كلمات كليدي : كتاب مقدس عبري، تورات، كتب انبياء، مكتوبات
نویسنده : محسن گلپايگاني
کتاب مقدس عبری کمابیش همان قسمتی از کتاب مقدس مسیحیان است[1] که یهودیان قبول دارند؛ یعنی «عهد قدیم». یهودیان آنرا «تنخ» (תַּנַךְ) نام نهادهاند. این واژه برگرفته از ابتدای نام سه بخش اصلی این کتاب است زیرا یهودیان کتاب مقدس خود را به این سه بخش اصلی تقسیم مىکنند:
1. تورات (Torah، תּוֹרָה) .
2. نبییم یا انبیا (Prophets، נביאים) .
3.کتوبیم یا مکتوبات (Hagiographa، כתובים).[2]
تورات، کلمهاى عبرى و به معنی تعلیم میباشد و ترجمه آن به قانون که در برخی منابع ذکر شده، اشتباه است.[3] این بخش مشتمل بر پنج سفر است که عبارتند از: سِفر پیدایش، سِفر خروج، سِفر لاویان، سِفر اعداد و سِفر تثنیه.
در بخش انبیا کتابهاى انبیاى بنىاسرائیل گرد آمده است؛ که به دو بخش «انبیاء متقدم» و «انبیاء متأخر» تقسیم میشود. کتابهای انبیای متقدم، چهار کتاب یوشع، داوران، سموئیل و پادشاهان را شامل میشود و بخش انبیای متأخر شامل پانزده کتاب میباشد که عبارتند از: اِشَعْیا، ارمیا، حزقیال و کتب دوازدهگانه انبیاءِ کوچک که به خاطر حجم کمشان به این نام شهره شدهاند[4] یعنی: هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حَبَقّوق، صفنیا، حجّى، زکریا و ملاکى.
بخش مکتوبات نیز کتابهای مزامیر، امثال سلیمان، ایوب، غزل غزلهاى سلیمان، روت، مراثىِ ارمیا، جامعه، استر، دانیال، عزرا، نَحَمْیا و کتابهاى اول و دوم تواریخ ایام را شامل مىشود.[5]
نویسندگان کتب انبیاء
نکتهی اساسی در مورد این کتابها و به طور کلی در مورد کل عهد قدیم آن است که نویسنده یا نویسندگان آنها چه کسانی هستند؟ دراین زمینه سه دیدگاه وجود دارد:
۱) دیدگاه سنتی یهودی-مسیحی: اسفار خمسه (تورات) نوشتهی موسی است و سایر کتابها از جمله کتب انبیاء، نویسنده همان کسی است که کتاب به نام اوست؛ مثل کتاب یوشع که آنرا یوشع نگاشته است و....
برخی کتابهای دیگر مانند داوران، پادشاهان و... هم که در عنوان آنها نام کسی ذکر نشده،به یکی از شخصیتهای قدیمی منسوب است.[6] مثلاً نویسنده "داوران"، سموئیل نبی است و اول و دوم پادشاهان را ارمیا نگاشته است و....[7]
برای این مدعا هم دلایلی اقامه میکنند. آنان میگویند: در کتب انبیاء به آنان امر شده تا وحی الهی را بنویسند؛ به عنوان مثال درکتاب «ارمیا» باب ۳۰، آیه ۲ آمده است که «آنچه به تو وحی میشود در طوماری بنویس...» و... شاهد دیگر آنان این است که در برخی کتب عهد قدیم نویسنده بعضی از کتب انبیاء ذکر شده است: اشعیا «وقایع عزّیا را نوشت» (دوم تواریخ ایام، ۳۲ :۳۲)[8] و... یا اینکه مسیحیان در این دیدگاه میگویند: عیسی و رسولان به نام نویسندگان برخی کتب انبیاء اشاره کردهاند؛ مثلاً کتاب اشعیا را مربوط به خود او میدانند (متی ۸:۱۷ مقایسه شود با اشعیا ۵۳: ۴ و...) [9]
۲) نظر نقادان قدیم در مورد دیدگاه سنتی: این نقدها که علیالخصوص به دیدگاه سنتی درباره تورات میپردازد؛ از قرون وسطی آغاز گردید. معروفترین نقادان «ابن عزرا» و «اسپینوزا» بودند. ابن عزرا به گونهای رمزآلود به نقد نظریه سنتی پرداخت اما اسپینوزا صراحتاً به نقادی پرداخته و طبق شواهدی از خود کتاب مقدس، تورات تا کتاب دوم پادشاهان را اثر یک نویسنده که در دوران پس از اسارت بابلی میزیسته؛ یعنی «عزرا» میداند.
۳) دیدگاه نقادان جدید به دیدگاه سنتی (نقد تاریخی کتاب مقدس): این نقادیها که از قرن نوزدهم آغاز شد؛ با روشهای علمی، تمام کتبِ کتاب مقدس را مورد بررسی قرار داده و تدوین نهایی هر یک را تخمین زدند. براین اساس، تورات در دوران کاهنان و از روی چهار منبع اصلی نوشته شده و سایر کتب از جمله کتب انبیا هم پس از اسارت بابلی به دست افراد گمنامی نگاشته شده و نویسندهی بیشتر آنها کسانی نیستند که در دیدگاه سنتی به آنان منسوب میشود.[10]
زبان نگارش کتب انبیاء
اکثر بخشهای عهد عتیق و از جمله کتب انبیاء؛ به زبان عبری و برخی از آنها به زبان کلدانی نگاشته شده است.[11]
قانونی شدن کتب انبیاء
قانونیشدن کتابهای عهد عتیق، به مرور زمان توسط عالمان یهودی صورت پذیرفت و 39 کتاب این مجموعه، طی قرنهای متمادی و پس از بحث و جدلهای فراوان که در مورد اعتبار بسیاری از کتابها وجود داشت نهایتا به عنوان کتابهای معتبر و الهی پذیرفته شدند. درباره قانونیشدن کتب انبیاء، اعتقاد بر آن است که حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد این امر به وقوع پیوست. شاهد این مدعا هم سخنان نوه «یشوع بن سیراخ» است که کتاب جدش را به همین نام جمعآوری نموده است. او میگوید: «جدم در زمان حیاتش کتب انبیاء را تدریس مینمود.» با توجه به این که کتاب «یشوع بن سیراخ» در سال ۱۸۰ ق.م نوشته شده است ؛ در مییابیم که کتب انبیاء قطعاً پیش از این زمان قانونی و رسمی شده است.[12]
با این حال، برخی دانشمندان براساس شواهدی تاریخی، بر آنند که همه کتابهای عهد عتیق به وسیله عزرا در قرن پنجم قبل از میلاد، جمعآوری و به رسمیت شناخته شده است.[13]
گزارشی مختصر از کتب انبیاء
۱) صحیفه یوشع: یوشع جانشین حضرت موسى است و، به گفته تورات، حضرت موسى او را انتخاب کرد و به مردم دستور داد براى ورود به سرزمین موعود او را اطاعت کنند. این کتاب جنگهاى بنىاسرائیل با کنعانیان و فتح و پیروزى بنىاسرائیل و تقسیم زمین بین اسباط بنىاسرائیل را بیان مىکند. در این کتاب، حضرت یوشع بنىاسرائیل را به اطاعت از خدا و فرمانهاى او فرا مىخواند. در سنت یهودی – مسیحی، نویسنده این کتاب را یوشعبننون میدانستند و امروزه نیز همچنان برخی بر همین عقیده هستند.
"باروخ اسپینوزا" انتساب این کتاب به یوشع را قاطعانه رد کرد و تاریخ نگارش آن را قرنها پس از وی عنوان نمود. اما نقادان جدید کتاب مقدس نظر دیگری دارند. آنان این کتاب را دنباله اسفار پنجگانه تورات میدانند و به جای اسفار خمسه اسفار سته به کار میبرند. بنابراین آنان نظریه «منابع توراتی» (یهوه ای، الوهیمی، تثنیه ای و کاهنی) را درباره این کتاب هم به کار میبرند. باب های ۱-۱۲ را به سه منبع نخست و باب های ۱۳-۲۴ را به منبع آخر منتسب میکنند. بنابراین تاریخ نگارش این کتاب را باید هزار سال به عقب برد.
۲) سفر داوران: پس از حضرت یوشع یک دوره ۳۵۰ ساله بر بنىاسرائیل گذشته است که به دوره داوران (یا قضات) معروف است. بنىاسرائیل در این دوره دست از خدا برمى دارند و به گناه روى مىآورند. اسباط با همدیگر نزاع مىکنند و از دشمنان غافل مىشوند. افراد قوم گاهى مورد تاخت و تاز دشمنان قرار مىگیرند و چون به درگاه خدا روى مىآورند، خدا داورانى را براى آنها مىفرستد. ماجراهاى این دوره و نیز داستان دوازده داور، که خدا براى بنىاسرائیل فرستاده، در این کتاب آمده است. عالمان تلمودی این کتاب را به سموئیل نبی نسبت میدهند. باروخ اسپینوزا آن را نوشته یک شخص در زمانی پس از تأسیس حکومت پادشاهی میداند ولی نقادان کتاب مقدس معتقدند که از همان منابع تورات و بیشتر از منابع یهوهای و الوهیمی گرفته شده است. بنابراین تاریخ آن به سال ۵۵۰ قبل از میلاد باز میگردد.
۳) کتاب سموئیل: این کتاب در نسخه سبعینیه شامل دو کتاب سموئیل اول و دوم است ولی در نسخه عبری به همین صورت آمده است. سموئیل نبى، آخرین داور بنىاسرائیل است. در این زمان بنىاسرائیل از سموئیل مىخواهند که براى آنها پادشاهى تعیین کند و او شائول را بر مىگزیند. به گفته این کتاب، شائول در ابتدا خوب عمل مىکند ولى کم کم از خدا دور مىشود. سموئیل از طرف خدا مأمور مىشود که حضرت داود را به جاى او برگزیند. در این ضمن، داود به خاطر شجاعتهایش در جنگ با دشمنان، در بین مردم محبوبیت زیادى پیدا مىکند، بگونه اى که شائول به او حسد میورزد و تصمیم به قتل او مىگیرد. داود فرار مىکند و شائول در جنگى که با فلسطینیان رخ مىدهد کشته مىشود.
کتاب دوم سموئیل (البته طبق نسخه سبعینیه)، سرگذشت حضرت داود را پس از شائول بیان مىکند. با کشتهشدن شائول، حضرت داود دشمنان را شکست مىدهد و به حکومت مىرسد. در زمان او کشور بنىاسرائیل قدرتمند مىشود و تمام دشمنان از بین مىروند. این کتاب گناهانى به حضرت داود نسبت مىدهد. سنت یهودی، سموئیل را نویسنده این کتاب میداند. اما در تلمود ماجراهایی که در این کتاب از دوران پس از فوت سموئیل نقل شده است را به دیگران نسبت میدهد. اما عموما نویسنده را نامعلوم تلقی میکنند. برخی محققان جدید، این دو کتاب را منشأگرفته از دو منبع میدانند؛ یکی مربوط به عهد سلیمان و دیگری مربوط به قرن هشتم پیش از میلاد.
۴) کتاب پادشاهان: دو کتاب پادشاهان هم در اصل در نسخه عبری یک کتاب بوده و در نسخه سبعینیه از هم جدا شدهاند. چون داود به سن پیرى مىرسد، فرزندش سلیمان را به جانشینى خود بر مىگزیند. حضرت سلیمان پس از وفات پدر، اقتدار حکومت را به اوج مىرساند و باقیمانده دشمنان بنیاسرائیل را نابود مىکند. او ساختمان خانه خدا را بنا کرد اما به گفته این کتاب، در پایان عمر به گناه روى مىآورد و از خدا دور مىشود و به همین حالت از دنیا مىرود.
پس از او بین بنىاسرائیل نزاع در مىگیرد و ده سبط شمالى از افسرى شورشى به نام یَرُبعام پیروى مىکنند و در شمال، کشور اسرائیل را تشکیل مىدهند. تنها دو سبط، با رحُبْعام (فرزند و جانشین حضرت سلیمان) باقى مىمانند که کشور یهودا را در جنوب به وجود مىآورند. سرگذشت این دو کشور و جانشینان این دو تن، در ادامه کتاب یاد شده آمده است.
در کتاب دوم پادشاهان (بنابر تقسیمبندی نسخه سبعینیه)، دنباله تاریخ این دو کشور و پادشاهانى که در آنها به حکومت رسیدند، بتفصیل آمده است. آشوریان به حکومت شمالى حمله مىکنند و ده سبط شمالى از بین مىروند. کشور جنوبى نیز مورد حمله نبوکد نصر (بُخْت نصَّر)، پادشاه بابل، قرار مىگیرد. وى معبد سلیمان را ویران مىکند و بنىاسرائیل را به بابل مىبرد. سنت یهودی نویسنده کتاب را ارمیا میداند. اما این نظریه نه دلیل موجهی دارد و نه با خود کتاب سازگاری دارد. اکنون دیدگاه رایج، کتاب را منسوب به نویسندهای ناشناخته در دوره اسارت بابلی میداند.
۵) کتاب اِشَعْیاء: این کتاب، بیشتر، گناه و پیامدهاى آن را به قوم اسرائیل هشدار مىدهد و آنان را به خاطر خطاکاریشان سرزنش مىکند. همچنین در این کتاب، ظهور مسیح و نتایج آن پیشگویى شده است. اعتقاد سنتی، اشعیا را نویسنده کل کتاب میداند اما نقادان جدید، تنها باب های ۱-۳۹ را به او نسبت میدهند. آن ها معتقدند باب های ۴۰-۵۵ را فردی ناشناخته نوشته که او را «اشعیای دوم» مینامند و باب های ۵۶-۶۶ را نیز فرد ناشناختهی دیگری نگاشته است که او را «اشعیای سوم» میخوانند. برخی حتی بر این اعتقادند که بابهای ۱- ۳۹ هم توسط افراد متعددی نوشته شده که البته اشعیا نویسنده بیشتر آن است.
۶) کتاب اِرمیا: ارمیا در این کتاب چگونگى رسیدن خود را به نبوت و این را که مردم زیر بار او نمیروند، توضیح مىدهد. او به بنىاسرائیل به خاطر گناهانشان هشدار داده و آنان را نسبت به مجازات بیم مىدهد. البته گاهى هم در این کتاب از آینده نیکوى اورشلیم سخن به میان آمده است.
در خود کتاب ارمیا عبارتی است که برداشت میشود ارمیا این کتاب را املا کرده و باروخ آن را نوشته است.[14] با این حال عالمان سنتی این کتاب را – به غیر از قسمتی از کتاب که ارمیا املا کرده و باروخ نوشته –از خود ارمیا میدانند. نقادان جدید اصل کتاب را از ارمیا میدانند اما معتقدند که این کتاب توسط دیگران، ویراسته شده و توسط افراد متعددی در زمانهای مختلف نیز مطالبی بر آن افزوده شده است.
۷) کتاب حزقیال نبى: حزقیال نبى که با بنىاسرائیل به تبعید رفته است، در بابل قوم را دلدارى مىدهد و پیشگویى مىکند که آنان به زودى به وطن خود باز مىگردند. او اختیار و آزادى انسانها را گوشزد مىکند و مىگوید: اگر راه صحیح را انتخاب نکنند، باید منتظر عواقب آن باشند. اعتقاد سنتی این کتاب را نوشته خود حزقیال میداند اما نقادان جدید آن را متعلق به سالها پس از حزقیال و قرن سوم پیش از میلاد میدانند.
۸) کتاب هوشع: هوشع پیش از سقوط کشور شمالى، در ان منطقه زندگى مىکرد. پیامها و اندرزهایى که خدا به واسطه این پیامبر به مردم و حاکمان کشور شمالى (اسرائیل) فرستاده، در این کتاب آمده است. همچنین بخشى از آن به زندگى هوشع اختصاص دارد.
این کتاب به هوشع منسوب است اما برخی بر آنند که قسمتهایی از آن به دست فرد دیگری در زمانهای بعد نگاشته شده است.
۹) کتاب یوئیل: یوئیل در این کتاب، مردم کشور جنوبى (یهودا) را هشدار مىدهد و به آنها مىگوید، خدا بر آنان به خاطر گناهانشان بلا نازل مىکند. او مردم را از روز داورى مىترساند و از آنها مىخواهد که توبه کنند.
تعیین تاریخ نگارش این کتاب بسیار مشکل است. دانشمندان کتاب مقدس بر آنند که این کتاب مدتها بعد از تبعید و حدود سال ۳۰۰ پیش از میلاد نوشته شده است.
۱۰) کتاب عاموس: این پیامبر از طرف خدا مأمور به انذار مردم سرزمین شمالى مىشود. در این زمان مردم اسرائیل به ثروتى رسیده، در گناه و ظلم و فساد غرق شدهاند. عاموس آنها را به راه راست دعوت مىکند و از روز داورى مىترساند. سنت یهود، این کتاب را تماما منتسب به عاموس میکند اما نقادان جدید قسمتهایی از آن را مربوط به سالهای ۵۰۰ تا ۲۰۰ پیش از میلاد میدانند.
۱۱) کتاب عوبدیا: این کتاب درباره قوم ادوم که از نسل عیسو، برادر یعقوب، بودند و با اسرائیل مىجنگیدند، سخن مىگوید. عوبدیا در این کتاب از نابودى ادومىها به دست خدا خبر مىدهد.
برخی قائلند این کتاب را عوبدیا پیش از تبعید نگاشته است اما شواهد متعددی از درون این کتاب آن را متعلق به پس از تبعید جلوه میدهد. برخی عالمان جدید این کتاب را نوشتهی دو یا چند نفر در دو تاریخ متفاوت میدانند.
۱۲) کتاب یونس: در این کتاب خدا به یونس دستور مىدهد که به سوى نینوا پایتخت کشور آشور برود و مردم آنجا را به سوى خدا فرا بخواند. اما چون مردم آن سرزمین دشمن بنىاسرائیل بودند، یونس مجازات آنها را از خدا خواست و آنها را ترک کرد و به سمت دیگرى رفت. در دریا ماجراهایى براى وى رخ مىدهد که موجب توبه او مىشود. او سپس به نینوا بر مىگردد و مردم را به خدا دعوت مىکند.
دانشمندان سنتی این کتاب را به یونس نسبت میدهند ولی عالمان جدید آن را نوشته شده در قرن چهارم و پنجم میدانند.
۱۳) کتاب میکاه: این کتاب قبل از اشغال دو کشور شمالى و جنوبى نوشته شده است و در آن، میکاه نبى، بنىاسرائیل را از گناه باز مىدارد و تخریب هر دو کشور را پیشگویى مىکند. او قوم را ترغیب به توبه و بازگشت مىکند. همچنین آمدن مسیح را پیشگویى مىکند. این کتاب منسوب به خود میکاه است اما ذکر برخی اقوام در این کتاب حاکی از این است که این کتاب باید در زمان اسارت بابلی نوشته شده باشد.
۱۴) کتاب ناحوم: در این کتاب از قدرت و مهربانى خدا سخن رفته است و سقوط کشور آشور و نینوا (پایتخت آن) در حالى که در فسق و فجور افتاده، پیشگویى شده است. از فقراتی از کتاب بر میآید که این کتاب بین سالهای ۶۶۴ تا ۶۱۲ پیش از میلاد نوشته شده است.
۱۵) کتاب حَبَقُّوق: حَبَقُّوق در این کتاب مردم را به ترک گناه و توبه دعوت مىکند و از مجازات آنها و حمله بابلیها خبر مىدهد. او با وجود مشکلات زیاد، هیچ گاه از خدا دست برنمىدارد و در سرودى نشان مىدهد که در هر حال اعتمادش به خداست. نویسنده کتاب خود حبقوق است که در سالهای ۶۰۹ تا ۵۹۷ پیش از میلاد نوشته است.
۱۶) کتاب صَفَنْیا: در این کتاب صَفَنْیا قوم را بیم مىدهد و مىگوید خدا هر قومى را که گناه کند، مجازات مىکند. او همچنین از شکوه و عظمت اسرائیل که خدا به آن باز خواهد گرداند، سخن مىگوید. نویسنده کتاب خود اوست.
۱۷) کتاب حجّى: این کتاب مربوط به زمانى است که قوم از اسارت بازگشته و به بازسازى خانه خدا پرداختهاند. چون در کار بازسازى سستى پیش مىآید حجّى از طرف خدا دستور مىآورد که کار را به پایان برسانند. نویسنده کتاب خود اوست که آن را در سال دوم حکومت داریوش، یعنی سال ۵۲۰ قبل از میلاد نگاشته است.
۱۸) کتاب زکریا: زکریاى نبى که معاصر حجّى است، در این کتاب مردم را به بازسازى خانه خدا تشویق مىکند. او همچنین از آمدن مسیح موعود خبر مىدهد. سنت یهودی تمامی کتاب را از آن زکریا میداند ولی نقادان جدید باب های ۱- ۸ را از او و بقیه را از فرد دیگری که احتمالا شاگرد اوست میدانند.
۱۹) کتاب ملاکى: ملاکى در زمانى زندگى مىکند که خانه خدا بازسازى شده است، ولى کاهنان وظایف خود را در قبال آن انجام نمىدهند و مردم به گناه افتادهاند. او کاهنان و مردم را انذار مىکند و به توبه دعوت مىکند و همچنین از آمدن مسیح موعود خبر مىدهد. کلمه «ملاکی» به معنای "کسی که او را فرستاده" میباشد. از این رو برخی میگویند: این کلمه نام فرد خاصی نیست و گاهی آن را اشاره به عزرا میدانند، اما گفته میشود که رأی غالب آن است که این کلمه نام فردی خاص است که نزدیک آمدن مسیح میزیسته است. برخی بر آنند که بخش دوم کتاب زکریا و این کتاب را یک نفر نگاشته و این بخش مجزا شده است.
محققان جدید برآنند این کتاب نمیتواند نوشته یک نفر باشد.[15]