كلمات كليدي : منوچهر، شاه، پهلوي، اوستا، منوش
نویسنده : اميرعمادالدين صدري
واژه منوچهر
در اوستایی manuš.ciθra- و در پهلوی manušcihr و در فارسی نو "منوچهر" آمده است. manuš.ciθra- مرکب از دو بخش ciθra- و manuš است. ciθra- که در فارسی تبدیل به "چهر" شده است به معنای "اصل و نسب" است.
manuš طبق روایات هندی-ایرانی نام نخستین پادشاه و نخستین پدر است. واژه مرکب روی هم به معنای "فرزند منو" است.[1]
منوچهر در متون اوستایی
در نوشتههای اوستایی تنها یک بار نام منوچهر آمده است. آن هم در فروردین یشت (یشت 13) بند 131 اینگونه آمده است: «فروهر پاکدین منوچهر [پسر] airyāva- (= ایرج) را میستاییم».[2]
منوچهر در متون پهلوی
در نوشتههای پهلوی چند بار از منوچهر نام برده شده است. در مینوی خرد آمده است که: «و از منوچهر این سودها بود که سلم و تور را به کین ایرج که نیایش بود [بکشت] و از آسیبرسانیدن به جهان بازداشت و از زمین پدشخوارگر (=طبرستان) تا بن گوزگ (شاید میان گوزگان و جیحون) که افراسیاب گرفته بود، به پیمان از افراسیاب بازستد و به ملکیت ایرانشهر آورد و افزودن دریاچه کانسه که افراسیاب آن را پایمال کرده بود و آب را از آن روانه ساخت». افزون بر این در "بندهش" زادگاه منوچهر "کوه منوش" است و منوچهر سرچشمه فرات را کنده است و یکصد و بیست سال پادشاهی کرده است.
نسب منوچهر
درباره نسب منوچهر در بندهش آمده است:
«از فریدون سه پسر زاده شد، سلم و تور و ایرج. از ایرج دو پسر و دختری زاده شد. وانیتار و انستوه نام بودند. دختر گوزک نام بود.
سلم و تور، ایرج و نیز فرزندان و اخلاف [او را] همه کشتند.
آن دختر را فریدون پنهانی بداشت. از آن دخت، دختی زاده شد. ایشان را آگاهی آمد و مادر آن دختر کشتند. [آن دختر را] فریدون همی پنهان بکرد، تا ده پیوند، [تا] هنگامی که منوش خورشید-به-بینی از مادر زاده شد ... از منوش و خواهر [او] منوش-خورنر، از منوش خورنر و خواهر [وی] منوچهر زاده شد ... چنانکه منوچهر پسر منوش خورنر است [که] منوش خورناک است که [او را] مادر گوزک، [دختر] ایرک، فرزند ثریتک، فرزند بیتک، فرزند فرزوشک، فرزند زوشک، فرزند فرگوزک، فرزند گوزک، فرزند ایرج، پسر فریدون است.»
در گزیدههای زادسپرم سخن از این است که افراسیاب آب را از ایرانشهر باز داشت و برای باز آوردن آب و حل این مشکل سپندارمد به شکل دوشیزهای با جامهای پرشکوه به خانه منوچهر داخل شد. بنابر متنهای دیگر پهلوی، افراسیاب دلباخته سپندارمد میشود و از او خواستگاری میکند و در پاسخ سپندارمد افراسیاب را وا میدارد که آب را به ایرانشهر بازآورد و پس از آن به زمین فرو میرود. [3]
منوچهر در شاهنامه و دیگر متون دوره اسلامی
در شاهنامه آمده است که فریدون پس از کشتهشدن ایرج، زن او "ماه آفرید" را آبستن دید و پس از چندی دختری از او زاد که فریدون او را به همسری پشنگ در آورد و پس از مدتی آن دختر پسری زاد که منوچهر نامش کردند. همچنین منوچهر به کینخواهی نیای خویش با پهلوانانی چون قارن، سام نریمان، گرشاسب و ... بر لشکر سلم و تور میتازد و آن دو را از پای در میآورد.
در شاهنامه پس از بهتختنشینی منوچهر از داستانهای زادن زال، و زال و رودابه، و زادن رستم و نخستین نبرد او سخن رفته است.
در تاریخ طبری پادشاهی منوجهر صد و بیست سال ذکر شده است و در شصتمین سال پس از کشتن سلم و توج (=تور) افراسیاب بر ایران تاخت و منوچهر را در طبرستان به محاصره در آورد.
آنگاه افراسیاب و منوچهر صلح کردند که تیر یکی از مردان منوچهر به نام ارشسیاطیر (=آرش شیواتیر) هر کجا رسد آنجا را حدود مملکت بدانند و از آن تجاوز نکنند. ارشسیاطیر تیری در کمان نهاد و رها کرد و نیروی بسیار داشت و تیرش از طبرستان تا رود بلخ رسید و رود بلخ، مرز ایران و ترکان شد.
همچنین منوچهر از رودهای بلخ و دجله و فرات نهرهایی جدا کرد و به قولی رود فرات را حفر کرد. نسب منوچهر تا ایرج در تاریخ طبری اینگونه است: منوچهر پسر کیارد، پسر منشخوریز، پسر منشخواربغ، پسر ویرک، پسر سروشنگ، پسر ایرک، پسر بتک، پسر فروشک، پسر زشکف پسر فرگوزک، پسر گوزک، پسر ایرج، (در توضیح گفته شده است که بنا به قولی، نامهای ذکرشده همه از منوچهر تا ایرج دختر بودهاند).
در "غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم" ثعالبی، منوچهر پسر ایرج و ماهآفرید است. ثعالبی برای نام منوچهر معنای "شبیه به من" را ریشهتراشی کرده است.[4]