در صحنه سیاست
هجرت آیت الله سیّد على اصغر موسوى لارى از نجف به لار، از چشم دولت و دشمن، یک حرکت کاملا آگاهانه و در راستاى پر کردن خلأ رهبرى دینى و سیاسى این منطقه به شمار مى رفت. از این رو، این حضور به همان اندازه که موجب دلگرمى و سازمان دهى نیروهاى مؤمن و مرزداران غیور عرصه فرهنگ و مدافعان خاک این سرزمین به شمار مى رفت، موجب نگرانى عوامل استبداد داخلى و استعمار خارجى شد و آنان را از همان آغاز، به برنامه ریزى و اجراى تمهیداتى براى مقابله با حضور وى آماده ساخت.
قرار گرفتن آیت الله على اصغر لارى در منطقه اى به نام لارستان که گلوگاه اقتصادى و مرکز تجارت و مبارزات جنوب کشور بود و نزدیکى به مهم ترین بندر کشور در آن زمان[41]، نه تنها مانع از هر گونه قدرت نمایى و مانور از سوى عمال استعمار خارجى و استبداد داخلى در عرصه هاى گوناگون شد، بلکه آیت الله لارى را بر آن داشت تا با درایت و برخورد هوشمندانه و عالمانه خود با اقشار مختلف مردم، آنان را از هر گونه تشتت و تفرقه اى، به ویژه بین شیعه و سنّى ـ که توسط وابستگان استعمار و استبداد ایجاد مى شد ـ باز دارد.
نگاه پدرانه آیت الله لارى به مجموعه مردم از هر قوم، نژاد و مذهبى و نیز ارتباط صمیمانه با مسئولین رده میانى و فرو دست ادارات، در کنار برخورد مقتدرانه و با صلابت با مسئولان فرا دست لارستان، جامعه لارستان را به جامعه اى زنده، همدل و همگون مبدّل کرده بود و با این کار، عملاً راه را بر یکه تازى هاى عوامل وابسته به استبداد و استعمار مسدود کرده بود. بى شک، ایجاد چنین فضایى در این منطقه حساس و مرزى، آن هم با حضور رقیبان خارجى در آب هاى گرم و تبلیغات مسموم کشورهاى همسایه بر ضدّ تشیّع و تمامیت ارضى ایران زمین، نیازمند تجزیه و تحلیل کارشناسان امور اجتماعى و روابط بین الملل است. این حراست، نقطه عطفى در زندگى بزرگ مردى است که آرامش روحى وى، موجب ایجاد آرامش و امنیت در این نقطه از سرزمین پهناور ایران زمین است آن هم در آن مقطع زمانى که تاریخ ایران زمین، یکى از پر تلاطم ترین ایّام خود را سپرى مى کرد.
نفوذ معنوى و سیاسى آیت الله لارى در این منطقه، تا آن جا بود که سخن و فتواى او فصل الخطاب همه موضع گیرى هاى سیاسى و اجتماعى به شمار مى رفت.
این گستره نفوذ، به گونه اى بود که خیزش قهرآمیز سران ایل هاى جنوب، به ویژه ایل قشقایى، بر ضد حکومت مرکزى که با غارت پادگان بوشهر آغاز و با پیشروى نیروهاى تحت فرمان ناصرخان تا خنج لارستان رسیده بود، آیت الله لارى را بر آن داشت تا با استفاده از نفوذ معنوى خود، لارستان را از دامى که در انتظار آن بود، برهاند. آیت الله لارى به خوبى مى دانست که رضاخان و عوامل آن در دستگاه حکومتى، کینه عمیقى از مردم لارستان دارند[42] و ورود نیروهاى ناصرخان به شهر لار، مستمسکى براى قواى دولتى، جهت قتل، غارت و هتک حرمت مردم مؤمن خواهد بود. از این رو، با فرستادن پیامى به ناصرخان، خواستار عدم ورود وى و نیروهایش به شهر شد و ناصرخان هم پیام آیت الله لارى را به دیده منت پذیرفت. بى شک، این حرکت آیت الله لارى منطقه ى لار را از فاجعه اى ملّى رهایى بخشید و نقشه هاى[43]عوامل استبداد داخلى و استعمار خارجى را نقش بر آب کرد.
آیت الله لارى که از دیرباز به تبحر انگلیسى ها در پاشیدن بذر تفرقه و دوگانگى در بین مسلمین کاملا آگاهى داشت و به این نکته نیز واقف بود که تنها راه تسلّط سیاسى و اقتصادى رژیم وابسته به انگلیس در این منطقه، ایجاد تفرقه بین شیعیان و اهل تسنن است، از همان آغاز ورود، به استحکام روابط بین برادران شیعه و سنى پرداخت و در این مسیر، چنان گام برداشت که آقاى فرزین اوزى از سرشناسان اهل سنت لارستان، مجلس عزادارى سیّد الشهداء (علیه السلام) را برپا مى کرد. این فرد سنى به فرزند محترم آیت الله لارى مى گوید:
«روزى پدر بزرگوارتان جهت وحدت بیشتر میان اهل سنت و شیعه در منطقه لارستان، به بنده پیشنهاد کرد که در دهه اوّل محرم، مراسم روضه خوانى برپا کنم و خود نیز قول داد که یک روز در آن مجلس شرکت کند. اگر چه آن روزها این احتمال بود که این مسئله براى برخى از اهل تسنن خوش آیند نباشد، اما پیشنهاد ایشان را عملى کردم و ایشان یک روز در مجلس روضه شرکت فرمود.[44]».
آیت الله سیّد على اصغر لارى ضمن حفظ اصول و دفاع مقتدرانه از مبانى تشیّع، در حرکتى اصولى و هوشمندانه، حساب برادران اهل سنت را از گروه هاى افراطى و هدایت شده از سوى عناصر بیگانه، جدا مى دانست و در نقد نظرات و دیدگاه هاى آنان به گونه اى قلم مى زد که حتى تحسین بزرگان اهل سنت را نیز بر مى انگیخت[45].
حرکت هاى بنیادى و زیر بنایى آیت الله لارى در حوزه فرهنگ و در راستاى ایجاد همدلى بین اهل تسنن و تشیّع منطقه لارستان، به قدرى عالمانه و آگاهانه بود که وقتى افرادى چون فرامرزى بر آن شدند تا با مه آلود کردن فضاى انتخاباتى در حوزه سیاسى، بین اهل تسنن و تشیّع شکاف ایجاد کنند و جنگ شیعه و سنى را به عرصه سیاست سوق دهند، به اهداف شوم خود نایل نشدند.
هشدار آیت الله لارى به نیروهاى اشغالگر و بیگانه که در سال 1318 از طریق بندر لنگه و بوشهر به کشور وارد شدند و برخى از آنان در منطقه لار اردو زده بودند، از حرکت هاى شجاعانه این عالم مسلح به تسبیح، در مقابل نیروهاى تا بن دندان مسلح بود.
«ایشان قاطعانه به سرکردگان این نیروها ابلاغ کرده بودند که مواظب اعمال و رفتار خود باشند و به هیچ عنوان، به جان و مال و ناموس مردم تعرض نکنند چرا که خطه لارستان، با سرزمین هاى دیگر متفاوت است و با عکس العمل شدید مردم رو به رو خواهند شد»[46].
آیت الله سیّد على اصغر لارى در برابر عوامل استبداد داخلى هم، موضع گیرى مقتدرانه اى نمود که یادآور موضع گیرى هاى پدر بزرگوارش، آیت الله العظمى سیّد عبدالحسین موسوى لارى است. او که چون پدر بزرگوارش ملجأ و مأواى محرومان و پابرهنگان و ستم دیدگان به شمار مى رفت، در برابر رفتارهاى فرعون منشانه عمّال استبداد و استکبار، هرگز سکوت نمى کرد.
در سال 1331ق. پس از ورود یکى از افراد ستاد ارتش از تهران به منطقه لارستان، موجى از بیم در میان مردم افتاد. این فرد که در برخورد خشونت آمیز با مردم به بهانه خلع سلاح مردم، شهره عام و خاص بود، در حرکتى غیر انسانى، با حفر چاله اى پر از آتش، مردم را به عبور از آن و گرفتن اعتراف در داشتن یا نداشتن سلاح وادار مى کرد. این حرکت خشونت آمیز، آیت الله لارى را به واکنشى منطقى، اما مقتدرانه واداشت. آیت الله لارى که به خوبى مى دانست دستور تأدیب و برخورد فیزیکى با این عامل سرسپرده، نیروهاى دولتى را به گرفتن موضعى سخت تر و حساس تر کردن آنان به وجود اسلحه هاى بى شمار در منطقه وا خواهد داشت.
با مخابره تلگرافى به تهران، نقش خود، امنیت منطقه و پرهیز از هر گونه زیاده خواهى را به سران ارتش اعلان داشت.
«ستاد بزرگ ارتشتاران، مأمور اسلحه گیرى لارستان را گویید که از لارستان دست برداردامنیت لارستان به عهده این جانب است»[47].
ستاد ارتشتاران از دو خط تلگرام آیت الله لارى، بوى موضع گیرى شدید استشمام کرددر حالى که روز پنجشنبه تلگراف مخابره شد، روز شنبه، مأمور اسلحه گیرى احضار و سریع از منطقه لارستان به تهران بازگردانده شد[48].
آیت الله موسوى لارى که در حیات نورانى خود، همواره حرکت هاى لشکریان سیاهى را زیر نظر داشت، با سیاستى الهى و نورانى، بر این بود تا در مقطع زمانى خاص، بر ضدّ عوامل دست نشانده، موضع صریح خود را اعلام نماید، آیت الله لارى به خوبى مرز بین حرکت جسورانه را با حرکت شجاعانه دریافته بود. از این رو، همواره با آنانى که با اهداف سیاسى و برنامه ریزى شده، به منطقه لارستان وارد مى شدند، به گونه اى برخورد مى کرد که خود آنان گرفتار تارهاى تنیده خودخواهى ها و افزون خواهى هاى خویش مى شدند. رژیم در یکى از مقاطع تاریخى حیات آیت الله لارى، با نصب فردى بهایى و ضد مکتب اسلام و تشیّع به فرماندهى نظامى منطقه، بر آن شد تا با دهن کجى به اعتقادات مردم مؤمن لارستان، اراده و ایمان مردم را در هم بشکند و بر فشار روانى و فیزیکى خود بر این منطقه بیفزاید. آیت الله لارى که این حرکت دستگاه حکومتى را حرکتى کاملا سیاسى و در راستاى اهداف از پیش تعیین شده در حوزه سیاست و فرهنگ قلمداد مى کرد، نه تنها در مقابل سیاست هاى این فرد یک قدم عقب ننشست، بلکه در فرصتى مناسب، پرده از ماهیت درونى او و رژیم برداشت و با حرکتى معترضانه، پس از افشاى امیال درونى او، این مهره کار کشته رژیم را در بن بستى قرار داد که رژیم، راهى جز حذف او از منطقه لارستان نداشت.
این فرد در نشستى در حضور آیت الله لارى و در ضمن بحثى اعتقادى، مطلب توهین آمیزى نسبت به مقدسات اسلام بر زبان آورد که آقا نیز به تندى به او نهیب زدند و فرمودند:
«خاموش باش ]اى[ از خدا بى خبر و در همان حال، باد بزنى را که در دست داشتند، به سمت فرمانده نظامى منطقه پرتاب کردند. آن صاحب منصب ارتش، پریشان حال و خجالت زده، از منزل آقا خارج شد و چند روز بعد بنا به درخواست حضرت آقا، آن شخص از فرماندهى نیروى انتظامى لارستان عزل شد»[49].
برخورد قاطعانه آیت الله لارى با یکى از فرمانداران لار که با برپایى مجالس لهو و لهب، موجب نارضایتى و ناراحتى مردم مؤمن شده بود، دغدغه این بزرگمرد دین مدار و عدم واهمه او را از عمّال رژیم، در اجراى امر به معروف و نهى از منکر به اثبات مى رساند.
«... در یکى از همان شب ها، آقا شخصى را مى فرستند تا پیام آقا را ابلاغ کنند مبنى بر این که موجبات نارضایتى مردم را فراهم نکنید و دست از کارهاى خلاف شرع و عرف بردارید». فرماندار جواب مى دهد که من فرماندارم و آزاد هستم». حضرت آقا سیّد على اصغر، با شنیدن این جواب، مکدر مى شود و مى گویند که اکنون شب است ان شاء الله صبح آزادش مى کنم. صبح روز بعد، طى تلگرافى به تهران، خواستار تعویض هر چه سریع تر فرماندار لارستان مى شوند و در عرض چند روز، فرماندار جدید به لار فرستاده مى شود.[50]».
اجراى حدود الهى، آن هم در زمانى که مبانى تفکّر اسلامى از سوى هر فرد و فکر وابسته به رژیم، مورد هجوم قرار مى گرفت و اجراى حدود، پوشش اسلامى و... ، واپس گرایى و عقب ماندگى تلقى مى شد، از سوى بزرگ مردى چون آیت الله لارى و آن هم در حضور رئیس شهربانى، بیانگر این واقعیت بود که لارستان به یُمن مردى از تبار سبز قامتان سبزینه پوش، اندیشه سبز تشیّع را دنبال مى کند. آیت الله لارى فردى سارق را که توسط عوامل شهربانى دستگیر شده بود، پس از اجراى حکم تعزیر به دستور وى، آزاد کرد و وجهى براى سرمایه و در پیش گرفتن زندگى آبرومندانه به او داد. آن مرد به دنبال کسب و کار حلال رفت[51] و از راه درآمد حلال، زندگى او رونق گرفت و تا آخر عمر، با صداقت زندگى کرد.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه