كلمات كليدي : تاريخ، اصلاح مردم، جامعه اسلامي، رابطه هاي اجتماعي
نویسنده : معصومه اخلاقي
استواری پایههای جامعه عربستان، بر سازمان عشیرهای و نداشتن سامانه حکومتی یکپارچه، رسوخ تعصبات قبیلهای در روح عربها آتش خونریزیهای درازمدت را در عربستانِ پیش از اسلام، برافروخته بود. درگیری مردم بر سر مسائل بیاهمیت، گاه به نبردهای سخت، میان قبایل میانجامید و آنان را به جنگ برای نابودی یکدیگر وادار میساخت. ثروت و اصالت قبیلگی و نژاد عرب، اساس و میزان شرافت و بزرگی بود. کینهتوزی و رسوم غلط نیز جای همدلی و زندگی مسالمتآمیز و ارزشمدار را گرفته بود.
پیامبر(ص) در چنین جامعهای برانگیخته شد و پیش از هر چیز، برای بنیاننهادن یک جامعۀ رشد یافته و ملت یکپارچه، اصلاح پیوندهای از هم پاشیدۀ مردم جامعه ضروری مینمود. رسول اکرم(ص) نیز به عنوان رهبر و پیشوا، وظیفه انجام این مهم را به دوش داشت. وی برای اصلاح وضعیت موجود، همزمان در سه زمینه به فعالیت پرداخت:
1. اصلاح اندیشهها؛
2. اصلاح پیوندهای اجتماعی؛
3. اصلاح در عرصه قضا؛
از آنجا که نخستین حکومت اسلامی را پیامبر خدا(ص) در مدینه برپا کرد، این نوشته به دنبال بررسی اقدامات آن حضرت برای اصلاح میان مردم در مدینه است.
۱. اصلاح اندیشهها
از آنجا که هر کار، نتیجه اندیشهای است که در روح و فکر افراد، نفوذ داشته است، پیامبر(ص) برای اصلاح جامعه، همانگونه که در عمل تلاش میکرد، در بُعد نظر و کلام نیز همواره به ارشاد، راهنمایی و جهتدهی اندیشههای مردم به سوی اصلاح و کمال میپرداخت. او با تأکید بر شعار «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّهِ أَتْقاکُم؛[1] هر کس باتقواتر است، نزد خدا گرامیتر است.»
این اصل را اساس برتری انسانها در جامعه قرار داد و با این بیان که «هر مؤمن، به مؤمنان دیگر چون سر است که از به درد آمدنش دیگر اعضا نیز به درد میآید»[2] آنان را به هم نزدیک و موظف به تلاش در حل مشکلات یکدیگر دانست.
او خطاب به ابوایوب انصاری، اصلاح میان مردم را هنگامی که از هم دور و فاسد شدهاند، باعث خشنودی خدا و رسولش میداند و سفارش میکند که حسد نورزند، دشمنی روا ندارند، یکدیگر را به بدی یاد نکنند و با هم برادر باشند.[3] حضرت رسول(ص) بر حرمت همسایه،[4] بزرگداشت و احترام یکدیگر و حل مشکلات دیگران تأکید کرده[5] و دوست داشتنیترین اعمال نزد خداوند را شادمان ساختن مردم و از بین بردن اندوه آنان دانست.[6]
پیامبر خدا(ص) دوستداشتن مردم را بالاترین مرتبه عقل و آنان را برادر یکدیگر دانست که اگر در حل مشکل یکدیگر تلاش کنند، خداوند در روز قیامت، مشکل آنان را حل خواهد کرد.[7]
2. اصلاح روابط اجتماعی
روابط اجتماعی شکل گرفته بر تعصبات قبیلهای در یثرب، که منجر به جنگ و خونریزی شده بود، باید اصلاح میشد تا حکومتی اسلامی، و ملتی یک پارچه ساخته شود. مردم یثرب نیز از این اوضاع آشفته بهتنگ آمده بودند.
یکی از دلیلهای مهم فراخوانی آنان از پیامبر(ص) برای رفتن به مدینه و وعده یاری او در شکلدهی حکومت اسلامی، امید به ایجاد صلح پایدار بود.[8] رسول خدا(ص) نیز برای اصلاح پیوندهای اجتماعی ملت مسلمانی که تازه شکل یافته و مهاجر و انصار را دربرمیگرفت، کارهایی انجام داد:
1-2. تقوا؛ معیار برتری
پیغمبر(ص) تلاش کرد تقوا و ایمان به خدا را به جای ثروت و نسب، معیار سنجش ارزش و برتری قرار دهد؛ از این رو، بلال را که صدای دلنشینی داشت، برای گفتن اذان برگزیده[9] و اعلام کرده است، او پوشیدن لباسهای تجملی را منع کرد[10] و در برابر آن تواضع و فروتنی، سبقت در خیر،[11] وفای به عهد[12] گذشت و انفاق[13] را سبب بالاتر رفتن ارزش انسانی دانست.
2-2. توجه به فعالیتهای گروهی
پیامبر اکرم(ص) به انجام کارها بهصورت گروهی اهمیت بسیار داد، تا اینگونه، مسلمانان را برای رسیدن به هدفهای مشترک، در کنار هم قرار دهد و همکاری و همدلی ایشان را برانگیزد.
در ساخت مسجد مدینه که از نخستین کارهای خاتم انبیا(ص) در این شهر بود، مهاجر و انصار بدون توجه به ثروت و نسب یکدیگر، در کنار آن حضرت به کار پرداختند.[14] گرفتن زکات و صدقات از ثروتمندان قبایل برای کمک به ضعیفان و تهیدستان همان قبیله،[15] برپایی نماز جماعت[16] و نماز عید فطر[17] از دیگر مصداقهای ایجاد همدلی میان مسلمانان بود.
3-2. تدوین قانون اساسی
رسول گرامی اسلام(ص) برای شکلدهی جامعه اسلامی، قانونی وضع کرد و همگان را به رعایت آن موظف فرمود. از اقدامات مهم ایشان، ساماندهی روابط مردم بود. آن حضرت در این قانون، متعهدان به پیمان را «امت واحد» دانست و تأکید کرد که وابستگیهای دینی بر پیوندهای خونی برتری دارد؛ بنابراین از ستمکار، هر چند فرزند کسی باشد، کوتاهی در گناه پذیرفتنی نیست؛ بلکه مؤمنان در برابر هم مسئولاند و باید در حل مشکلات یکدیگر کوشش کنند. در این قانون، به مسائل اجتماعی، مانند احترام به برخی از آداب قبیلهای، مسئولدانستن مسلمانان در برابر هم و احترام به حقوق اهل کتاب توجه شده است.[18]
4-2.بستن پیمان برادری بین مهاجر و انصار
جایگزینکردن فرهنگ برادری دینی به جای ارزشهای قبیلهای، از دیگر اقدامهای پیامبر خدا(ص) در مدینه بود. آن حضرت برای جلوگیری از اختلاف مهاجران و انصار و نزدیکتر کردن آنان به هم، بین آنان عقد اخوت بست. این پیمان بدون توجه به جایگاه قبیلهای و نسبی، بین مهاجر و انصار بسته شد.[19]
3. اصلاح در زمینه قضا
قضاوت، حکمیت و داوری در میان مردم، به عنوان یکی از مصداقهای اصلاح میان مردم، از اصول مهم در یک حکومت کارآمد به حساب میآید. از وظایف پیامبران الهی در قرآن، برپاکردن قسط و عدالت در میان مردم جامعه است.[20] قرآن نیز حضرت محمد(ص) به عنوان داور میان مردم مطرح شده و این وظیفه به روشنی بیان شده است.[21]
رسول اکرم(ص) در عصر جاهلیت نیز مورد اعتماد و رجوع مردم در هنگام بروز مشکلات و اختلافات بوده است.[22] پس از بعثت و تشکیل حکومت اسلامی مدینه، پیامبر(ص) در جایگاه نخستین داور و قاضی، به اصلاح میان مردم پرداخت.
ایشان با بیان این اصل که: «لا حلف فی الاسلام»؛[23] «همپیمانی قبیلهای در اسلام نیست»؛ دادرسی از راه پیمان و پناهندگی را - که در جاهلیت مرسوم بود - نپذیرفت؛ چرا که این کار ریشه در همبستگی برای خونریزی و خونخواهی داشت و از عصبیت و قبیلهگرایی پشتیبانی میکرد؛[24] اما با این حال، از برخی شیوههای داوری عربها، مانند قرعهکشیدن و قیافهشناسی بهره برد. برای نمونه هنگامی که در نسب نوزاد یا کسی تردید و اختلافی پیش میآمد، پیامبر(ص) از قیافهشناسان یاری میجست.[25]
مسلمانان گاه بر سر پرداخت بدهیها، به دست آوردن املاک[26] و آب زمینهای کشاورزی،[27] و مسائل خانوادگی،[28] نزاع میکردند و برای حل آن به آن حضرت، روی میآوردند.
گاهی نیز خاتم انبیا(ص) برای داوری میان افراد، از شیوه سوگند خوردن آنها بهره میبرد. گفتهاند که مردی حضرمی و مردی کندی بر سر زمینی به دشمنی برخاستند. کندی، زمین را ارث پدری میدانست و حضرمی مدعی بود زمینش از سوی پدر آن فرد غصب شده است، از آنجا که هیچ کدام، دلیلی بر اثبات گفته خود نداشتند، رسول خدا(ص) از حضرمی خواست قسم بخورد و سپس زمین را به او واگذارد.[29]
همچنین روزی دو مرد بر سر مالکیت ملکی اختلاف پیدا کردند و برای داوری نزد پیامبر(ص) رفتند؛ ولی هیچ دلیلی بر اثبات ادعای خود نداشتند. پیغمبر(ص) برای سوگند خوردن به آنها دستور داد تا میان خود قرعه بکشند.[30]
در حل و فصل بزهکاریهای اجتماعی مانند قتل و دزدی نیز به آن بزرگوار، مراجعه میشد[31] و ایشان، بزهکار را به مجازاتهایی چون زندان، قصاص، گرفتن دیه و تازیانه محکوم میکرد.[32]
آیین دادرسی رسول خدا(ص) بر پایه یکساننگری میان دو طرف دعوا، شکیبایی در شنیدن گفتهها و دلیلهای آنان و پرهیز از دادرسی در هنگام خشم، استوار بود.[33] او میکوشید دو طرف دعوا را با آشتی و سازش روانه کند. روزی به دو مرد ـ که برای داوری نزدش آمده بودند ـ گفت: «هر کدام از شما میداند حق با کیست، به آن گردن نهد؛ زیرا من هم، مانند شما یک انسانم و چه بسا یکی از شما در استدلال بر دیگری تواناتر و گویاتر است. من بر آنچه میشنوم، میان شما دادرسی میکنم؛ اگر به سود کسی حکم کردم و او از حق برادرش به چیزی رسید، نباید آن را بگیرد؛ چراکه از پارههای آتش برایش میبُرم.» آن دو پس از شنیدن این سخنان گریسته، صلح کردند و از نزد پیامبر(ص) رفتند.[34]
وظیفه داوری میان مردم، گاه به صحابه دیگر واگذار میشد؛ همانگونه که اختلاف وارثان خانه دو برادر که بر سر مالکیت مکان دیوار بین دو خانه اختلاف داشتند، به حذیفه بن یمان سپرده شد.[35] فرستادهشدن علی(ع) و معاذ بن جبل به یمن به عنوان فرماندار و قاضی نیز از این نمونه است.[36]
در نتیجه تلاشهای رسول اکرم(ص)، مهاجران و انصار، چون برادر در یک خانه زندگی میکردند. انصار، مهاجران را در خانههای خود جای دادند و در زندگی خویش سهیم کردند. آنها قطعههایی از زمینهای خود را به فرستاده خدا(ص) دادند تا بین مهاجران قسمت کند.[37] همچنین انصار، پس از به دست آمدن غنایم بنینضیر، از پیامبر(ص) خواستند نهتنها غنایم را به مهاجران دهد؛ بلکه حاضر شدند مهاجران، همچنان در خانه ایشان ساکن باشند.[38] اوس و خزرج نیز کینههای دیرینه خود را تا حد زیادی کنار نهادند و بدون درگیری و نزاع، در کنار هم به امت اسلامی پیوستند.