13 مهر 1394, 13:51
صبر و توکل
آیت الله مامقانى با بینش توحیدى و باور محکمى که نسبت به حکمت الهى داشت، در تمام حالات زندگى به ویژه در هنگام بروز مصایب ها، بسیار با تحمل بود و بر خداوند توکل مى کرد. هر وقت یکى از فرزندان یا بستگان وى از دنیا مى رفت و یا مصیبتى بر او نازل مى شد، تنها براى چند لحظه چهره اش دگرگون مى شد و بیش از آن عکس العملى نشان نمى دادبلکه شکر خداوند را به جا آورده، بر او توکل مى کرد.
گاهى به فرزند بزرگوارش، آیت الله شیخ عبدالله مامقانى که از کثرت صبر و توکّل ایشان در تعجب بود مى فرمود:
«فرزندم! توفیق، تنها از خداوند تعالى است. قضایاى بسیارى براى من اتّفاق افتاده است که تنها و تنها توفیقات الهى به یارى من شتافته است از این رو، من بر او توکل مى کنم».
آیت الله مامقانى نقل مى کند که به مدت یک سال از ناحیه دولت وقت عراق، مرزها بسته شد و زائرى به عتبات مشرف نمى شداز این رو، هدایایى که مؤمنین و مقلّدین براى من ]مى فرستادند[ که قسمت اعظم مخارج من و خانواده ام را تأمین مى کرد، به ما نرسیده و از طرفى خبر آوردند که بسته شدن مرزها به مدت یک سال دیگر تمدید شده است. من در وقت شنیدن این خبر، در حال نوشتن مطلبى بر روى کاغذ بودم و بعد از نوشتن، منتظر خشک شدن آن بودم.
لحظه اى به فکرم خطور کرد که این همه قرض دارم و راه ها هم که بسته شده است و مخارج زندگى ام نیز زیاد است در این حال، چشمم به کاغذى که مطلب بر آن نوشته بودم، افتاد، دیدم پشه اى از راست کاغذ بالا مى رود و عنکبوتى از طرف چپتا این که پشه خود را به طرف عنکبوت پرتاب کرد و عنکبوت آن را خورد. با مشاهده این صحنه، به خود آمدم و خطاب به خود گفتم: این قضیه، حتماً موعظه اى است از طرف پروردگار که اى بنده رزق به دست من است و من روزى را حواله تو مى کنم و به طرف تو مى آیدبدون آن که تو آن را طلب کرده باشى پس بر من توکل کن. من بر خداوند توکل کردم اتفاقاً چند روزى نگذشته بود که شخصى از ایران دور از چشم مرزبانان خود را به نجف رساند و اموال بسیارى را به عنوان هدیه براى من آورد. من نیز قرض هاى خود را ادا کردم و مخارج خود و خانواده خود را تایک سال از آن پول ها تأمین دیدم[72]».
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان