نویسنده: محمدرضا صدری
بررسی آموزههای قرآنی درباره مرگ
زندگی انسان در این دنیا با مرگ پایان مییابد، ولی هرگز این به معنای پایان زندگی نیست، بلکه آغاز نوع زندگی دیگر است که تا ابدیت ادامه دارد. هر کسی در زندگی کوتاه خود فرصت این را دارد تا خود را برای ابدیت بسازد. این تنها فرصت استثنایی بشر است که براساس آموزههای قرآنی هرگز تکرار نخواهدشد و دیگر فرصتی به انسان برای بازسازی، اصلاح نادرستیها، جبران کمبودها و فعلیت کمالات داده نمیشود.
مرگ، روح آدمی را از کالبد جسمانی و خاکی بیرون میآورد و در کالبدی لطیف قرار میدهد که میتواند کالبد جسمانی برزخی و یا اخروی باشد. روح به عالم دیگری کوچ میکند، اما این جسد و کالبد خاکی در همین دنیا میماند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگاه قرآن را به عالم مردگان بیان کند و برخی از احکام و مسائل آن را براساس آموزههای وحیانی قرآن روشن نماید.
مرگ، رهایی جان از تن
خداوند انسان را از خاک، گل و لجن خشک و بدبو آفریده است. (حجر، آیه26) کالبد انسانی از پست ترین عناصر هستی آفریده شده است؛ اما زمانی که از روح خود در این کالبد پست دمید (حجر، آیه29) از شریف ترین آفریدههای هستی شد.
بهره گیری از این عنصر پست هستی، از آن روست که منفعلترین عنصر در هستی نیز میباشد و توانایی و ظرفیت آن را دارد که همه اشکال وجود را تجربه کند و بتواند به عنوان خلیفه با درک نیازهای همه موجودات هستی، درمقام مظهریت در ربوبیت و پروردگاری، همه آنها را به کمال بایسته و شایسته آنها برساند. (بقره، آیات 30 و 31)
البته هر انسانی از این ظرفیت برخوردار است تا به مقام مظهریت در ربوبیت برسد، ولی این بدان معنا نیست که هر انسانی چنین است؛ بلکه میبایست با پیمودن و سیر وجودی در طریقت عبودیت، متاله (و خدایی) شده و سپس دراین مقام جای گیرد. این فرصت تحولهای کمالی در دنیا برای آدمی فراهم شده است و مدت کوتاه عمر دوران طلایی خدایی و ربانی شدن انسان است.
پس از آنکه هر انسانی در مدت عمر خود به هر درجهای از کمال یا هبوط و سقوط رسید، زنگ پایان عمر او نواخته میشود و اجل مسمی و قطعی و معین به سراغ او میآید و جان از تن آدمی خارج میشود.(انعام، آیه 60؛ نحل، آیه 61)
آنچه به کالبد خاکی آدمی ارزش و بها بخشیده، همان روح الهی دمیده در این کالبد است که در زمان حضور در کالبد از آن به روان و نفس یاد میشود و هنگامی که از آن جدا میشود، به عنوان روح و جان شناخته میشود. پس هنگامی که مرگ و اجل مسمی فرا میرسد نفس آدمی از کالبد تن خاکی بیرون میآید و زندگی دیگری را در جهانی دیگر آغاز میکند.
شعور و شنوایی مردگان
وقتی ما از مردگان سخن به میان میآوریم، در حقیقت از کسانی سخن میگوییم که جان ایشان از تن بیرون رفته است. (زمر، آیه 42) از این حالت در فرهنگ قرآنی و اسلامی به عنوان توفی و وفات یاد میشود؛ زیرا توفی و وفات به معنای گرفتن چیزی به صورت تمام و کمال است (اخذ الشی بتمامه). پس تعبیر به فوت به معنای نابودی، تعبیر نادرست و غلط است که در زبان فارسی رایج شده است و باید بجای آن از عبارت وفات استفاده کرد.
در حقیقت، هنگامی که مرگ آدمی فرا میرسد، فوت نمی شود بلکه وفات میکند و خداوند و فرشتگان مامور الهی، جان و روح او را میگیرند و از طریق حلقوم روح و جان را از تن مرده بیرون میکشند. (واقعه، آیه83؛ قیامت، آیه26؛ زمر، آیه42)
براساس آموزههای قرآنی، هر موجودی به حکم وجود از برخی صفات چون عقل و شعور برخوردار است؛ از این رو همه موجودات هستی، اهل تسبیح خداوند هستند. (حشر، آیات1 و 24 و آیات دیگر قرآن)
ولی آنچه شعور و عقل کامل آدمی را موجب میشود، همان روح و نفس (جان و روان) آدمی است لذا خداوند کافران حق ناپذیر، ناشنوا و غیر قابل تفهیم را چونان مردگان میداند (نمل، آیه80؛ روم، آیات51و 52) و در آیات36و 121 و 122 سوره انعام نیز مشرکان را به سبب تاثیرناپذیری از پند و نصحیتها، به عنوان انسانهای مرده معرفی میکند.
خداوند در آیاتی از جمله آیه 22 سوره فاطر مردگان و زندگان را در شنیدن و فهم و درک یکسان نمیداند. این بدان معناست که شعور کامل آدمی به سبب همان روح و روانی است که از تن بیرون رفته است و از آن جایی که کافران و مشرکان از شعور و ادراک نسبت به مفاهیم قرآنی برخوردار نمیباشند، پس همانند مردگان بیشعور هستند.
البته باید توجه داشت که گاه وقتی ما از مردگان سخن به میان میآوریم، مراد تنها جسد و کالبد است و گاه دیگر مجموع روح و کالبد جدا شده است. با این همه مردگان در سطحی از شعور قرار دارند که همه موجودات به حکم وجود از آن بهره مندند هر چند که این سطح شعور به سطح شعور زنده انسانی نمیرسد.
اما باید توجه داشت که کافران به سبب اینکه در دنیا در سطح شعوری بسیار پایینتر از انسانهای مومن قرار دارند و عقلشان به حد عقل اولوالالباب نرسیده است، با مرگ، برخی از پردهها و حجابها از پیش ایشان برداشته میشود و به سطحی از شعور میرسند که برتر از شعور آنان در حیات مادی و دنیوی است. از این رو خداوند مرگ را کشف الغطاء ایشان میداند (ق، آیه22) که حقایق بسیاری برای آنان از بهشت و دوزخ و عذابهای آن کشف میشود و آنان آتش دوزخ را به عیان در برابر خود میبینند (تکاثر، آیه6) و عاجزانه از خداوند در خواست بازگشت و اصلاح امور خود را میکنند که با پاسخ رد خداوند مواجه میشوند.(مومنون، آیات99 و 100)
پیامبر گرامی(ص) هنگامی که مشرکان جنگ بدر را در چاه ریخت با آنان سخن گفت. در روایت است پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر وقتی از اجساد مشرکین را در چاهی انداخت، بالای آن چاه ایستاد و به آنان خطاب کرد: آنچه پروردگار ما به ما وعده داد عمل کرد و حق بود آیا به حق دریافتید آنچه پروردگارتان به شما وعده داده بود؟ یکی از صحابه عرض کرد یا رسول الله با مردگان حرف میزنی؟؟
پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید. (صحیح بخاری، ج5 باب قتل ابی جهل؛ و نیز سیره نبویه، ابن هشام، ج2، ص292)
آیت الله جوادی آملی میفرمایند: «مردگان توان شنیدن و فهمیدن را دارند، گرچه گوش و مغز مادی آنان از کار افتاده باشد، از این رو آنان را تلقین میکنند. در جنگ بدر، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر سر چاهی که مشرکان کشته در آن ریخته شده بود قرار گرفت و چنین فرمود: خداوند به آنچه به من وعده داده بود وفا کرد و من آن را یافتم، آیا شما وعیدهای الهی را یافتید؟ عمر گفت: یا رسول الله با مردگان سخن میگویی؟! فرمود: «مه یابن الخطاب. فو الله ما انت باسمع منهم»؛ ای پسر خطاب ساکت شو که تو از آنان شنواتر نیستی.»
امیرالمومنین(ع) پس از فرو نشستن گرد و غبار پیکار جمل فرمان داد «کعب بن سوره» قاضی بصره (در زمان حکومت عمر و عثمان) را در میان کشتگان یافته او را نشاندند... آنگاه حضرت از وی سوالی پرسید. سپس همین کار را با «طلحه» تکرار کرد. مردی از یاران گفت: این دو کشته چیزی نمیشنوند. آن حضرت فرمود: «یا رجل فوالله لقد سمعا کلامی کما سمع اهل القلیب کلام رسول الله؛ به خدا سوگند این دو نفر سخنم را شنیدند، آن گونه که اهل چاه حفر شده در بدر کلام رسول الله را شنیدند.» (معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج4، صص 229 و 230)
دفن و تلقین مردگان
هنگامی که جان از تن بیرون آمد، باید به کالبد و جسد مرده نیز احترام گذاشت و حرمت تن او را نگه داشت. لذا میبایست بر مردگان مسلمان نماز خواند و جسد را تکفین و تدفین کرد و بر او تلقین خواند.
خداوند از سنتهای اسلامی را نماز بر میت مسلمان دانسته است و در زمان پیامبر این سنت توسط ایشان انجام میگرفت. (توبه، آیه 84؛ مجمع البیان، ج5 و 6، ص 87) اما نماز خواندن بر میت کافر و مشرک و منافق نه تنها سنت نیست بلکه حرام است و پیامبر(ص) و امت از آن باز داشته شده اند. (توبه، آیات 77 و 84) بنابراین، کفر و شرک و نفاق، موجب محرومیت میت از تکریم از طریق نمازخوانی بر او میشود. همچنین کفر و شرک و نفاق، موجب حرمت دعا برای ایشان و حضور بر سر قبر و تکریم آنان است. (توبه، آیات 77 و 84)
البته این بدان معنا نیست که مردگان کافران و مشرکان و منافقان دفن نمیشوند، بلکه هر مرده انسان میبایست دفن شود و آنچه نامشروع است انجام سنتهایی چون نماز خواندن بر آنان است. (توبه، آیه 84)
به هر حال، حضور بر سر قبر کافران و منافقان، برای مومنان جایز نیست چه رسد که برای آنان نماز، دعا یا استغفار یا درخواست توبه نمایند. (توبه، آیه 84)
از همین آیه همچنین به دست میآید که دعا و نماز و استغفار زندگان نقش مثبتی در زندگی اخروی مردگان دارد. از این رو از پیامبر(ص) خواسته شده تا برای کافران و منافقان دعا و استغفار نکند، زیرا دعا و نماز و استغفار ایشان نوعی شفاعت برای آنان خواهد بود و تاثیرمثبتی در زندگی اخروی آنان خواهد گذاشت. لذا از این عمل بازداشته شده است.
همچنین درباره مسئله تلقین باید گفت که روح مردگان هنوز به سبب علقهای که با تن دارد، در اطراف جسد است و از این رو پس از مرگ و هنگام دفن بر او تلقین میخوانند. البته مردگان دنیاپرست که علقه ای بسیار به تن و خاک و دنیا دارند، دیرهنگام به حقیقت مرگ خویش پی میبرند و در یک شوکی از مرگ قرار دارند.
آیت الله جوادی آملی میگوید: «دنیاگرایان پس از مرگ، همانند حال خواب، یک سلسله خاطرات به همراه دارند و از انتقال به جهان دیگر آگاه نیستند، ولی پس از شنیدن تلقین میت و مشاهده امور ویژه درمی یابند که به برزخ منتقل شدهاند.» (معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج4، ص 231)
اما مومنان این گونه نیستند و به سرعت با مسئله مرگ کنار میآیند و در مییابند که در جهانی دیگر هستند.
شهید مطهری نیز در اینباره میفرمایند: «با مرگ میان جسم و جان جدایی واقع میشود، [اما] روح، علاقه خود را با بدن که سالها با او متحد بوده و زیست کرده بکلی قطع نمی کند. [و لذا میشود بر سر قبر مردگان با آنها سخن گفت و آنان این سخنان را درک کرده و متوجه میشوند.]» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص 524)
باید توجه داشت که دفن و خاکسپاری مردگان سابقه دیرینهای دارد و براساس آیه31 سوره مائده، این شیوه را نخستین بار قابیل پس از کشتن برادرش هابیل از کلاغ آموخت و آن را انجام داد. در حقیقت آموزگار بشر در خاکسپاری و دفن مردگان، کلاغ بوده است که البته خداوند الهام بخش این شیوه به بشر بوده است. (عبس، آیه21)
در همه ادوار تاریخی از جمله در دوره جاهلیت، مردگان را دفن کرده و گورستانهایی را نیز برای این مقصود فراهم کرده بودند.
همچنین حضور بر سر قبر مردگان و گورستانها و دیدار هفتگی یا ماهانه یا سالانه از مردگان، امری متداول در عصر جاهلیت بوده و حتی مردمان عصر جاهلی به مردگان خویش و تعداد قبرها و گورهایشان بر زندگان قبایل کم جمعیت تر مباهات میکردند؛ چرا که اصل جمعیت به عنوان یک معیار برتری و ارزش در میان اقوام جزیره وجود داشت و حتی برای بیان افزایش جمعیتی خود به گورستان رفته و به شمارش گورها و قبرهای افراد قبیله مبادرت میکردند تا این گونه بر قبایل دیگر فخر فروشی کنند و موقعیت خود را در جامعه تثیبت نمایند. (تکاثر، آیه2)
از آیات قرآنی به دست میآید که بهترین جای دفن مردگان زمین است؛ از این رو میفرماید ما زمین را بستر مناسب جهت زیست زندگان و دفن مردگان قرار دادیم (مرسلات، آیات25 و 26)
احیای مردگان و رستاخیز آنان
احیای مردگان یعنی بازگرداندن روح به کالبد جسمانی به دو شکل اتفاق میافتد. شکلی از آن در همین دنیا به اعجاز امکان پذیر بلکه وقوع یافته است. در گزارشهای قرآنی از احیای مردگانی چون پرندگان به دست حضرت ابراهیم (بقره، آیه260) و احیای عزیز (بقره، آیه259)، احیای مردگان به دست حضرت عیسی بن مریم (آل عمران، آیات45 و 49؛ مائده، آیه100) و احیای مردگان بنی اسراییل (بقره، آیات 54تا 56 و 259)، و احیای مقتول بنی اسرائیل (بقره، آیات72 و 73) سخن به میان آمده که در همین دنیا و پیش از رستاخیز انجام گرفته است.
نوع و شکل دیگر احیای مردگان، همان چیزی است که در رستاخیز صورت میگیرد و روح انسانها به کالبد جسمانی اشان در میآید و انسانها از قبرهایشان برانگیخته میشوند و در جهانی دیگر زیست میکنند. (حج، آیه7) این احیای مردگان در قیامت، همانند رویش گیاه از خاک مرده است که چون بارانی بر آن میبارد از خاک بر میخیزد. انسانها نیز در قیامت چنین از خاک بر میآیند و رویش دوباره خواهند داشت. (اعراف، آیه57؛ حج، آیات5 و 7؛ فصلت، آیه39؛ ق، آیات9 و 11) این اتفاق در قیامت میافتد و به عنوان یک امر حتمی و قطعی در آیات قرآنی بر آن تاکید شده است. (روم، آیات50و 56؛ یس آیه 52 و مومنون، آیه16)
منشا حشر مردگان در قیامت الوهیت خدا (بقره، آیات28و 73) ربوبیت خدا (بقره- آیه260)، علم (زخرف، آیات9 و 11)، عزت (همان)، قدرت (حج، آیه6) و ولایت خداوندی است. (شوری، آیه9)
البته پیش از قیامت، مردگان در عالم برزخ به سر میبرند. آنان در این عالم برزخ در انتظار میمانند تا قیامت رخ دهد و دوباره به کالبد جسمانی بازگردند. در این مدت که در عالم برزخ هستند دارای جسم برزخی لطیف شبیه جسم خاکی و مادی دنیوی هستند از امام صادق(ع) روایت است که فرمودهاند: «خداوند هرگاه روح مومنی را قبض کند، روح او را در قالبی همگون قالب دنیوی او قرار میدهد و هرگاه کسی بر آنان وارد گشت، او را به همان صورتی که در دنیا داشته است میشناسند» (معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج4، ص223)
از حضرت علی(ع) نیز نقل شده که میفرمایند: «ارواح، در عالم برزخ گروه گروه در شکل جسدهای خویش گرد هم آمده به گفت وگو میپردازند.» (همان، ص226)
آنچه بیان شد گوشه هایی از مسایل و مباحث مردگان است که در این فرصت بیان شد. بی گمان دنیای مردگان دنیایی بس پیچیده تر و مسایل و مباحث آن بیشتر از مسایل دنیوی است. از این رو پرداختن به همه آنها در حوصله این مقال نیست.