13 مهر 1394, 13:51
تازگى پیکر پس از نیم قرن
قبر آخوند ملاعلى قزوینى نخست در قبرستان پایین (دروازه تبریز) قرار داشت و نسبت به سایر قبور در مکان مرتفعى بود و به روى آن مقبره اى چهار طاقى با آجرکارى جالب و معمارى زیبا بنا شده بود. شبهاى جمعه برخى علاقه مندان و افرادى از نوادگان بر سر مزارش مى رفتند و فاتحه مى خواندند و یا به اشخاصى مبلغى مى دادند تا برایش قرآن و روضه بخوانند.
از سال 1309 و 1310هـ ش موقعى که نصرت الملک تبریزى فرماندار زنجان و سالار فاطمى(از سادات اراک) شهردار زنجان بود، تصمیم گرفته شد خیابانى احداث گردد. بر اثر اجراى این طرح بخشى از قبرستان مجاور مرقد امامزاده ابراهیم و در نتیجه قبر ملاعلى قزوینى تخریب شد و در خیابان اصلى قرار گرفت و چون محل دفن در نقطه اى مرتفع بود، مزارش شکافته و پیکر پاک آن مرحوم کاملا آشکار شد. اهالى و شاهدان عینى با نهایت شگفتى و تحیر زایدالوصف مشاهده کردند بدنى که مدتها از زمان دفن آن گذشته بود، چنان تازه است که گویى روز قبل آن را به خاک سپرده اند، حتى اثرات غُسل در کفن وى کاملا هویدا و مشخص بود، گویا از غسل او مدتى کوتاه مى گذرد، صرفاً در پایین کفن به اندازه یک ناخن انگشت تمایل به زردى دیده مى شد!
اگرچه در دوران اختناق رضاخانى این نکته سر و صداى زیادى به وجود نیاورد، مردم زنجان به رغم فشارهاى سیاسى حکومت وقت تمامى مغازه ها و بازار را تعطیل کردند و جنازه را با تشریفات خاص و احترام تمام در حالى که پیشاپیش آن مرثیه خوانده مى شد، به سمت مشرق زنجان حرکت دادند و در بالاى یک بلندى که مشرف به باغات بود، دفن کردند و بر رویش بارگاهى ساختند.
آقاى محمدعلى میرزاى باقرى از نوادگان آیت الله قزوینى به نقل از مادر خویش و نیز حجت الاسلام حاج شیخ ابراهیم وحیدى براى آقاى على ابوالحسنى (منذر) نقل کرده است:
«در زمان دیکتاتورى رضاخان براى احداث دبیرستان شیر و خورشید، اطراف امامزاده سید ابراهیم را خراب کردند مرحوم آخوند ملاعلى قزوینى در آنجا داراى مقبره مفصل و باشکوهى بود، شبانه مى آیند تا مرقد ایشان را نیز ویران نمایند، صبح که مردم متوجه این نقشه مى شوند، محل کسب و کار خود را تعطیل کرده و به مسجد ایشان (معروف به مسجد آخوند) مى آیند و به نشانه ى اعتراض در آن جا اجتماع مى کنند، فرزند آن مرجع نامدار که امامت مسجد را عهده دار بود ولى بدلیل مخالفت هاى رضاخان با روحانیت و ضدیت دستگاه با لباس علما و شعائر دینى، به مسجد نمى آمد در جلو جمع مذکور قرار مى گیرد. سپس حاضران معترض به امامزاده مزبور مى روند و خاک هاى قبرهاى تخریب شده را کنار مى زنند. در دو سوى مرقد مرحوم آخوند قزوینى، دو تن از فرزندانش که در جوانى از دنیا رفته بودند، در آن جا مدفون بودند، در این حال مشاهده مى کنند از پیکر فرزندان ایشان چیزى باقى نمانده است اما بدن خود آخوند سالم و مثل روز اول بوده است و صرفاً موى سمت راست چهره که روى خاک بوده به صورتش چسبیده و صاف شده ولى موى طرف دیگر به همان صورت آدم زنده، باقى مانده است. انگشتر منقوش به نقش خمسه طیبه (پنج تن آل عبا) که دهان آن مرحوم گذاشته بودند، همچنان در دهانشان باقى بود. در این حال جنازه آخوند را در جاجیمى(فرشى مثل پتو) مى گذارند و بقایاى پیکر آن دو تن را نیز در کیسه اى مى ریزند و به منزل حاج شیخ اسحاق حقى فرزند آخوند انتقال دادند و بعداً با تشریفات خاصى به محل فعلى قبر ایشان واقع در بالاى شهر که به مقبره آخوند موسوم است منتقل کرده و دفن نمودند. متذکر مى گردد ماجراى تازه بودن پیکر آن عالم وارسته را آیت الله حاج آقا موسى شبیرى زنجانىاز قول آقا شیخ باقر هیدجى نقل کرده و مورد تأیید قرار داده است.»[35]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان