفت با این وجود مطالب وی با همان ترتیبی نبود که خداوند ما سخن گفت یا انجام داد زیرا وی کلام خداوند ما را نشنید و شاگرد او نبود، بلکه همان طوری که قبلا گفته شد، وی همسفر پطرس بود و پطرس به او تعالیم لازم را داد ولی فرمایشات خداوند را به ترتیب تاریخی برای او نقل نکرد.
بنابر این مرقس در هیچ قسمتی اشتباه نکرده بلکه مطالب را درست ثبت کرده است زیرا او در یک قسمت دقت کامل داشته است و آن اینکه آنچه شنیده است بدرستی ثبت کند و هیچ مطلب نادرستی ننویسد».[13]
بررسی و نقد این باور مسیحیت سنتی
از نگاه بسیاری از محققان و پژوهشگران، انتساب انجیل دوم به یوحنای مرقس نمیتواند قابل قبول باشد زیرا اولا هیچ شاهد قطعیای وجود ندارد که ثابت کند نویسنده این انجیل، همان مرقسی است که نام وی در عهد جدید ذکر شده است[14] و ثانیا دلایل ارائه شده از سوی مسیحیان از قوت کافی برخوردار نیست.
بررسی دلیل اول
این دلیل که نام مرقس در ابتدای این انجیل ذکر شده، مورد پذیرش محققان قرار نگرفته است. آنان اظهار میدارند که در متن یونانی، کلمه "انجیل" به نام "مرقس" اضافه نشده بلکه بین این دو کلمه، واژهی Kata وجود دارد که به معنی "منسوب به" یا "به روایتِ" میباشد و بنایر این، عنوان انجیل مرقس چنین خواهد بود: "انجیل منسوب به مرقس" یا "انجیل به روایت مرقس".[15]
همچنین باید توجه داشت که در ابتدای هر چهار انجیل، این عنوان "انجیل به روایت ..." به شکلی یکسان درج شده است که این همگونی و یکسانی عنوان، نشان از آن دارد که این عناوین توسط خود نویسندگان انتخاب نشده است بلکه بعدها به آنها اضافه شده است.[16]
گذشته از این، یوحنای زرین دهان که خود از دانشمندان برجسته مسیحی به شمار میرود، اعتراف میکند که نامهای نویسندگان انجیلها در پایان قرن دوم میلادی بر آنها گذاشته شده است.[17]
بررسی دلایل دوم و سوم
پژوهشگران بر این باورند که نقل قولهایی که از آباء کلیسا نقل شده است میتواند مورد مناقشه واقع گردد زیرا مستقیما از قرن اول به دست ما نرسیده است.[18]
روشن است که ائوسبیوس در حدود 250 سال با پاپیاس فاصله دارد و نقل کلام پاپیاس توسط وی نمیتواند معتبر قلمداد شود.
گذشته از این، حتی اگر نام نویسنده این انجیل را مرقس بدانیم، باز هم این مقدار کافی نیست زیرا این نام در امپراطوری روم بسیار مرسوم و متداول بوده است و هیچ شاهد معتبری در دست نیست که ادعا کنیم این مرقس، همان مرقسی است که نام وی در عهد جدید ذکر شده است.[19]
افزون بر آنچه ذکر شد، با بررسی متن انجیل مرقس میتوان به این نتیجه رسید که نویسنده این انجیل، نمیتواند یوحنای مرقس باشد زیرا با اندک مطالعه و پژوهش در انجیل مرقس میتوان دریافت که اطلاعات نویسنده این متن از فلسطین و جامعه یهودی بسیار اندک است.[20]
وجود اشتباهات جغرافیایی مانند آنچه در 7: 31 آمده[21]، اشتباه وی در مورد مقام حکومتی هیرودیس که در 6: 14 مذکور است[22]، ناآشنایی وی با سنن و آداب و رسوم یهودی همانند آنچه در 14: 12 آمده است[23]، همه نشان از آن دارد که نویسنده این متن، از اهالی فلسطین نبوده و بلکه اصلا از نزدیک این منطقه را ندیده بوده و حتی از کمترین آشنایی با آداب و رسوم یهودیان نیز بیبهره بوده است، حال آنکه پیشتر تبیین گردید که یوحنای مرقسی که در عهد جدید، نام وی ذکر شده در فلسطین سکونت داشته و حتی خانه مادر او در اورشلیم، محل تجمع مسیحیان بوده است.
وجود این شواهد، دانشمندان را متقاعد ساخته که نویسندهی این انجیل نمیتواند یوحنای معروف به مرقس باشد و حتی یک دانشمند مسیحی به نام روگو[24] از نویسندهی این کتاب با عنوان "نویسندهی ناشی" یاد میکند.[25]
خاتمه
از مجموع آنچه ذکر شد میتوان به این نتیجه رسید که مرقس، از شخصیتهای نسبتا مهم در عهد جدید بوده است هرچند نام وی، چندان در کتاب مقدس، ذکر نشده است. با این وجود باید توجه داشت که دلایل قابل قبولی برای انتساب انجیل دوم به مرقس وجود ندارد و بلکه حتی میتوان شواهدی را در این انجیل یافت که احتمال انتساب این انجیل به یوحنای مرقس را دور از ذهن میسازد.
بنابر این حتی اگر بپذیریم که نام نویسنده این انجیل، مرقس بوده اما باید توجه داشت که این نام در امپراتوری روم، بسیار رایج بوده و نویسنده این اثر، احتمالا باید کسی باشد که هرگز در فلسطین زندگی نکرده و این منطقه را از نزدیک ندیده است.