كلمات كليدي : پاپ، فورموسوس، فوتيوس، ارتدكس، كاتوليك
نویسنده : محمد صادق احمدي
در بررسی شخصیتهای برجسته مسیحی همواره باید این نکته را مدنظر داشت که اندیشمندان و افراد صاحبنظر در کلیسای مسیح، تاثیر بسزایی در آموزهها و الهیات مسیحی داشتهاند. این ادعا از روایت مورخان و اندیشمندان مسیحی بخوبی روشن میشود. جان ناس تاریخنگار مسیحی در این زمینه میگوید: «باید گفت آن دین عیسوی که پیروان عیسی روی شالوده ایمان به او بنیاد نهادند، غالبا در صورت و معنا با تعلیم آن معلم، فرق بسیار دارد...»[1] بنابر این بررسی افراد برجسته در کلیسای مسیحی از اهمیت خاصی برخوردار است ، زیرا بسیاری از آموزههایی که اکنون در میان مسیحیان رواج دارد، روزی توسط یکی از این بزرگان مسیحی وضع شده و نه خود مسیح! و طبیعتا پاپها در این میان شایسته توجه ویژهای هستند.
یکی از پاپهایی که در تاریخ کلیسای مسیح جایگاه ویژهای داشته و در آموزهها و اندیشههای مسیحیت تاثیر بسزایی نهاده پاپ فورموسوس است.
فیلیوک، ارتدکس
پیش از ورود به بحث دو واژه مهم را باید تبیین کرد. یکی واژه "فیلیوک" و دیگری "ارتدکس". فیلیوک به معنای "و از پسر" است. ریشه این نزاع به زمانی برمیگردد که الوهیت روحالقدس تصویب شد و در آن زمان، وی را تنها صادر از پدر دانستند. در کلیسای شرق وصع به همین منوال بود؛ اما در کلیسای غرب برای پررنگتر شدن الوهیت پسر، صدور روحالقدس را به صورت مشترک، به او و پدر نسبت دادند و برای این کار عبارت لاتینی "فیلیوک" را به اعتقادنامههای رسمی افزودند.
عبارت دوم نیز "ارتدکس" است. ارتدکس به معنای راست کیش است و کلیسای شرق خود را به این نام میخواند. علت این امر جدایی کلیسای شرق از کلیسای غرب(رم) در قرن یازدهم بود. علت این جدایی مسائلی همچون افزودهشدن عبارت فیلیوک به متن اعتقادنامه از سوی کلیسای غرب و نیز برتریجویی کلیسای رم بر کلیسای شرق بود.
با روشنشدن این مفاهیم الهیاتی، زندگی فورموسوس را مرور میکنیم.
تولد پاپ
فورموسوس در نیمه نخست قرن نهم متولد شد. او پس از طی مراحل مقدماتی وارد سیستم آموزشی الهیات شد و اندکی بعد به عنوان کشیش دستگذاری شد. او پس از گذراندن دوره کشیشی، کاندیدای اسقفی کلیسای پورتو شد. و این، مقدمهای بود برای پاپ شدن فرموسوس. او پیش از آنکه به عنوان پاپ برگزیده شود، به مدت ربع قرن، نقش مهم و حساسی در امور پاپی کلیسای کاتولیک به عهده گرفت. روند رو به رشد فورموسوس از اینجا شروع شد که پاپ نیکولاس اول در سال 864 او را به عنوان اسقف پورتو تقدیس کرد.[2] دو سال بعد نیز که امپراتور بلغارستان، پادشاه بوریس، از نیکولاس درخواست کمک کرد، او فورموسوس را برای راهنمایی هیئت تبشیری برگزید.
فورموسوس در انجام این امر به حدی توفیق یافت که بوریس از او طلب کرد تا در رأس کلیسای ملی بلغارستان قرار بگیرد، درخواستی که پیش از این نیکولاس رد کرده بود. شاید به علت اینکه برای فورموسوس نسبت به آرزوهای بوریس اهداف بلندتری داشت.[3]
موفقیتهای فورموسوس ادامه داشت تا اینکه در سال 869 و دوباره در سال 872 او به عنوان نماینده پاپ در میان مبشرینی بود که به غرب و شرق امپراتوری فرانکها فرستاده شدند.
وی همچنین در مانور نظامی که توسط پاپ جان هشتم در 875 برگزار شد نقش مهمی داشت که در نهایت منجر به انتخاب شارل کچل به عنوان پادشاه غرب فرانکها با موافقت لوییس دوم به عنوان امپراتور شد.
اخراج فورموسوس
نقش مهم و والای فورموسوس، اما به طور ناگهانی در سال 876 قطع شد. او و برخی از روحانیون و عدهای از صاحبمنصبان مدنی توسط پاپ جان هشتم مجبور به ترک رم شدند. وقتی هم که تبعیدیها از فرمان جان هشتم مبنی بر بازگشت به رم سرباز زدند جان ایشان را تکفیر کرد.
پس از چند سال که از تبعید ایشان در غرب سرزمین فرانکها گذشت، فورموسوس توسط پاپ مارینوس اول اجازه یافت تا به رم بازگشته و در حوزه اسقفی خود در پورتو مشغول بکار شود.
قرن نهم و شرایط سیاسی و فرهنگی
در قرن نه که قرن به قدرت رسیدن فورموسوس بود، سیاسیون و پادشاهان نقش پررنگی در الهیات مسیحی داشتند.یکی از این موارد انتخاب فوتیوس (که دورانت او را دانشمندترین مرد دوران خود می داند)[4] به عنوان پاتریارک قسطنطنیه بود که با مخالفت پاپ "جان هشتم" مواجه شد. زیرا فوتیوس در دو مساله با پاپ رم مخالف بود: یکی نپذیرفتن برتری پاپ رم بر کلیساهای دیگر جهان مسیحیت بود و دیگری عبارت فیلیوک بود که کلیسای شرق از پذیرش آن سرباز زد و این یکی از مشکلات بزرگی بود که فوتیوس برای پاپ جان هشتم داشت، اما قدرت "میشل سوم" از قدرت جان بیشتر بود. زیرا خاندان کارولنژی از زمان پادشاهی "پپن سوم" نقش پررنگی در ادراه امور داشت، گرچه در انتهای قرن نهم این خاندان به سرعت به انتهای کار خود نزدیک میشد.
از سویی دیگر و از جهت اجتماعی ظهور هرج و مرج بویژه در ایتالیا وضعیتی را بوجود آورده بود که موجودیت ایالات و املاک پاپی را به خطر انداخته بود. برای مثال وقتی فورموسوس پاپ شد، گودیو از اسپولتو که فردی قدرتمند و در مقابل پاپ جان هشتم و مارینوس اول بود، به عنوان رهبر ایتالیا به اوج قدرت رسید. وی با توانایی و قدرتی که داشت با نیروی لشکریانش خود را به عنوان امپراتور منصوب کرده و سپس در سال 891 پاپ استفان پنجم را وادار به تاجگذاری برای خودش کرد. او پس از به قدرت رسیدن فورموسوس نیز برای اینکه قدرت خود را تحکیم بخشد، این پاپ را مجبور کرد که پسرش لومبرت را تاجگذاری کند تا پس از او به عنوان امپراتور بعدی باشد.
رفتار گذشته او تردیدی باقی نمیگذاشت که او کمترین احترامی برای ایالات سنتی ممتاز پاپی قائل نمیبود و این به معنای تسلیم کامل دستگاه پاپی در زمان فورموسوس در برابر امپراتور بود.
وضعیت نابسامان این دوره به گفته مورخان از ضجه شورای عالی روحانیون که در سال 909 و ده سال پس مرگ فورموسوس تشکیل شد بخوبی هویداست:
«شهرها از سکنه خالی شدهاند، دیرها ویران و سوخته، مملکت خالی از دیار شده است... همچنان که انسانهای نخستین بدون قانون زیست میکردند... اکنون نیز هر کس به کاری دست میزند که به نظرش نیکوست و قوانین را اعم از الهی و بشری حقیر میشمرد... توانا بر ناتوان ستم میکند؛ جهان مالامال از تعدی بر مسکینان و یغمای اموال روحانیون است... افراد بشر مثل ماهیهای دریا یکدیگر را میبلعند...»[5]
در کل میتوان قرن نه را از لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارای شرایط نامساعد توصیف کرد. شرایطی که در نهایت سبب شد که نظام فئودالی هرچه بیشتر رواج یابد و وظایفی که دولت و حکومت باید انجام دهد مردم به عهده گیرند.[6]
مناقشات با فوتیوس
کلیسای شرق از دیرباز در دو مورد با کلیسای کاتولیک دچار مشکل شده بود. این دو مشکل در زمان فوتیوس نیز ادامه پیدا کرد و توسط فوتیوس به اوج رسید.
کلمه فیلیوک
نخست اینکه فوتیوس به غرب به خاطر افزوده شدن کلمه فیلیوک به معناى «و از پسر» به متن اعتقادنامه اعتراض داشت. پیروان کلیساى ارتدکس همواره اعتقادنامه نیقیه ـ قسطنطنیه (381 م. ) را در شکل اولیه آن، که اظهار مىدارد روح القدس «از پدر نشأت مىگیرد» از برمىخوانند، در حالى که کلیساى غرب کلمهاى بدین عبارت افزوده، مىخوانند: «از پدر و پسر نشأت مىگیرد».
تعیین تاریخ دقیق افزایش این کلمه دشوار است اما به نظر مىرسد که این امر در آغاز در اسپانیا در خلال قرن ششم به عنوان اقدامى حفاظتى در برابر یکتاپرستی آریوس انجام شد. در وراى این افزایش، الاهیات تثلیثى آگوستین نهفته است؛ وى هیچگاه پیشنهاد تغییر متن اعتقادنامه را مطرح نکرده است، اما درتعالیم خود ازآموزه «صدور دوگانه» روحالقدس جانبدارى کرده است (البته به صورتى که بسیارى از ارتدکسها آن را بدعتآمیز نمىپندارند). کلیساى فرانکها در دوره زمامدارى شارلمانى افزوده مزبور را در شوراى فرانکفورت (794 م. ) تأیید کرد، اما این امر در رم بلافاصله پذیرفته نشد؛ در سال 808 میلادى "لئوى سوم "خطاب به شارلمانى نوشت که اگرچه آموزه اشاره شده به وسیله کلمه فیلیوک (filioque) از منظر الاهیاتى متین و منطقى است، اما متن اعتقادنامه باید بدون تغییر باقى بماند. با وجود این، در دهه 860 میلادى نیکلاس اول از کاربرد کلمه فیلیوک توسط مبلغان مسیحى در بلغارستان حمایت کرد. فوتیوس و بیزانسىها بر این باور بودند که کلیساى غرب با تغییر یک جانبه اعتقادنامهاى که میراث مشترک کل کلیسا است، به گونه اى نادرست عمل کرده است. فوتیوس همچنین تصور مىکرد که آموزه «صدور دوگانه» مستلزم اشتباهات ویرانگر الاهیاتى در آموزه تثلیث است، اما در این مورد تنها برخى ارتدکسها همانند فوتیوس بینشى سختگیرانه دارند.
تفوق پاپ
دومین اختلاف نظر عقیدتى مهم مربوط به تفوق پاپ بود. نیکلاس اول مدعى آن بود که کلیساى کاتولیک داراى برترى جهانى حق نظارت بر کلیساى شرق و نیز کلیساى غرب است. فوتیوس و بیزانسىها این ادعا را پذیرفتنى نمىدانستند. یونانیان تصور مىکردند که پاپ، به عنوان مافوق در میان پنج سراسقف، واجد برترى تشریفاتى در چارچوب کلیساى جهانى است، اما نه واجد قدرت اعمال نظارت جهانى. او شخص اول است، اما اول در میان دیگر اقران خود. آنان معتقد بودند که اگرچه قانونا مىتوان از کلیساى شرق به پاپ مراجعه کرد، اما وى حق آن را ندارد که بدون درخواست، در امور داخلى حوزه سراسقفى شرقى دخالت کند. بنابر دیدگاه بیزانس، اقتدار پاپ کمتر از اقتدار شوراى جهانى کلیساها است و وى نمىتواند از نزد خود در باره مسائل عقیدتى حکم کند. ارتباط میان رم و قسطنطنیه بعد از 867 میلادى دوباره برقرار شد، ولى در مورد دو مسئله اساسى که موضوع مناقشه آشکار بودند، یعنى افزودن کلمه فیلیوک و مسئله تفوق پاپ، هیچ راه حل واقعىاى یافت نشد.[7]
فوتیوس در قرن نهم به عنوان پاتریارک قسطنطنیه منصوب شد و از طرف امپراتور نیز این مقام تأیید شد و رسمیت یافت. فوتیوس با به قدرت رسیدن روی این اختلافات تأکید کرد. در نتیجه پاپهای کلیسای کاتولیک نیز حساس شده و به برخورد با فوتیوس روی آوردند.
پیش از فورموسوس، پاپ جان هشتم به مخالفت با فوتیوس پرداخت و خود فورموسوس نیز در این نزاع در برابر فوتیوس کوتاه نیامد. شدت عمل فورموسوس به حدی بود که حتی بسیاری از افرادی که در رم و قسطنطنیه ساکن بودند و در آرزوی برقراری روابط مجدد بین این دو مرکز بودند با ممانعتی که از سوی فورموسوس به عمل آمد کاملا ناامید شدند.[8]
در واقع اینها همه از بلندپروازی فورموسوس ناشی میشد. زیرا او قدرتمندترین پاپ در قرن نهم بود که خیال داشت تا بر بیشتر از آنچه تحت حکومت داشت، فرمانروایی کند.نفوذ او نیز همین مسأله را نشان میداد. قدرت نفوذ او محدود به مرزهای ایتالیا نبود، بلکه فورموسوس در واقع مانند یکی از بازماندههای خاندان کارولنژی بود.[9]
سرانجام فورموسوس
از بخت بد فورموسوس نه تنها در دوران حیاتش دستگاه پاپی دارای قدرت آنچنانی نبود، بلکه پس از مرگش نیز پاپها بازیچه بودند و افراد نالایق بسیاری بودند که به این سمت دست مییافتند. به عنوان نمونه پیش از فورموسوس و در سال 878 جان هشتم که با امپراتوری کارلومان مخالف بود را دستگیر کرده و آنقدر گرسنگی دادند تا با تفویض امپراتوری مقدس به کارلومان موافقت کند. در مورد فورموسوس شرایط از این هم اسفناکتر بود، زیرا به دستور پاپ استفان ششم، جسد پاپ فورموسوس را از تابوت در آوردند و برای محاکمه بر تنش لباسهای ارغوانی پوشاندند. سپس در حضور شورایی از روحانیون کلیسا او را به اتهام نقض قوانین کلیسایی محاکمه و محکوم کردند و پس از عریان کردن، جسد مرده او را تکهتکه کرده و بدنش را به رودخانه تیبر انداختند. و پس از این واقعه خود استفان را در زندان خفه کردند.