كلمات كليدي : طومارهاي درياي مرده، كتاب مقدس، معلم راستين، قمران، يهود
نویسنده : محمد مهدي كاظمي
معنای لغوی
برخی معتقدند که اصل این کلمه از واژه یونانی Essaioi است و به معنای قداست است[1]. در عین حال برخی نیز معتقد هستند که اصل این کلمه به معنای طبیب است[2].
تمدن اسنی
اسنیها نام ساکنان یهودی منطقه قمران در کرانه دریای مرده است که حدود دو قرن پیش از میلاد تا سال 73 میلادی در آن جا میزیستند[3].
بر اساس آن چه در کتاب پلینی در مورد تاریخ طبیعی[4] آمده است، این گروه در حدّ فاصل شهر أریحا در وادی شمالی اردن و شهر عین جدی در کرانه جنوبی دریای مرده زندگی میکردند[5] و این قسمت همان منطقهای است که خرابههای قمران در آن واقع شده است.
پس از این که یهودیان از بابِل[6] به فلسطین برگشتند، کاهنان توانستند مردم را به دین یهودیت (که البته مطابق با تفسیر خاص آنان از تورات موسی بود) برگردانند و بر اساس همین تفسیر بود که کتابهای خود را بازنویسی کردند. پس از آن که کورش کبیر به یهود اجازه بازسازی معبد یبوسیان[7] در قدس را داد، این معبد مرکز دینی کاهنان یهود گردید که شعائر دینی خود را در آن اقامه میکردند.
عبادت دین یهودی که کاهنان به تبلیغ آن میپرداختند، مبتنی بر یک سری شعائر دینی بود (مهمترین آن قربانیکردن بود) که هر روز کاهنان معبد آن را انجام میدادند. یهودیان نیز موظف بودند قسمتی از درآمد خود را به عنوان هدیه به معبد بپردازند.
از آن جا که صلاحیت عهدهدار شدن منصب کاهنی مربوط به طایفۀ خاصی بود، کاهنان طبقه اجتماعی خاصّی در اجتماع شدند که از این طریق ثروت زیادی را اندوختند.
این طبقه اجتماعی، گروهی به نام صدوقیان[8] تأسیس کردند که بازرگانان و اشراف را در بر میگرفت. اینان به وسیله دستبردن در عبادت آن گونه که موافق میلشان بود در امور سیاسی جامعه دخالت میکردند. لذا این کاهنان عبادت خارج از معبد قدس را ممنوع کرده بودند و تنها راه عبادت حضور در معبد قدس بود که همراه با دادن قربانی و هدیه به این کاهنان بود[9].
از اعتقادات این کاهنان، نابود شدن روح همراه با از بینرفتن بدن بود و هیچ اعتقادی به قیامت و عالم پس از مرگ و موجوداتی از قبیل جنّ و ملک نداشتند. تورات را بر اساس سلیقه خود تفسیر میکردند و ضرورتی در به کارگیری عقل و منطق (هم چون قیاس عقلی) در این تفسیر نمیدیدند[10].
در حالی که صدوقیان، اعتقادات خود را بر پایه تورات و پنج سِفر آن (پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه) گذارده بودند و به کتابهای سایر انبیاء بیاعتنا بودند، اسنیها تعالیم انبیاء را قسمت مهمّی از اعتقادات خود قرار داده بودند و به آن پای بند بودند[11].
هنگامی که این تضادّ با صدوقیان منجر به درگیری با آنان گردید، ناگزیر از ترک شهرها و پناهبردن به شهرهای کوچک و بیابانها شدند[12]. آنها عبادات خود را به صورت سرّی انجام میدادند تا از تعرّض کاهنان در امان باشند.
اعضای این گروه در سال های آغازین تاریخ میلادی در حدود 4000 نفر بودهاند[13].
بر اساس گزارش پلینی، افراد جامعه قمرانی ازدواج نمیکردند؛ اگر چه به طور کلی اصل ازدواج را زیر سؤال نمیبردند. همچنین آنها فرزندان خردسال دیگران را به فرزندی قبول میکردند و آنها را تحت تربیت و تکفل خویش قرار میدادند[14].
در عین حال، برخی از افراد این جامعه، عقیده داشتند ازدواج برای ادامه نسل بشر لازم است لذا همسری را اختیار میکردند تا برای آنها فرزندی بیاورد. در حقیقت هدف آنها از ازدواج کامجوئی و لذتهای بشری نبود بلکه هدفشان فرزنددار شدن بود[15].
منتها هر دو گروه تلاش میکردند که از لذّتها و شهوتهای زندگی دوری کنند و از اموال خود به نفع گروه دست میکشیدند[16].
آنها میان خود فقیر و پولدار نداشتند، چرا که همگی در مالکیّت گروهی، شریک هم بودند [به همین دلیل اموال خود را میان خودشان توزیع میکردند][17].
اعتقادات اسنی ها
بر اساس نوشتههای قدیمی، اسنیها به معاد و حساب روز قیامت ایمان داشتند و با آنکه از یهودیان به شمار میرفتند اما بر خلاف سایر یهودیان [زمانِ خود] از دادن قربانی به معبد قدس خودداری میکردند.
آنها معتقد بودند که وجود مادّی انسان، همان بدن اوست و این وجود، موقت و زوال پذیر است. از نگاه آنها، زندگی واقعی همان زندگانی روحی انسان شمرده میشد و به همین دلیل اینان از مرگ باکی نداشتند.
بر همین اساس است که خیلی از محققان و پژوهشگران، اسنیها را گروهی «یهودی، مسیحی» میدانند[18].
آئینهای اسنی
افراد این گروه لباس سپیدی بر تن میکردند و صبح زود از خواب برمی خواستند تا نماز صبح خود را بخوانند. پس از فراغت از نماز به سراغ کار خود میرفتند که معمولاً کار کشاورزی بود. آن گاه نماز دوم خود را قبل از غروب آفتاب میخواندند. پس از آن نیز شامی مختصر که از نان و یک نوع از انواع سبزی بود، تناول میکردند[19].
آنها غذای خود را به صورت دست جمعی تناول میکردند تا بر اساس آن چه که خود بیان کردهاند «تا همگی با یک دل و یک جان به سوی خدا متوجه شوند[20].»
پاک شدن با آب قبل از خواندن نماز از مهمّ ترین عادتهائی بود که اسنیها به آن پای بند بودند[21].
پیوستن به این گروه آسان نبود. زنان به هیچ وجه امکان پیوستن به این گروه را نداشتند. کسی هم که مایل بود عضو این جماعت شود، یک سال تحت نظر بود تا صلاحیتش به وسیله دستوراتی که به او داده میشد، ثابت شود. اگر از این مرحله موفق بیرون آمد 2 سال همراه این گروه در برخی عبادات و اعمال مشارکت میکرد و پس از گذراندن این سه سال، عضو رسمی گروه اسنیها میشد[22].
یکسوم شب را به خواندن کتابهای مقدس خود و فراگرفتن شریعت مشغول میشدند[23] که در کنار تورات، کتابهای انبیاء گذشته (به ویژه سفر إشعیا) را در بر میگرفت.
تفسیر کتاب مقدس هم به نحو تفسیر مجازی و تمثیلی بود و نه تفسیر حرفی. لذا حقیقت کلام آنها را جز کسی که با فرهنگ و تعالیم آنها آشنا باشد، نمیفهمد[24]. همچنین، از مهمترین اسرار این گروه نام ملائکهای بود که حفظ نامشان بر آنها لازم بود[25].
اختلاف میان عیسویان و صدوقیان به ظهور گروه جدیدی به نام فریسیان[26] انجامید که اعتقادات میانهای نسبت به این دو گروه داشتند.
کاهن در بین این جماعت بالاترین مرتبه را داشت. لذا هر تجمّعی (که بیش از ده نفر بود) بدون حضور کاهن منعقد نمیشد.
تصمیمگیری در این گروه، فردی نبود بلکه بر اساس نظام شورائی بود و به این نحوه جلسه شورا منعقد میگردید که مسائل برای اظهار نظر مطرح میشد و هر عضوی این حق را داشت که نظر خود را بیان کند و در نهایت رأیگیری میشد. پس از این که مجلس کاهنان تصمیمی را میگرفت این تصمیم مقدّس تلقی میشد به نحوی که مخالفت با آن جائز نبود. کاهن در بین این جماعت بالاترین مرتبه را داشت. لذا هر تجمّعی (که بیش از ده نفر بود) بدون حضور کاهن منعقد نمیشد.
تصمیمگیری در این گروه فردی نبود بلکه بر اساس نظام شورائی بود و به این نحوه جلسه شورا منعقد میگردید که مسائل برای اظهار نظر مطرح میشد و هر عضوی این حق را داشت که نظر خود را بیان کند و در نهایت رأیگیری میشد[27].
معلم راستین
از نوشتههای جامعه قمرانی که در نیمه قرن بیستم در این منطقه یافت شد، این نکته استفاده میشود که این گروه استادی داشتند که به او «معلم راستین» میگفتند و در عاقبت او کشته میشود. وی در پیش از قرن دوم قبل از میلاد میزیسته ولی تاریخ زندگی او و زمان کشتهشدنش مشخص نشده است. همچنین از این نوشتهها روشن میشود که سبب مرگ او کسی است که از او به کاهن بداندیش تعبیر شده است[28].
شباهت عجیبی میان اوصاف این معلم در کتاب های جامعه قمرانی و عیسی مسیح بر اساس انجیل و آیات قرآن کریم وجود دارد[29]. تمام چیزی که از نوشتههای جامعه قمرانی به دست میآید این است که این معلم تفسیر درست تعالیم انبیاء را که با خود آورده بود، را میدانست[30]. همچنین نسبت به قوانین برپائی مراسم جشنهای دینی آگاه بود.
همچنین از این نوشته ها بر میآید که کاهن بدسیرت (که گاهی از او به دروغگو تعبیر میشود) بنای مخالفت با او را گذاشت و در محلّی که به آن جا فرار میکند به او حمله کرد[31] و در نهایت این معلم به دست او کشته میشود[32].
تمدن اسنی و مسیحیت
از آن جا که دوره ظهور این تمدن معاصر با ظهور مسیح بود و در منطقهای نزدیک به محل زندگی عیسی مسیح اتفاق افتاد برخی از دانشمندان تلاش نمودند که بین این دو جریان ربطی قائل شوند.
برخی دانشمندان غربی مسیحیت را ادامه جریان اسنی میدانند منتها با تغییراتی که در آن صورت گرفته است. برخی نیز پا را از این فراتر گذاشتهاند و عیسی مسیح را یکی از افراد اسنیها دانستهاند ولی با مراجعه به آموزههای اسنی از یک سو و مسیحیت از سوی دیگر، بین این دو جریان فرقهای زیادی میبینیم. البته از این نکته نباید غافل شد که پژوهش در آثار این تمدن، نقش مهمی را در شناخت مسیحیت ایفا میکند[33].
طومارهای دریای مرده
در سال 1947 در 11 غار از غارهای منطقه قمران طومارهائی کشف شد که اکثر پژوهشگران معتقدند که این طومارها مربوط به اسنی ها است. این کتاب خانه شامل سه نوع نوشته میشد:
1- نوشته هائی از اسفار عهد قدیم.
2- نوشته هائی از اسفار که در قانون عهد قدیم نیامده بود.
3- نوشته هائی از خود اسنی های ساکن قمران.
قسمتی از این نوشتهها به تفسیر عهد قدیم بر اساس شیوه تفسیری اسنیها بر میگردد. شیوه تفسیری اسنیها نیز نه تفسیر عادی (که شیوه تفسیری کاهنان معبد قدس چنین بود) بلکه تفسیری مجازگونه بود که همراه با رمز و کنایه مقصود خود را میرساند.
از آنجا که جامعه قمرانی در بین قرن دوم پیش از میلاد تا نیمه دوم قرن اول میلادی میزیستند، انتظار میرفت که در میان نوشتههای آنان نکاتی در تأیید یا نفی این حوادث تاریخی وجود داشت.
ولی با مراجعه به قسمتی از طومارهای دریای مرده که ترجمه شده بود، روشن شد که هیچ اشارهای به این حوادث در آن وجود ندارد. نه روایتی از کشتهشدن نوزادان توسط هیرودیس و نه به صلیب کشیدهشدن مسیح در ایام حکومت پونتیوس پیلاطس[34].