نویسنده : جواد مهدوی یگانه
نشاندار
کردن حيوان براي قرباني در وقت احرام حج قران با شكافتن كوهان شتر (اشعار) و آويحتن
چيزي بر گردن قرباني(تقليد).
اٍشعار به کسر همزه در لغت به معني علامت نهادن،
اٍعلام و آگاه کردن[1]
و در اصطلاح به معناي شکافتن جانب راست کوهان شتر قرباني در وقت احرام حج قران به
منظور علامت گذاشتن با خون آن و اعلام به ديگران که حق استفاده از منافع اين حيوان
را ندارند، ميباشد.[2]
تقليد در لغت به معناي تابيدن و جمع
كردن[3] و در اصطلاح، به معناي آويختن نعل
و کفشي که درآن نماز خوانده، بر گردن حيوان آماده براي قرباني براي علامتگذاري
است.[4]
در قرآن آمده است که "لاتحلوا
شعائرالله ولا الشهرالحرام و لا الهدي و لا القلائد".[5] و در روايات
وارد شده است كه بيامبر اعظم(ص) در ذيالحليفه، قرباني خود را اشعار و تقليد نموده،
به بيان برخي احكام آن پرداختند.[6] در نقل ديگري ابن عباس گويد: بيامبر(ص)
روبه قبله ايستاده بود و شترها را علامتگذاري ميكرد (اشعار) و دستور فرمود بقيه
قربانيها را ناجية بن جندب علامتگذاري كند.[7]
پيشينه تاريخي: اشعار و تقليد در عصر
جاهليت مرسوم بوده است. از قتاده نقل شده است که وقتي مشرکين مي خواستند به سوي
مکه آيند، قلادهاي از پوست درختان بر گردن حيوان مخصوص قرباني ميانداختند تا هيچکس
متعرض آنها نشود.[8]
از فراء نقل شده که اهل حرم با پوست درختان حرم و ديگران با پشم و مو و غيرآن تقليد
مينمودند.[9] ابن عباس ميگويد: مشرکين حج
بجا ميآوردند، قربانيهاي خويش را به قربانگاه برده مشاعر را بزرگ ميشمردند و
نحر مينمودند، مسلمانان ميخواستند آنها را تغيير دهند ولي خداوند آنان را از اين
عمل بازداشت.[10]
از روايتها استفاده ميشود که مسلمانان تصور ميکردند اشعار و تقليد رسم جاهلي است
و بايد تغيير نمايد ولي آيه 2 سوره مائده با اثبات اين که اشعار و تقليد يک امر
الهي و از نشانههاي خداست، رسم جاهلي بودن آن را انکار مينمايد و لذا ميتوان
گفت اشعار و تقليد با کيفيت مخصوص در سنت پيامبران الهي وجود داشته، منشا جاهلي
ندارد.
حکم اشعار و تقليد: در قرآن کريم به
اِشعار و تقليد اشاره شده و ما را از بياحترامي به آن بازداشته است.[11] به علاوه رسول خدا(ص) در حجه
الوداع در حالي که صد (يا شصت و شش) قرباني همراه داشت به سوي مکه حرکت نمود و پس
از انجام سعي، خطاب به زائران فرمود: «هم اکنون جبرئيل بر من نازل شد و خداوند
متعال امر فرمود کساني که همراه خود قرباني نياوردهاند، با تقصير (کوتاه کردن مو
يا گرفتن ناخن) از احرام خارج شوند و حج آنها حج تمتع است اما من و افرادي که
همراه خود قرباني آوردهاند بايد تا زمان قرباني، به حالت احرام باقي بمانند «حتي
يبلغ الهدي محله»[12]
اين کار بر گروهي سخت و گران آمد عذر آنان اين بود که هرگز براي ما گوارا نيست که
پيامبرمان در احرام باشد و ما از احرام خارج شويم. پيامبر(ص) از ترديد آنها ناراحت
شده و سخناني را در اين مورد ايراد فرمود[13] و در روايات متعددي نقل شده
که پيامبر اعظم در اين سفر 66 شتر براي خودشان و 34 شتر براي حضرت علي(ع) نحر
نمودند.[14] لازم به ذكر است كه در کتب
حديثي و تاريخي اهل سنت به برخي از اين جزئيات اشارهاي نشده است ولي در اصل اين
مطلب ميان دو مذهب اختلاف چنداني مشاهده نميشود.[15] فقها اماميه براساس اين سيره
پيامبر فتوا به استحباب اِشعار دادهاند[16] و جمهور فقهاي عامه نيز،
مانند حنبلي، شافعي، مالكي و... قائل به استحباب اِشعار ميباشند اما ابوحنيفه اين
عمل را جايز نميداند و ميگويد: اين عمل مُثله کردن حيوان است و پيامبر اكرم(ص)
از عذاب كردن حيوان نهي كرده است.[17] ابنقدامه در پاسخ به ابوحنيفه
ميگويد: در حديث وارد شده است که پيامبر اسلام(ص) شتران خود را در حجه الوداع
اشعار نمودند و اين سيره عملي بيامبر را محدثان مورد اعتماد از عايشه، ابن عباس و
ديگران، روايت كردهاند و اصحاب نيز بدان عمل نمودهاند پس لازم است كه سيره نبوي
را بر عموم دليل ابوحنيفه مقدم كنيم به علاوه اين عمل به خاطر غرض صحيح (جلوگيري
از اشتباه يا دزدي و...) امري عقلائي و جايز ميباشد.[18] از اينرو برخي فقها براي
همراه کردن ابوحنيفه با ساير بزرگان اهل سنت، به توجيهاتي دست زدهاند که صحيح به
نظر نميرسد.[19]
در حج قِران حاجي بايد قربانياش را
همراه خود بياورد و سپس نيت کرده، احرام ببندد. در اين نوع از حج (قِران) حاجي
براي محرم شدن بين اٍشعار، تقليد و تلبيه مخير است و هر يك را كه انجام دهد، كفايت
ميكند و مستحب است كه اگر قرباني شتر باشد، در جايي كه محرم ميشود، اٍشعار نموده
و اگر شتر نباشد، تقليد نمايد.[20]
اشعار به شتر اختصاص دارد[21] ولي فقهاي عامه اِشعار گاو را
هم مستحب ميدانند.[22] تقليد به گاو و گوسفند اختصاص
دارد هر چند كه انجام آن در شتر نيز جايز شمرده شده است[23] و در ميان فقهاء اهل سنت،
ابوحنيفه و مالك، تقليد در گوسفند را جايز نميدانند ولي ساير فقهاء اين نظريه را
با استناد به برخي روايات معتبر مردود شمردهاند.[24] حکم موردي که حاجي اشعار و يا
تقليد نموده ولي فرد يا افرادي مانع از انجام حج او ميشوند، در مدخل احصار و
مصدود مطرح شده است.
مالک ميتواند ار منافع حيوان مخصوص براي
قرباني مانند شير، پشم ، کرک و سوار شدن بر آن به مقدار ضرورت استفاده کند.[25] در روايتي فرمود: با خوبي بر
قرباني سوار شويد اگر نياز داريد تا مرکبي يافت شود.[26]
درباره تبديل قرباني، در كتب فقهي مطرح
شده است كه اگر حاجي، قربانياش را اشعار يا تقليد نمايد در اينكه ميتواند اين
قرباني تعيين شده را به قرباني ديگري تبديل نمايد يا خير، دو قول مطرح است برخي ميگويند:
تبديل آن جايز است[27] و بعضي ديگر ميگويند جايز
نيست چون اين حيوان براي قرباني كردن، تعيين و علامتگذاري شده است به نحوي كه
ديگر استفاده از منافع آن جايز نميباشد. پس همانطور كه استفاده از منافع آن اشكال
دارد، عوض نمودن حيوان هم جايز نميباشد.[28]
منابع:
ابن ادريس حلي،
محمدبن منصور حلي (م. 598ق.) السرائر، مؤسسة النشر الإسلامى، قم، دوم، 1410ق؛
ابن انس، مالک بن
انس (م. 179ق.)، المدوّنة
الکبري، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1323ق؛
ابن قدامه،
عبدالله بن احمد (م. 630ق.)، المغني، دارالكتاب العربي، بي
تا؛
ابن ماجه قزويني،
محمدبن يزيد (م. 275ق)، سنن ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقى، دارالفكر، بي تا؛
ابن منظور،
محمدبن مكرم (م. 711ق.)، لسان العرب، ادب الحوزة، قم، 1405ق؛
ابن هشام حميري (م. 8 ـ 213ق.)، السيرة النبويه، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبدالحفيظ
شلبى، دارالمعرفة، بيروت، بى تا؛
ابنحزم اندلسي،
علي بن أحمد (م. 456ق.)، المحلي، تحقيق أحمد محمد شاكر، دارالفکر، بي تا؛
ابو داود سجستاني،
سليمان بن اشعث (م. 257ق.)، سنن ابي داود، تحقيق سعيد محمد لحام، دارالفکر، بيروت، اول، 1410ق؛
بحراني، يوسف (م.
1186ق.)، الحدائق الناضره، نشر اسلامي قم، بي تا؛
بخاري، محمد بن
اسماعيل (م. 256ق.)، صحيح البخاري، دارالفکر، 1401ق؛
بكري
الدمياطي، محمد شطا الدمياطي (م.1310 ق.)، اعانة الطالبين، دارالفكر، بيروت، اول، 1418ق؛
ترمذي، محمدبن عيسي (م. 279ق.)، سنن الترمذي، تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف، دارالفکر، بيروت،
سوم،
1403ق؛
حكيم، سيدمحسن (م.
1390ق.)، مستمسك العروة الوثقي، مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي، قم، 1404ق؛
حويزي، علي بن
جمعه (م. 1112ق.)، تفسير نورالثقلين، تحقيق سيدهاشم رسوليمحلاتي، مؤسسة اسماعيليان، قم، چهارم، 1415ق؛
راغب اصفهاني، حسين
بن محمد (م. 502 ق.)، مفردات الفاظ القرآن، نشر الکتاب، دوم، 1404ق؛
سبزواري،
محمدباقربن محمد (م. 1090ق.)، ذخيرة المعاد، مؤسسة آل البيت(ع) لإحياء التراث، بي
تا؛
شافعي، محمدبن ادريس
(م. 204ق.)، الأم، دارالفکر، بيروت، دوم، 1403ق؛
شهيد اول، جمالالدين
محمد عاملي (م. 786ق.)، الدروس
الشرعية في فقه الاماميه، مؤسسه نشر اسلامي، قم،
، اول، 1412ق؛
شهيد ثاني، زينالدين
بن علي عاملي (م. 965ق.)، الروضة البهية في
شرح اللمعة الدمشقيه، تحقيق سيدمحمد
کلانتر، انتشارات داوري، قم، اول 1410ق؛
شهيد ثاني، زينالدين
بن علي عاملي (م. 965ق.)، مسالک الأفهام الي تنقيح شرايع الاسلام،
مؤسسة المعارف الاسلامية، قم، اول، 1413ق؛
طبرسى، فضل بن حسن
(م. 548ق.)، مجمع البيان في تفسير
القرآن، تحقيق محمدجواد بلاغي، ناصر خسرو، تهران،
سوم، 1372ش؛
طوسي، محمدبن حسن
(م. 460 ق.)، تهذيب الاحکام، تحقيق سيدحسن موسوي خرسان، دارالکتب الاسلامية، تهران، چهارم، 1365ش؛
طوسى، محمدبن حسن (م. 460ق.)، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق احمد حبيب قصير عاملى، مكتب الاعلام الاسلامى، اول، 1409ق؛
علامه حلي، حسن بن
يوسف (م. 726ق.)، تحرير
الأحكام الشرعيه، تحقيق ابراهيم بهاري، مؤسسه امام صادق(ع)،
قم، 1421ق؛
علامه حلي، حسن بن يوسف (م. 726ق.)، قواعد الاحکام في معرفة الحلال والحرام، مؤسسة النشر الإسلامي ، قم، اول، 1418ق؛
فراهيدي، خليل بن
احمد (م. 175ق.)، العين، تحقيق مهدي مخزومي، مؤسسة دارالهجرة، قم، دوم، 1410ق؛
قمي، علي بن ابراهيم
(م. 307ق.)، تفسير القمي، تحقيق سيدطيب موسوي جزائري، دارالکتاب، قم، چهارم، 1367ش؛
کاشاني، ابوبکربن
مسعود (م. 587ق.)، بدائع
الصنائع في ترتيب الشرائع، المکتبة الحبيبية،
پاکستان، اول، 1409ق؛
كلينى، محمدبن
يعقوب (م. 329ق.)، الكافي، تحقيق علىاكبر غفارى، دارالکتب الاسلامية، تهران، چهارم، 1365ش؛
محدث نوري، ميرزاحسين (م. 1320ق.)، مستدرك الوسائل، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، بيروت، اول، 1408ق؛
محقق حلي، جعفربن
حسن (م. 676ق.)، شرايع الاسلام في مسائل
الحلال والحرام، انتشارات استقلال، تهران، دوم، 1403ق؛
مسلم نيشابوري،
مسلم بن حجاج (م. 261ق.)، صحيح مسلم، دارالفكر، بيروت، بي تا؛
موسوعة الفقه
الاسلامي المقارن( موسوعة جمال عبد الناصر)، المجلس الاعلي للشئون الاسلامية،
قاهرة، 1410 ق؛
نجفي، محمدحسن (م. 1266ق.)، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، تحقيق قوچاني، ميانجي، دارالكتب الإسلامية، تهران،
دوم، 1366ش؛
نراقي، احمدبن محمدمهدي (م. 1245ق.)، مستند الشيعة في احکام الشريعه، مؤسسة آل البيت)ع) لاحياء التراث، قم،
اول، 1415ق؛
واقدي، محمدبن عمر
(م. 207ق.)، المغازي، تحقيق مارسدن جونس، مؤسسة الاعلمي، بيروت، سوم، 1409ق؛
[1] . ر.ک: فراهيدي 1/251؛
ابن منظور 4/413 «شعر»
[2] . كليني
4/296؛ محقق حلي 1/176؛ نجفي 18/57
[3] . ر.ک: راغب اصفهاني
/411؛ ابن منظور 3/365«قلد»
[4] . شهيد
ثاني، مسالك الافهام 2/204؛ نراقي 13/106؛ حكيم 11/402
[6] . بخاري 2/153؛ ابن ماجه
2/1034؛ ابوداود 1/629؛ محدث نوري 8/95
[9] . طوسي، التبيان 3/420
[13] . كليني 4/246؛ بحراني
1/415؛ حويزي 1/186
[14] . کليني 4/247؛ طوسي،
تهذيب الاحکام 5/227
[15] . بخاري 2/152؛ مسلم
4/37؛ ابن هشام 2/601ـ602
[16] . ابن ادريس 1/532؛ علامه
حلي، قواعد الاحکام 1/401؛ ر.ک: نراقي 13/105
[17] . مسلم 8/35؛ بخاري 3/77
[18] . ابن قدامه 3/574؛ ر.ک:
کاشاني 2/162؛ ابن حزم 7/111ـ112
[19] . موسوعة الفقة الاسلامي
12/72
[20] . شهيد ثاني، الروضه
البهيه 2/232؛ نراقي 13/105؛ سبزواري 3/579
[21] . محقق حلي 1/176؛ نجفي
18/57
[22] . ابن انس 1/451؛ شافعي
2/238؛ بکري دمياطي 2/375
[23] . محقق حلي 1/176؛ نراقي
13/106
[24] . كاشاني 2/162؛ ابن
قدامه3/574؛ ترمذي 2/196.
[27] . علامه حلي، قواعد
الاحکام 1/442؛ تحرير الاحکام 1/634
[28] . ابوداود
1/394؛ شهيد اول 1/443؛ نجفي 19/193