13 مهر 1394, 13:51
قدرت تتبّع، دقّت و اهتمام فراوان: به قول دکتر محمد خوانسارى: معلم حبیب آبادى مورّخى بود والامقام با دانش گسترده، حافظه اى سرشار و حضور ذهنى خیره کننده. من (دکتر خوانسارى) سه مرتبه، در اصفهان به خدمت آن بزرگ رسیده بودم و هر مرتبه تا چند روز در حالت بهت و حیرت غرق بودم که خداى سبحان چه حافظه اى، چه عشق و شورى در این مرد به ودیعه نهاده است!([55]) معلم حبیب آبادى در زمره دانشمندانى بود که در کمال امانت، درستى و پاکدامنى حوادث و زندگى بزرگان را به رشته تحریر کشید. آثار صدق و راستى از نوشته هاى او کاملاً هویدا است. آیینه اندیشه و فکرش جز حقایق وقایع را ضبط نکرده و در همه حال، شرافت نفس و نداى وجدان و اقتضاى خوى انسانى را دستخوش امیال و خواهش هاى نفسانى ننمود و دامان دفاتر و نوشته هاى خود را به مطالب مجعول، نادرست و مردود نیالود.([56])معلم حبیب آبادى در کارهاى تحقیقى پربرکت خود، تنها روى کاغذ را سیاه نکرد، بلکه خود را روسپید ساخته است. آنچه از قلمش تراوش کرده، مستند است و رجوع به مدارک مورد استفاده او نیز آسان است. در تمامى آثارش از راه بى طرفى منحرف نگردید و تا آنجا که توانسته، به تحقیق و موشکافى پرداخته و به مدارک معتبر و موثق متوسل شده است. عفّت قلم را رعایت کرده، با ادب سخن گفته، به هتاکى نپرداخته و حتى در مورد کسانى که با آنان به لحاظ باورها و اعتقادات مخالف بوده شرط ادب و جدال احسن را رعایت کرده و نامشان را به زشتى نبرده است. روز و شب کارش خواندن و نوشتن بود و این تلاش را با عبادت، ذکر، دعا و شب زنده دارى صفا مى داد و با این جویبار باطراوت، نگاشته هاى خود را تطهیر مى نمود. آنچه مى نوشت، درباره انسانیت بود. مى جوشید و مى خروشید تا بتواند بذر نیکى، پاکى و راستى را از طریق تحقیق و تألیف در مزرعه جان ها شکوفا سازد. با دقت مى خواند، با تأمل مى نوشت، در نثر او هیچ گونه پیچیدگى و ابهام به چشم نمى خورد. اسلوب عباراتش، اعم از لفظ و آنچه را به نظرش مطمئن بود، با رعایت امانت و ذکر سند نقل مى نمود. معرفت و دانش گسترده اش نه تنها وى را همچون برخى از مدعیان دانش، خودپسند و مغرور نساخت بلکه بر فروتنى او افزود. توقع نداشت در برابر کار توان فرساى علمى، چیزى به او دهند یا مورد تقدیر قرار گیرد و حتى نمى خواست هر جا که رود، قدر ببیند و در صدر نشیند و این خصال کمال بزرگوارى و وارستگى او را به اثبات مى رساند. به قول استاد جلال الدین همایى:
این خُلق کریم و سماحت طبع را داشت که در افاده و فیض بخشى، در حقّ همه کس بخصوص دوستان و آشنایانش بى دریغ و بدون مضایقه باشد و خوى بخلورزى در وى راه نداشت. هر کس هر چه مى خواست بى مضایقه مى گفت و نوشته هاى خود را تحت اختیار و استفاده او مى گذاشت.([57])
با عشقى جوشان و پرتلاطم به کتاب و ادب، آماده کمک به دیگران بود. خود مى خواست کسانى که تازه به ساحل دریاى ادب و دنیاى کتاب گام نهاده اند، راهنمایى شوند به همین دلیل بى دریغ خواهنده و جوینده دانش را مى پذیرفت و در دل او مى آویخت و از هر کتاب و منبعى که نمى دانست و نمى شناخت، با او سخن مى گفت. او به کتابخانه شهردارى هم آمده بود و با کم و کاستى ساخته بود تا بخواند و به دیگران نکات تازه بیاموزد. هر چه را مى دانست و در حافظه اش داشت با آغوشى باز و اشتیاقى وصف ناپذیر در اختیار افرادى مى گذارد که مشتاق فراگرفتن آن ها بودند.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان