محمد تقى مجلسى
متوفاى 1070 ق.
عنوان مقاله: بر ساحل حدیث
نویسنده: سید حمید میرخندان
با به قدرت رسیدن صفویان، تشیع مذهب رسمى ایران اعلام شد. با بروز این تحول، طرح و معرفى معارف اسلامى و احادیث اهل بیت (علیهم السلام)که یکى از اصیل ترین و غنى ترین منابع اسلامى است، براى مردم فارسى زبان ضرورت بیشترى یافت. یکى از علمایى که به سهم خود در این راه قدم برداشت «ملا محمد تقى مجلسى»(ره) است. این مختصر به معرفى آن عالم گرانقدر از سلسله ابرار مى پردازد.
تولد
محمد تقى در سال 1003 ق. در شهر بزرگ و زیباى اصفهان، پایتخت صفویه، چشم به دنیا گشود. به مبارکى نهمین امام معصوم (علیهم السلام)او را محمد تقى نام نهادند. آواى اذان و اقامه اولین کلماتى بود که در گوش او طنین افکند. بدین گونه آغاز زندگى او با نواى توحید و رسالت قرین شد.
کودکى محمد تقى در محیطى آکنده از صفا و عشق به دین و پیشوایان دین سپرى شد. از همین رو فطرت خداجوى او مجال رشد یافت و احساسات و عواطفش با حب آل محمد(صلى الله علیه وآله)شکل گرفت. پدرش ملا على مجلسى فاضلى دانش دوست بود و خود از راویان احادیث اهل بیت (علیهم السلام)به شمار مى آمد. ذوق و قریحه شعر گویى او شهرت داشت و به «مجلسى» تخلص مى کرد و گویا از همین رو، مجلسى نام گرفته بود.([1])
کودکى
مولا على مجلسى از همان اوان کودکى محمد تقى، اعتقادات و مبانى دینى را به او تعلیم مى داد از خدا و رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، از معاد و دوزخ و بهشت برایش - سخن مى گفت. نماز را به او آموخته بود و او را به همراه خود به مجالس مذهبى مى برد. محمد تقى نیز به دین و مسائل دینى علاقه نشان مى داد و آن گونه که خود نقل کرده است کودکان را با آیات قرآن و روایات، به انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى زشت فرا مى خواند. براى همین در حلقه بازى کودکان رفتار او بیشتر به بزرگان مى نمود تا کودکان. این صفاى روحى و علاقه مذهبى بعدها در شخصیت و زندگى او تجلّیات بارزترى یافت و محمد تقى را در راه تحصیل علوم و معارف الهى قرار داد.
وجود عالم بزرگى چون درویش محمد عاملى، پدربزرگ مادرى او در میان بستگان محمد تقى در شوق او به تحصیل معارف اسلامى نقش بسیارى داشت و نیز وجود بزرگانى چون حافظ ابونعیم اصفهانى (متوفاى 403 ق.) در بین نیاکان او همت و علاقه او را به قدم نهادن در راه آنان مى افزود.
مى توان گفت نخستین کلاس درس او خانه بود. چرا که در خانواده اى فرهیخته و دوستدار علم رشد مى یافت.
تحصیل
گامهاى بعدى تحصیل و دانش را تحت نظر پدرش استوارتر برداشت و پس از آن با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمایى پدرش به درس علامه مولا عبدالله شوشترى (یکى از علماى بزرگ حوزه اصفهان) راه یافت.
علامه مولا عبدالله شوشترى از تربیت یافتگان حوزه نجف بود که پس از طى مراحل عالى علمى به اصفهان مهاجرت و در آنجا اقامت کرده بود. محمد تقى سالها همراه این استاد بود و فقه، حدیث، اصول فقه، کلام و تفسیر را نزد وى آموخت و تحصیل علم حدیث و روایت را بیشتر مدیون او بود. خود سالها بعد در این باره مى نویسد: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شیعه در عصر خویش بود. وى علامه اى محقق و دقیق و زاهدى عابد و با ورع بود. بیشتر مطالب این کتاب(روضة المتقین که کتابى روایى است) از افادات اوست... .»
مى توان گفت که نشر فقه و حدیث در آن دوران در اصفهان به وسیله او صورت گرفت.([2])
پس از وفات استاد در سال 1021 ق. نزد فرزند او مولا حسنعلى شوشترى، که او نیز از علماى برجسته و استاد بسیارى از مشاهیر حوزه اصفهان بود، به تحصیل پرداخت.
همزمان دوران تحصیل نزد علامه عبدالله شوشترى به درس دانشور دیگرى راه یافت و در نفس و وجود خویش سفرى را آغاز نمود. این سیر انفسى به راهنمایى سالک و عارفى وارسته، فقیه و محدث بزرگ «شیخ بهایى» آغاز شد.
از سالهاى آغازین تحصیل، نسبت به عرفان جذبه اى شدید در محمد تقى وجود داشت. حس مى کرد که فقه اصول و علوم متداول مدرسه اى عطش جانش را فرو نمى نشاند. شاید در سنین بلوغ این احساس در او شکل گرفته بود، اما همان گونه که مقتضاى این سنین است آن احساس مبهم و درک خام را نمى توانست براى خود تبیین کند و با دیگران به وضوح درباره اش سخن بگوید. اما اینکه «چه کند و از کجا آغاز کند؟» براى او به مراتب مجهولتر بود. ولى پس از آشنایى با شیخ بهایى و حضور در درس وى گمشده خود را یافت.
بهاءالدین محمد عاملى، معروف به شیخ بهایى در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان به شمار مى رفت. جامعیت او در علوم مختلف شگفت آور بود، به طورى که بر بیشتر علوم متداول تسلط داشت و در آنها صاحب تألیف بود. مجلسى بعدها درباره این استادش مى نویسد: «او بلندمرتبه و والامقام بود و حافظه اى سرشار داشت. من کسى را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و بلندى مرتبه ندیده ام.»([3])
تواضع و آزاد منشى او در برابر شاگردان خویش، حتى کسانى چون محمد تقى جوان، بر جذابیت و محبوبیت او نزد محمد تقى افزوده بود. محمد تقى مجلسى خود نقل مى کند آن هنگام که هنوز بالغ نشده بود در درس شیخ بر او اشکالى علمى وارد کرد و شیخ نیز پس از آنکه گفتار محمد تقى را حق یافت از نظر خود دست برداشت و آن سخن را تأیید کرد.([4])
آنچه که محمد تقى مجلسى را بیش از همه مجذوب شیخ بهایى کرده بود، علاوه بر تسلط او بر علوم شرعى، سیر و سلوک روحانى و زهد و قناعت آن عارف و فقیه پرآوازه بود. از این رو همراهى محمد تقى مجلسى با شیخ از ابتداى دوران تحصیل - از سنین نوجوانى - تا اواخر عمر شیخ ادامه داشت.
وى علاوه بر آن از مجلس درس علماى دیگرى همچون میرفندرسکى، قاضى ابوالسرور، امیراسحاق استرآبادى، شیخ عبدالله بن جابر عاملى (پسرعمه اش) ملا محمد قاسم عاملى (دایى اش) نیز بهره برده است.
هجرت به نجف
سال 1034 ق. آنگاه که سى و یک بهار از عمر مجلسى مى گذشت فصل دیگرى در زندگى او باید آغاز مى شد فصل استقلال علمى، و ثمر دادن. اما او در آن سالها سوداى دیگرى در سرداشت سوداى خلوت گزیدن و سیر و سلوک. از نظر او هنوز راه بسیارى مانده بود که باید طى مى شد. سفرى از خویش و در نوردیدن خود و خواسته هاى لجام گسیخته خود. عزم مجلسى بر چنین سفرى بود. گرچه از سالها قبل این سفر براى وى آغاز شده بود اما گویى سفر به نجف، که سفرى در بعد مکانى بود، به سیر روحى او گستره تازه اى مى داد.
نجف، شهرامام على(علیه السلام)، بستر رویش علوم و معارف اسلامى بود و فضاى آن از وجود بارگاه آن حضرت، طهارت و صفاى خاصى داشت. خاکى مقدس و فضایى ملکوتى! نجف علاوه بر آنکه در آن زمان یکى از حوزه هاى معروف و معتبر شیعه بود، پیکر مقدس سرور پرهیزکاران عالم و اسوه زاهدان را در خود جاى داده بود.
اکنون محمد تقى در کنار بارگاه سید اوصیا و پدر ائمه (علیهم السلام) از عنایتهاى آن بزرگ بهره مند مى شد. خود درباره آن دوران مى گوید: «در حوالى روضه مقدس - در مقام مهدى(عج) - شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به برکت مولاى ما - که درودهاى خدا بر او باد - بابهاى مکاشفه را که عقلهاى ضعیف تحمل آن را ندارند، بر روى من گشود.»([5])
در آن دوران خوش و وجدآور که وراى خوشى و نشاطهاى مادى است، مجلسى درس و بحث و قلم را کنار نگذاشت چرا که کلام معصوم را چیزى خارج از آن حیطه و بى ارتباط با آن نمى دانست. در نجف از «سید شرف الدین على شولستانى» از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف، بهره برد و در 33 سالگى به کسب اجازه از او نائل شد.([6])
بازگشت به اصفهان
دوران اقامت مجلسى در نجف را باید حد فاصل دو مرحله متمایز زندگانى او دانست. در پایان این دوران، او همتى فراتر از خود یافته بود و مى خواست که رسالت خود را در هدایت و ارشاد مردم نیز به انجام برساند. اکنون رؤیاى صادق، که یکى از راههاى الهام از عالم غیب به انسان است، براى او راه مى گشود. در خواب على(علیه السلام) را دید که به او مى فرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانى مى کرد که حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام(علیه السلام) فرمود که وجود او در اصفهان براى هدایت مردم مفیدتر است. پس از آن مجلسى به اصفهان بازگشت و به تألیف و تدریس مشغول شد.
از خدمات علمى در این دوران نوشتن شرحى بر صحیفه سجادیه بود. «وى در مقابله و تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیارى کرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشى بیرون آمد.»([7])
به سوى حدیث
احادیث و گفتار معصومین (علیهم السلام) براى محمدتقى مجلسى ارزشى والا و بى حساب داشت. چرا که او تهذیب نفس و رشد و ارتقاى روحى را که برنامه زندگى اش بود، با راهنمایى و هدایت معصومین (علیهم السلام)میسر مى دانست و معتقد بود که سیر و سلوک صوفى مآبانه اى که بدون هدایت و حب اهل بیت صورت گیرد رساننده به حق تعالى و مقرب به ذات احدى نیست. از سوى دیگر او در آداب و اعمالى که در سیر و سلوک روحى باید مراعات شود، سخت پاى بند به پیروى از دستورها و احکام دینى بود. او اعتقاد داشت که: «با فقه است که سعادت ابدى و کمالات همیشگى حاصل مى گردد.»([8])
پیشتر تصمیم داشت که به شرح و تفسیر روایات معصومین (علیهم السلام) بپردازد. لیکن چون کارى عظیم بود، در خود این جرأت را نمى یافت.([9]) تا اینکه زمانى به بیمارى سختى دچار شد به طورى که تا چند قدمى مرگ رفت. در بستر همان بیمارى رؤیاهایى چند دید که از یافتن زندگى دوباره و شروع مرحله اى جدید در زندگى اش حکایت مى کرد. از آنجا که مجلسى از سالهاى نخست، عمرش را با تهذیب نفس، صفاى قلب و خلوص نیت سپرى کرده بود، رؤیاهاى صادق بسیارى برایش رخ مى داد و با این الهام غیبى، که در بیانات ائمه (علیهم السلام)جزئى از نبوت شمرده شده، در طول زندگى خود راه مى گشود.([10])
مجلسى در رؤیا به دست ائمه (علیهم السلام) شفا یافت و در رؤیایى دیگر از غذا و میوه هاى بهشتى که رسول خدا (صلى الله علیه وآله)برایش فرستاده بود، خورد. خود مى گوید: «پس از آنکه از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر کردم. گویى به قلبم الهام شده بود که به شرح و تفسیر حدیث بپردازم. پس به این امر مشغول شدم.»([11])
از آن زمان تألیف پیرامون حدیث و کتب روایى در زندگى ملا محمد تقى مجلسى آغاز شد و تا پایان عمر همچون شاخصى پرارج در فعالیتهاى علمى اش، ادامه یافت. تألیفاتى چون «اربعین» (چهل حدیث از معصومین (علیهم السلام))، «شرح زیارت جامعه»، «شرح حدیث همّام» به زبان فارسى، «الاحیاء الاحادیث» که شرحى است ناتمام بر کتاب «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسى و از آخرین تألیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحبقرانى» که شرحى است فارسى بر «من لایحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق و «روضة المتقین» که شرحى است بر کتاب «من لایحضره الفقیه.»([12])
کتاب «من لایحضره الفقیه» یکى از کتب چهارگانه روایى معتبر شیعه است که حاوى روایات فقهى مى باشد و به قلم شیخ صدوق (متوفى 381 ق.) جمع آورى و تدوین شده است این کتاب همچون دیگر کتب اربعه، از متون اصلى روایى است که از زمان تدوین آن، مورد مراجعه و توجه علماى شیعه بوده، به طورى که بیش از هیجده شرح و تعلیقه بر آن نوشته شده است.([13])
«روضة المتقین» ملا محمدتقى مجلسى یکى از بهترین شرحهاى نوشته شده بر این کتاب بوده و بارها به چاپ رسیده است. چاپ جدید آن در چهارده جلد و به نحوى مطلوب منتشر شده است. روضة المتقین همچنانکه مجلسى خود در آخر کتاب مى گوید عصاره دانش و معلومات فقهى، اصولى و کلامى او در طول پنجاه سال تحصیل و تحقیق مى باشد.([14])
آن عالم و محدث گرانقدر در روضة المتقین، علاوه بر تصحیح من لایحضره الفقیه، که به گفته وى در آن زمان نسخه هاى پرغلط داشته، به مقابله این کتاب با دیگر کتب چهارگانه روایى پرداخته و هرجا که روایتى با سند ضعیف ذکر شده، آن را با نقل روایتى با سند قوى از سه کتاب دیگر تکمیل و جبران کرده است. در این کتاب به مقتضاى روایات، مطالب سودمندى از سوى شارح آورده شده و نه تنها در زمینه فقه و احکام عملى، بلکه در دیگر زمینه ها از جمله بحثهاى رجالى، ادبى، کلامى و عرفانى، نیز سخن گفته شده است. تدوین چنین کتاب ارزشمندى به احاطه و تسلط بر بسیارى از علوم، از جمله: لغت، رجال، فقه، اصول فقه، تفسیر و کلام، نیاز داشته که خود نمایانگر وسعت و وفور علم مؤلف آن مى باشد.
بر کرسى تدریس
از سال 1040 ق. به بعد، نسل جدیدى از علما در حوزه اصفهان ظهور کردند. بزرگانى چون شیخ بهایى (متوفى 1030 ق.) و میرداماد (متوفى 1041 ق.) در کهولت در گذشته بودند و کم کم نسل دیگرى از فقها جاى آنها را مى گرفتند. ملا محمد تقى مجلسى از زمره آنان بود.
مجلسى در آن دوران از مدرسان ممتاز حدیث و فقه در حوزه معتبر اصفهان به شمار مى رفت و به تدریس اصول، فقه، تفسیر، کلام و رجال اشتغال داشت.([15]) او هرروز در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته، جمع زیادى از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت (علیهم السلام) در محضر درسش حاضر مى شدند.
نام برخى از بزرگانى که شاگرد ملا محمد تقى مجلسى بوده یا تنها اجازه نقل حدیث از وى داشته اند از این قرار است:
علاّمه محمد باقر مجلسى، سید عبدالحسین خاتون آبادى، محقق خوانسارى، سید نعمت الله جزایرى، ملامیرزاى شیروانى، ملا محمد صالح مازندرانى، ملا محمد صادق کرباسى، سید شرف الدین على گلستانه، ملا عزیزالله و ملا عبدالله مجلسى، میرزا ابراهیم اردکانى یزدى، مولا ابوالقاسم بن محمدگلپایگانى،بدرالدین بن احمد عاملى و میرزا تاج الدین گلستانه.([16])
منزلگاه روشنى
علاّمه محمد تقى مجلسى علاوه بر آنکه در جامعه فردى فعّال و مؤثر بود در خانه نیز شخصیتى تأثیر گذار بر فرزندانش بود، به طورى که پسرانش همگى در راه تحصیل قدم گذاشته، از علماى عصر خود گشتند. دامادهاى مجلسى، ملا محمد صالح مازندرانى، ملا محمد على استرآبادى، ملا میرزاى شیروانى و میرزا کمال الدین فسایى، نیز همه از علماى آن دوران بودند و فرزندان و نوادگانشان سلسله بزرگ و ارجمندى از علما و فقهاى شیعه را به وجود آوردند. پسران او ملا عزیزالله مجلسى فرزند ارشد وى، ملا عبدالله مجلسى و علامه محمد باقر مجلسى فرزند کوچک، همه نزد پدر و اساتید بزرگ تحصیل نمودند و از علماى زمان خود به شمار مى آمدند. در میان پسران او علامه محمد باقر مجلسى معروف به «علامه مجلسى» مؤلف بحار الانوار، از همه شاخص تر بود. وى از بزرگترین شخصیتهاى خاندان مجلسى و تاریخ تشیع است.
مجلسى در جامعه
فقیه بزرگوار علاّمه محمد تقى مجلسى عالمى بود که با مردم و جامعه خویش در ارتباط بود و به هدایت و ارشاد آنان امر به معروف و نهى از منکر اهتمام داشت. در ترویج و اشاعه معارف اهل بیت (علیهم السلام)در زمان خویش مى کوشید و از همین رو چند کتاب و رساله خود را به زبان فارسى تألیف کرد تا فارسى زبانان بتوانند از آنها استفاده کنند.
خانه اش در جنب مسجد جامع عتیق محل رفت و آمد مردم بود و در آن محلى براى رسیدگى به مرافعات و دعاوى وجود داشت([17]) و در منصب امامت جمعه شهر اصفهان به وعظ و ارشاد مردم مى پرداخت. مجلس درس او در مسجد جامع اصفهان، این پایگاه علم و عبادت، بر رونق و برکت مسجد افزوده بود.
«حدیقة المتقین» رساله عملیه او، که براى استفاده مردم به زبان فارسى نوشته شده بود مورد توجه بسیار علما قرار داشت و راهگشاى مردم در عمل به احکام شرعى بود.
به سوى ابدیت
فقیه و محدث گرانقدر، ملا محمد تقى مجلسى در یازدهم شعبان سال 1070 ق. در اصفهان رحلت نمود و پیکرش در همان شهر به خاک سپرده شد.([18]) وفات او ضایعه اى بزرگ براى حوزه هاى دینى، خصوصاً حوزه بزرگ اصفهان، به شمار مى آمد. چرا که اصفهان یکى از بهترین استادان حدیث را از دست داده بود.
اما دست پروردگان محضر فیض و افاده او راهش را ادامه دادند و راه او که در تهذیب نفس و احیاى حدیث سعى بلیغى روا داشت، با شاگردانش خصوصاً علامه محمدباقر مجلسى، ادامه یافت و عصر بازگشت به حدیث و تعبد تجلى بارزتر و رونق بیشترى یافت.
وصایا و سفارشها
ملا محمد تقى مجلسى(ره) در اجازه نامه اى که در سالهاى آخرین عمر براى فرزندش علامه محمد باقر مجلسى، نوشت راه او را که ادامه راه خودش بود براى وى چنین ترسیم کرد:
«پس به درستى که من، او و نفس خطاکار خود را به تقواى خداى تبارک و تعالى وصیت مى کنم که آن وصیت خداى تعالى به انسانهاى اولین و آخرین است. و اینکه مراقبت خود را بذل کند و اخلاص در علم و عمل داشته باشد که: به درستى مردم همگى هلاک مى شوند، مگر عالمان. و عالمان همگى هلاک مى شوند، مگر عاملان به علم خود. و عاملان همگى هلاک مى شوند، مگر مخلصان. و مخلصان نیز در معرض خطرى بزرگ قرار دارند. و اینکه در هر روز جزئى از قرآن عظیم را با تدبر و تفکر بخواند. در هر روز وصیت مولاى ما امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام)، سرور جوانان بهشت، را که در نهج البلاغه ذکر شده، ملاحظه نماید و به آن و دیگر وصایاى آن حضرت و ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - عمل نماید. ریاضت و جهاد بانفس را ترک نکند که خداى تعالى فرموده: «وَالذّینَ جاهَـدُوا فینا لَنَهْـدینَّـهُمْ سُبُـلَنا وَ اِنَّ الله لَمَـعَ المُحْسَنینَ([19])» (و کسانى که در راه ما مجاهده کردند، به یقین ما آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم و به درستى که خداوند با احسان کنندگان است.)
و بر اوست که در اخبارى که درباره اخلاق شایسته و رفتار ناپسند وارد شده، تدبر نماید، و از ناپسند آن اجتناب کند. و بر اوست که به دعا مداومت داشته باشد و از خداى تعالى بخواهد که او را از اولیایش قرار دهد آنان که خوفى برایشان نیست و محزون نمى گردند... .»([20])
[1] - مرآة الاحوال، نقل از بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، ج102، ص105.
[2] - روضة المتقین، محمد تقى مجلسى، ج14، ص382.
[3] - بحار الانوار، ج102، ص111.
[4] - مرحوم محمد تقى مجلسى خود نقل مى کند آن هنگام که هنوز به سن بلوغ نیز نرسیده بود، در درس شیخ، بر او اشکالى علمى وارد کرد و شیخ نیز پس از آنکه حرف مجلسى را حق یافت از نظر خود دست برداشت و گفته محمد تقى را در حضور شاگردان تأیید نمود. (روضة المتقین، ج14، ص404).
[5] - بحار الانوار، ج102، ص113.
[6] - این اجازه نامه در بحار الانوار، ج107، ص32 - 37 آمده است.
[7] - روضات الجنات، محمد باقر خوانسارى، ج2، ص119.
[8] - قصص العلما، میرزامحمد تنکابنى، ص214، اجازه نامه ملا محمد تقى مجلسى به فرزندش محمد باقرمجلسى.
[9] - روضة المتقین، ج14، ص434.
[10] - درباره رؤیا مى توانید به کتاب هزار و یک نکته، نوشته استاد آیت الله حسن زاده آملى، ص19 - 23 مراجعه کنید.
[11] - روضة المتقین، ج14، ص434 و 435.
[12] - کتاب «من لایحضره الفقیه» از نظر زمان تألیف، دومین کتاب از چهار کتاب عمده روایى شیعه است. سه کتاب دیگر: «کافى» تألیف شیخ کلینى(ره) (متوفى 329 ق.)، «استبصار» و «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسى(ره) (م460 ق.» مى باشند.
[13] - مشخصات آنها درالذریعه، آقا بزرگ تهرانى، ج6، ص223 و 224 و ج14، ص94 ذکر شده است.
[14] - روضة المتقین، ج14، ص505.
[15] - این مطلب از چند اجازه نامه که براى تنى چند از شاگردانش صادر کرده، معلوم است. ر.ک: بحار الانوار، ج107، اجازه نامه هاى محمدتقى مجلسى, روضات الجنات، ج2، ص123.
[16] - فهرست نام آنان و تاریخ اخذ اجازه نامه ها در کتاب زندگینامه علامه مجلسى، سید مصلح الدین مهدوى، ج2، ص388 به بعد به طور تفصیلى آمده است.
[17] - روضات الجنات، ج2، ص123.
[18] - جامع الرواة، محمد بن على اردبیلى، ج2، ص82، به نقل از علامه محمد باقر مجلسى.
[19] - سوره عنکبوت، آیه 69.
[20] - قصص العلما، ص228. اشاره به آیه قرآن است: «اَلا اِنَّ اَولیاءِ اللهِ لاخَوْفٌ عَلَیهِمْ و لا هُمْ یحزنون».
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه