13 مهر 1394, 13:51
سیر و سلوک
حاج آقا مصطفى در کنار علم و دانش و فقاهت، مبارزه و جهاد را نیز در همان مکتب آموخت و پا به پاى امام امت(ره) در صحنه هاى سیاسى و مبارزاتى قدم نهاد، چرا که جهاد و شهادت را از سرور خود امام حسین(علیه السلام) آموخته بود.
او در فتواى فقهى خود از آیه «وَلَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکافِرینَ عَلَى المُؤمِنینَ سَبیلاً» تنها حرمت ازدواج با کافران را نمى فهمید بلکه تمامى سلطه هاى شوم از خدا بى خبران را بر مسلمین حرام مى دانست.
بیشتر از هر جهادى او مبارزه با شیطان درونى را لازم مى دید و کسب تقوا و پرهیز از تبعیت هواى نفس را بزرگترین جهاد و بنا به فرموده پیامبر(صلى الله علیه وآله) «جهاد اکبر» مى دانست و در این راه به حد اعلاى مبارزه رسید و خود را به گروه سالکان الى اللّه و اولیاى پاک الهى رساند.
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان یکى از یارانش مى گوید:
«یکى از خصوصیات حاج آقا مصطفى این بود که ایشان مقید به پیاده روى از نجف به کربلا در تمام زیارتهاى مخصوصه امام حسین(علیه السلام) بود در سال معمولاً چند مناسبت بود (15 شعبان، عرفه، اربعین، اول و نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده مى رفتند و ایشان هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا مى رفتند. گاهى مى شد که کف پاى ایشان تاولهایى مى زد که خونابه از آن راه مى افتاد و کاملاً مجروح مى شد ولى باز هم به راه رفتن ادامه مى داد.»([10])
آقا مصطفى موقعى که به زیارت مى رفت در بین راه مثل سایر زوار ـ بدون اینکه خود را آقا زاده و صاحب علم و شهرت بداند ـ به صورت طبیعى اعمال و کارهایش را انجام مى داد. و علاوه بر زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام)و سیدالشهداء(علیه السلام) به زیارت دوره مسجد سهله و مسجد کوفه مى رفت و هر هفته طبق عادت طلاب نجف شب هاى چهارشنبه به مسجد سهله، محلى که بسیارى از افراد در آنجا به خدمت امام زمان(علیه السلام) رسیده اند رفته و در آن محل بیتوته مى کرد.
آرى او که رسیدن به قرب الهى را در توسل به اهل بیت(علیهم السلام) دیده بود نگاهى به جراحت پا و یا خستگى راه و یا اینکه خود کارهایش را انجام مى دهد و یا اینکه دیگران به او اعتناء داشته باشند یا نه، نمى کرد و براى زیارت امام حسین(علیه السلام) و حضرت امیر(علیه السلام) همه مشکلات را به جان خریده و گاهى قریب صد کیلومتر فاصله نجف و کربلا را پیاده مى پیمود.
شهید در سیر و سلوک به مقامى رسیده بود که در دستور العملى اخلاقى مى گوید:
«بدان اى برادرم، دوست عزیز و بزرگوارم، پس از فهم آنچه در این سطور آمد و بعد از آن که به علوم عادى آگاه گردیدى و رسوم ظاهرى را برپا داشتى، باید تلاش بى امان را براى رسیدن به برترین مقصد، والاترین هدف، شیرین ترین مسلک و دلپذیرترین شیوه پیشه کنى و آن «جان جهان شدن» است.
رسیدن به این مقام والا و بلند، جز با دور کردن پستیها، تیرگیها و حجابهاى مادى و مدت و جلب صفات کمال و برتر، از راه عمل به دستور شرع انور و حرکت بر مقتضاى ایمان و کوشش در اجراى فرامین الهى و احکام عملى، بدنى و قبلى نشاید.
... شگفتا! آیا وجدانت اجازه مى دهد، با توان و قدرتى که او ارزانى داشته، برخوان گسترده اش او را، نافرمانى و سرکشى کنى؟ آیا مى پسندى توان، اراده و حکمت او را در آنچه ناروا شمرده به کارگیرى و بى حرمتى روا دارى؟ پناه مى بریم به خداى داناى شنوا از شیطان رانده شده از درگاه خدا.
... جهاد اکبر را پیشه کن، تا الگویى حق نما گردى و مشمول پاداش شهیدان، که در سخنان معصومین آمده است:
... بارالها! طعم عفو، شیرینى آمرزش و رحمت خود را بر ما بچشان، تا از سیاهیهاى ذلت بیرون بیاییم و لباس کفر و نفاق را از تن بدریم. به تو شکوه مى بریم که تو ملجأ هر شکایتى.»([11])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان