در جامعه اسلامى دريافت و پرداخت مالى، فقط در صورت انطباق با موازين شرعى و رضايت طرفين رسميت داشته و موجب تمليك و تملّك مى شود مانند خريد، فروش، اجاره، جعاله، بخشش، قرض، و درآمدهايى كه طبق موازين شرعى نباشد حرام است.
        شهيد مطهرى(ره) در اين زمينه معيارهايى را براى درآمدهاى حرام مطرح نموده و مى فرمايد: آنچه اسلام از درآمدهاى مالى منع نموده مى تواند به چند جهت باشد.
        الف) درآمد از طريق اغراء به جهل و تثبيت جهالت مردم و تحكيم عقايد خرافى نظير بت فروشى و صليب فروشى.
        ب) درآمد از طريق اغفال و اضلال مانند خريد و فروش كتابهاى گمراه كننده و يا خريد و فروش سكّه هاى تقلبى.
        ج) هر معامله كه موجب تقويت بنيه اقتصادى و فرهنگى و نظامى دشمنان و ضعف مسلمين شود.
        د) تحصيل درآمد از راه توليد و يا خريد و فروش موادى كه براى بشر زيان آور و يا بى فايده است مانند خريد و فروش مواد مخدر و آلات قمار.
        هـ) درآمدهايى كه از طريق كارهاى مضر و بيهوده بدست مى آيد مانند لهو، و غنا و مسخره كردن مؤمن. پس هر درآمدى كه خارج از ضابطه شرعى باشد حلال نيست. [1] 
        
        جوايزى كه بانك به جهت تشويق براى وديعه گذار و قرض و مانند اينها به كسى كه قرعه به نام او اصابت كرده مى دهند حلال است و مانعى از آنها نمى باشد. [2] 
        
            امانت و وديعه هايى كه صاحبان آنها به بانك ها مى پردازند در صورتى كه به عنوان قرض و تمليك بر ضمان باشد مانعى ندارد و براى
            بانك تصرف در آن جايز است و قرار گذاشتن نفع و فايده حرام است همانطورى كه دادن اين گونه فايده ها و گرفتن آنها حرام مى باشد. [3] 
        
        
        تصرف در مال ديگران بدون رضايت و اجازه جايز نيست.
        پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: لايَحِلُّ لِمُؤمن مال اخيه اِلّا عن طيب نفسه [4] 
        و در روايت ديگر آمده است: لا يَحِلُّ لِاَحَد اَنْ يَتصَّرف فى مال غيره اِلّا بِاِذنه. [5] 
        جمع اين دو دسته روايت اين است كه رواياتى كه رضايت را موضوع قرار داده ناظر بر جنبه واقعى است و مقصود از رواياتى كه اذن را ملاك قرار داده اذنى است كه نشانگر رضايت باطنى است بنابراين ملاك جواز تصرف در مال ديگران رضايت باطنى است و اذن راهى است براى ابراز آن.
        اگر صاحب مال به زبان اجازه دهد ولى انسان بداند كه قلباً راضى نيست تصرف در آن مال جايز نيست. [6] 
        اگر صاحب ملك به زبان اجازه نماز خواندن بدهد ولى انسان بداند كه قلباً راضى نيست نماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضى است نماز صحيح است. [7] 
        
        مال پيدا شده اگر قيمتش كمتر از درهم باشد جايز است يابنده بدون اعلام و جستجو از مالكش آن را براى خود بردارد. [8] 
        درهم معادل 260/2 گرم نقره مى باشد. [9] 
        هرگاه چيزى را كه پيدا كرده نشانه دارد كه بواسطه آن مى توان صاحبش را پيدا نمود بايد تا يك سال اعلام كند. [10] 
        اگر بچه نابالغ چيزى پيدا كند ولىّ او بايد اعلام كند. [11] 
        
        كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه پاك مى باشد ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد مثلاً نمى تواند زن مسلمان بگيرد. [12] 
        
        يكى از معيارهاى حلال بودن، بازار مسلمين (سوق مسلمين) است. و در كتابهاى فقهى نمونه هاى زيادى دارد. مثال: ماهى مرده اى كه معلوم نيست آن را زنده از آب گرفته اند يا مرده، چنانچه در دست مسلمانان باشد حلال است. و يا مرغهايى را كه در بازار مسلمين به فروش مى رسد حلال است مگر اينكه بدانيم ذبح اسلامى نمى شود. [13] 
        گوشت و پيه و چربى كه در بازار مسلمانان فروخته مى شود پاك است. همچنين اگر يكى از اينها در دست مسلمان باشد ولى اگر بدانند آن مسلمان از كافر گرفته و رسيدگى نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده، نجس مى باشد و برخى از مراجع حرام مى دانند. [14] 
        
     
    
        [1] . نظرى بر نظام اقتصادى اسلام، شهيد مطهرى، ص 210.
        [2] . تحرير الوسيله، ج 2، اعمال البنوك، م 7.
        [3] . تحرير الوسيله، ج 1، م 6.
        [4] . وسائل الشيعه، ج 6، ص 377.
        [5] . همان، ص 377.
        [6] . تحرير الوسيله، ج 1، ص 149، م 5.
        [7] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 507، م 874.
        [8] . تحريرالوسيله، ج 2، ص 224، م 6.
        [9] . توضيح المسائل مكارم، ص 425.
        [10] . توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2566.
        [11] . همان، م 2771.
        [12] . همان، م  ، ص 86.
        [13] . توضيح المسائل مراجع، م 2618; استفتائات امام، ج 2، س 11.
        [14] . همان، م 95.