13 مهر 1394, 13:51
استقامت در راه علم
میرزا احمد، در ابتداى نوجوانى در بازار تهران به شغل عریضه نویسى و منشى گرى اشتغال داشت. پدر میرزا احمد، با طلبه شدن وى مخالف بودزیرا با دیدن شرایط سخت طلاّب، مى ترسید که فرزندش گرفتار فقر و تنگدستى گردداما شوق و علاقه میرزا احمد، بر همه موانع فائق آمد و مشتاق کسب علوم حوزوى شد و تمام سختى ها و مشکلات این راه را به جان خرید.
انتخاب این راه، آسان نبود. اطرافیان، او را از این راه برحذر داشتند و مشکلات و سختى هاى عالم طلبگى نیز بر این دشوارى ها مى افزود. خود وى در این باره مى فرماید:
«زمانى که در قم طلبه بودیم، گاهى روزهاى متعددى مى شد که غذا نداشتیم، صبح که مى شد، هم حجرهام مى گفت: مقدارى شکر و آرد نخودچى رسیده است ما به همان مقدار اکتفا مى کردیم. نفرى یک قاشق مى خوردیم و به درس مى رفتیم. ظهر که مى شد، دوستم مى گفت: مقدارى نان خشک پیدا کردهام نان را در آب ریخته و مى خوردیم حتّى بعضى از رفقا و طلاّب آن روز، بر اثر گرسنگى مریض شدند ولى چاره اى نبود و ما تحمّل مى کردیم و به کسى هم اظهار حاجت نمى کردیم...یک شب که برف مى بارید، ناگهان از خواب پریدم دیدم از لاى در حجره، برف وارد حجره شده و وارد یقه من شده است. یک بار هم وقتى از خواب بیدار شدم، دیدم از شدّت سرما، کوزه آب داخل حجره یخ زده است. آن روزها وسایل گرم کننده امروزى نبودلذا داخل حجره هم هوا بسیار سرد بود».
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان