دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

از شناخت کیهان به سوی معرفت انسان

نسبیت گرایی افراطی سوفسطاییان، وجوه مشترکی با جنبش پست مدرنیسم امروزی دارد
No image
از شناخت کیهان به سوی معرفت انسان
نویسنده: محمدمهدی میرلو

نسبیت گرایی افراطی سوفسطاییان، وجوه مشترکی با جنبش پست مدرنیسم امروزی دارد

جهان انسان‌های پیش از تمدن که تقریبا در 15000سال قبل زندگی می‌کردند جهانی مملو از اسرار و عجایب بود. انسان اولیه در مواجهه با رویدادهای طبیعی مانند رعد و برق، کسوف و خسوف، زلزله، سیل و... به توجیهات غیرعلمی روی می‌آورد. در واقع انسان اولیه از طریق فرافکنی ویژگی‌های خود به طبیعت به توضیح رویدادهای طبیعی می‌پرداخت. به عنوان مثال عصبانیت و خشم انسان به آسمان و زمین نیز تعمیم داده می‌شد که از آن تحت عنوان انسان انگاری (anthropomorphism) یاد می‌شود.

از سوی دیگر جاندارپنداری (animism) یعنی تصور زنده بودن طبیعت، در کنار انسان انگاری هر دو در جهت معنا بخشیدن به زندگی و عدم تمایز بین امور مادی از غیرمادی و جاندار از بی جان بوده است. فرض پدیده ای به نام روح یا شبح در اشیا و موجودات رویکرد دیگری بود که انسان اولیه برای شناخت طبیعت و بیان توجیهات خود به کار می‌گرفت. تصور چنین ارواحی موجب شد که انسان اولیه به طرق مختلف تصمیم به ارتباط با آنها بگیرد و به همین دلیل شیوه‌های عجیب و نامانوسی تحت عنوان جادو ابداع شد تا افراد با به کارگیری آنها بر این ارواح تاثیر بگذارند. کاربرد کلمات، اشیا یا اعمال ویژه تحت عنوان جادو برای تاثیرگذاشتن بر ارواح هرچند در زمره عقاید بدوی به شمار می‌آید، ولی حداقل در انسان‌های اولیه این احساس را ایجاد می‌کرد که تا حدودی بر سرنوشت خود کنترل دارند. جاندارپنداری، انسان انگاری، جادو، مذهب، فلسفه و علم همواره رویکردهایی بوده‌اند که انسان‌ها در طول تاریخ بشری برای ارضای نیاز به شناختن طبیعت و کنترل آن به کار برده‌اند.

مذهب یونانی

در قرن پنجم پیش از میلاد، یونانیان برای توجیه امور به مذهب روی آوردند. الهیات حاکم در آن زمان عبارت بود از مذهب المپی (Olympian) و مذهب دیونوسوسی ـ ارفئوسی ( Dionysius- orphic ). مذهب المپی که در واقع مذهب نجیب زادگان یونان بود از اعتقاد به خدایانی سخن می‌گفت که ارتباط چندانی با نگرانی‌های انسان‌های عادی نداشتند و تا حدودی آتشی مزاج و غیراخلاقی بودند. خدایان المپی به نظم و عقلانیت نیز ارزش قائل بودند و به همین دلیل نیز طبقه اشراف و نجیب زادگان از پیروان اصلی این مذهب به شمار می‌آمدند. در مقابل، مذهب طبقات دهقانان، کارگران و بردگان مذهب دیونوسوسی ـ ارفئوسی بود. عقیده به تناسخ روح اساس مذهب دیونوسوسی ـ ارفئوسی را تشکیل می‌داد، به این معنا که روح در چرخه زایش قرار گرفته و رهایی از این چرخه آرزوی بزرگی بود. بعدها عقیده ارفئوسی مبنی براین که روح به دنبال رهایی از وجود زمینی و آلوده خویش و بازگشت به وجود آسمانی خود است اهمیت بسیار یافته و به بخش مهمی از میراث یهودی ـ مسیحی مبدل شد.

در تحلیل شرایط حاکم بر تاریخ فلسفه یونان باستان می‌توان چنین استنباط کرد که بخش اعظمی از فیلسوفان یونان باستان به سمت عقلانیت نسبی مذهب المپی گرایش پیدا کردند و تنها تعداد معدودی از فیلسوفان آموزه‌های مذهب دیونوسوسی ـ ارفئوسی را پذیرفتند.

فلسفه و فیلسوفان یونان باستان

از آن هنگام که توجیهات طبیعی پیرامون جهان جایگزین توجیهات فوق طبیعی و اساطیری شد انقلابی عظیم در تاریخ اندیشه بشری رخ داد. طلایه داران چنین حرکتی، فیلسوفان یونان باستان بودند که در کسوت کیهان شناسان ماهر به تامل و توجیه منشا، ساختار و فر آیندهای حاکم برکیهان پرداختند. در نگاه این فیلسوفان، جهان دارای نظم و نظامی خاص بود. چنین برداشتی از آن جهت اهمیت داشت که تامل در مورد جهان را امکان پذیر و توجیه پذیر می‌ساخت. فردریک کاپلستن در کتاب تاریخ فلسفه خود، یونانیان را نخستین متفکران و دانشمندان بلامنازع و بی رقیب اروپا معرفی می‌کند که در جستجوی معرفت برای خود معرفت بوده‌اند. در عین حال مهم ترین ویژگی این متفکران داشتن روح علمی و آزاد از تعصب بود.

تمدن جدید یونانی در منطقه ای به نام ایونیا شکل گرفت و نخستین متفکران آن بیش از آن که در قامت یک فیلسوف ظاهر شوند در کسوت یک دانشمند طبیعی به تبیین جهان مادی پرداختند. هرچند نباید از این نکته غافل شد که در آن زمان علم و فلسفه هنوز از یکدیگر متمایز نشده بودند. در ادامه به برخی از متفکران بنام و خلاصه ای از مهم ترین دیدگاه‌های آنها اشاره خواهیم کرد.

در میان فیلسوفان پیش از سقراط، طالس از جایگاهی خاص برخوردار است؛ شخصی که کاپلستن شخصیت وی را ترکیبی از فیلسوف و دانشمند اهل عمل معرفی می‌کند. طالس در مقام نخستین فیلسوف بر این باور بودکه جهان قابل فهم و در حیطه آگاهی انسان است. به همین دلیل وی به دنبال ماده اصلی (physis) که جهان از آن تشکیل یافته است، بود. طالس، آب را ماده یا عنصر اصلی تشکیل دهنده جهان نامید. دستاوردهای فلسفی طالس از آن جهت اهمیت دارد که امکان تسلط انسان بر طبیعت و آگاهی از آن را فراهم می‌کند. طالس آموزه‌های خود را در قالب حدس و گمان مطرح کرد تا انتقاد و تصحیح آنها امکان پذیر باشد، نکته ای که پوپر در آثار خود بدان اشاره و طالس را نخستین معلمی می‌داند که سنت انتقادکردن را پایه ریزی کرده است.

هراکلیتوس از جمله فیلسوفان مطرح یونان باستان است که آتش را به عنوان physis مطرح کرد. اندیشه محوری در نظام فلسفی هراکلیتوس تاکید بر این واقعیت مسلم درباره دنیا بود که هیچ چیزی در حال «بودن» نیست، بلکه همه چیز در حال «شدن» است. وی با بیان این مساله کلیدی، سوالی معرفت شناختی را مطرح کرد که تا به امروز نیز مورد توجه قرار گرفته است: اگر چیزی مرتبا در حال تغییر است چگونه می‌توان آن را شناخت؟ فلسفه هراکلیتوس به مشکل اصلی در شکل‌های مختلف تجربه نگری اشاره و بیان می‌کند که اگر دنیای مادی مدام در حال دگرگونی است، حتی اگر فرض کنیم که گیرنده‌های حسی ما با دقت به تشخیص محیط و اشیای مادی می‌پردازند، دانش ما در بهترین حالت یک دانش احتمالی و نه قطعی خواهد بود. در مخالفت با اندیشه هراکلیتوس، پارمنیدس معتقد بود که واقعیت امری محدود، یکنواخت و ثابت است و تنها از طریق عقل قابل شناخت است.

ترکیب اندیشه پارمنیدس و اندیشه هراکلیتوس را در اندیشه فیثاغورث که از وی به عنوان پیشوا و پدر فلسفه الهی یاد می‌شود می‌توان مشاهده کرد. به اعتقاد بسیاری، فیثاغورث نخستین کسی است که اصطلاح فلسفه را به کار برده و خود را فیلسوف نامیده است. فیثاغورث که بر اندیشه‌های افلاطون تاثیر چشمگیری گذاشته است 2 دنیا را فرض کرد؛ یکی مادی و دیگری انتزاعی. این دو جهان بریکدیگر تاثیر می‌گذارند و در این میان جهان انتزاعی جهانی برتر به حساب می‌آید. فیثاغورث معتقد بود که توجیه اساسی برای هرچیز در جهان را باید در اعداد و روابط عددی جستجو کرد. از سوی دیگر فیثاغورث و پیروانش معتقد بودند که دنیای اعداد مستقل از دنیای تجربی وجود دارد و آگاهی از آن تنها از طریق استدلال و منطق امکان پذیر است. تفکیک میان دنیای مادی و دنیای انتزاعی در اندیشه فیثاغورث موجب شکل گیری دوگانه نگری ذهن و بدن شد. میان مذهب دیونوسوسی ـ ارفئوسی و فلسفه فیثاغورثی در مسائلی چون بدن را زندان روح درنظر گرفتن، مفهوم تناسخ روح، گیاهخواری و... اشتراکاتی می‌توان یافت.

در میان فیلسوفان یونان باستان پیش از سقراط، دیدگاه امپدوکلس تا حدودی متفاوت از دیدگاه سایرین بود. وی به جای یک عنصر از 4 عنصر خاک، آتش، هوا و آب سخن می‌گفت و در عین حال از عشق و نزاع به عنوان 2 نیروی علیتی دنیا که عناصر را جذب و دفع می‌کنند سخن به میان می‌آورد.

آخرین کیهان شناس یونان باستان فردی به نام دموکریتوس است که معتقد بود همه چیزها در این جهان از اجزای جدایی ناپذیر به نام اتم تشکیل شده اند. واژه اتم از کلمه یونانی atomos به معنای غیرقابل تقسیم گرفته شده است. تفاوت موجود بین اشیای این جهان از طریق شکل، اندازه و تعداد اتم‌ها قابل توجیه است. نظریه دموکریتوس نخستین نظریه کاملا طبیعت گرایانه درباره جهان بود و از این جهت که فیلسوفان پس از وی به ماهیت انسان بیش از ماهیت دنیای مادی توجه کرده‌اند از وی به عنوان آخرین کیهان شناس یونان باستان نیز یاد می‌شود.

طب معبدی و طب طبیعت گرا

در یونان باستان، اطبای مشهوری وجود داشتند که خدمات خود را به بیماران عرضه می‌کردند و به دلیل شهرتشان جایگاه خداگونه برای آنها درنظر گرفته می‌شد و پس از مرگ آنها معابدی به نامشان ساخته می‌شد. در کتب تاریخی مربوط به یونان باستان، مجسمه آسکلیپوس که خدای طب یونان نامیده می‌شود با ماری که دور یک میله پیچیده است نشان داده می‌شود. در یونان باستان، مار نماد معما، قدرت و دانش بود و از سوی دیگر میله و مار به عنوان سمبل حرفه پزشکی درنظر گرفته می‌شد.

در برخی معابد، روحانیون با تبعیت از آموزه‌های اطبای متوفی به امر طبابت مشغول می‌شدند و طبی را رواج می‌دادند که به طب معبدی مشهور بود. روحانیون معابد، آموزه‌های خود را محرمانه نگه می‌داشتند و به دلیل این که طب معبدی همراه با برخی از مناسک و آداب ویژه بود برای بیماری‌های روان تنی کارساز بود. در واقع در طب معبدی، شفای ایمانی و روش‌های پزشکی سحرآمیز مطرح می‌شد.

رشد پزشکی طبیعت گرا و رساندن آن به جایگاه رفیع توسط بقراط صورت گرفت. بقراط و پیروانش تلاش زیادی به منظور تقدس زدایی از بیماری‌ها نمودند. به عنوان مثال در آن دوره صرع یک نوع بیماری مقدس در نظر گرفته می‌شد که به دلیل حلول روح شیطانی در بدن فرد بیمار رخ می‌داد. بقراط و شاگردانش با رد چنین تبیینی معتقد بودند که همه بیماری‌ها علل طبیعی دارند و طرح علل فوق طبیعی برای بیماری‌ها نشان از جهل و نادانی است. بقراط در موافقت با دیدگاه امپدوکلس پیرامون شکل گیری جهان از عناصر چهارگانه، معتقد بود که در بدن انسان نیز 4 مزاج اصلی شامل سودا، صفرا، بلغم و خون وجود داردکه برهم خوردن تعادل میان این مزاج‌ها موجب بیماری می‌شود. تقریبا 500 سال بعد از بقراط، جالینوس این 4 مزاج را با خلق و خو مرتبط دانست. اصطلاح خلق و خو (temperament) از فعل لاتین (temperare) گرفته شده که به معنای مخلوط کردن است. در واقع به اعتقاد جالینوس، اگر یکی از مزاج‌ها برفرد مسلط شود فرد خصوصیات مرتبط با آن مزاج را در خود آشکار می‌کند. برای مثال مزاج بلغم با خلق و خوی بلغمی ارتباط دارد که در قالب ویژگی هایی همچون سستی، تنبلی و غیراحساساتی بودن خود را نشان می‌دهد. همچنین مزاج خون با خلق و خوی دموی (بشاش و خوشرو)، مزاج صفرا با خلق و خوی صفراوی (تندخو، جوشی) و مزاج سودا با خلق و خوی مالیخولیایی (غمگین) شناخته می‌شود.

سوفسطاییان و نسبیت واقعیت

هر چند سیر حرکت از توجیهات فوق طبیعی به سوی توجیهات طبیعی در تفکر بشری گامی بس بزرگ به شمار می‌آمد، اما تحول عظیم‌تر در تفکر یونان باستان حرکت از سوال‌های کیهان شناسی به سوی سوالات معرفت شناختی بود. چنین تغییر جهتی توسط سوفسطاییان که سخنوران چیره دست و معلمان حرفه‌ای بودند صورت گرفت. در نگاه سوفسطاییان دیگر عنصر و ماده شکل دهنده جهان، مساله اصلی به حساب نمی آمد، بلکه سوال اصلی این بود که انسان‌ها چه چیزی را می‌توانند بدانند و چگونه می‌توانند آن را کسب کنند. امیل بریه در کتاب تاریخ فلسفه خود در توصیف سوفسطاییان چنین می‌نویسد: «طریقت سوفسطایی که ظهور آن در قرن پنجم قبل از میلاد است، مذهبی فلسفی نبود، بلکه روش خاصی برای تعلیم و تربیت به شمار می‌رفت. سوفسطاییان آموزگارانی بودند که شهر به شهر در پی شاگردانی که به تعلیمات آنان گوش فرا دهند می‌گشتند و با اخذ اجرتی که درباره آن مبلغ با شاگردان خود توافق می‌یافتند طرق غلبه بر حریف را در مباحثه راجع به هرگونه عقیده ای، گاه در ضمن درس و گاه طی سلسله ای از دروس می‌آموختند و به این ترتیب غلبه بر حریف از راه الزام و اقناع و اغوای او جای طلب حقیقت و نشر آن را می‌گرفت.» (بریه، 1352،ص 102)

نخستین و معروف‌ترین سوفسطایی، پروتاگوراس بود که با بیان این مطلب که انسان مقیاس همه چیز است موضع سوفسطاییان را با صراحت تمام اعلام کرد. با طرح چنین ادعایی مساله نسبیت واقعیت مطرح شد. این به آن معنا بود که واقعیت امری نه چیزی مستقل، بلکه وابسته به درک کننده است. برخی معتقدند که نسبیت گرایی افراطی سوفسطاییان وجوه مشترکی با جنبش پست مدرنیسم امروزی دارد.

نتیجه گیری: به تعبیر کاپلستن، نخستین فیلسوفان یونان را باید یک جهان شناس در نظر گرفت تا یک فیلسوف، زیرا آنان اشتیاق وافری برای شناختن ماهیت جهان از خود نشان می‌دادند. هرچند مطالعه آنان به نتیجه‌ای نظام مند و واحد منجر نشد و نوعی ورشکستگی جهان شناختی را به دنبال داشت. به همین دلیل بود که جهت اندیشه ورزی از مطالعه جهان به سوی مطالعه انسان تغییر یافت و بذرهای مطالعه انسان به عنوان فاعل شناسنده پرورانده شد. در مجموع نباید فلسفه پیش از سقراط را به عنوان یک مرحله فرعی و حاشیه ای در نظر گرفت، بلکه این مرحله به عنوان نخستین کوشش یونانی برای نیل به فهم عقلانی جهان، شایسته مطالعه و بررسی است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS