13 مهر 1394, 13:51
قبل از اینکه ریسمان دار را به گردن وى بیندازند یکى از مشروطه خواهان براى او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید! شیخ فضل الله گفت: من دیشب پیامبر (صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستى و من چنین امضایى نخواهم کرد.([38]) و بعد از چند لحظه طناب دار را به گردن او انداختند و چهار پایه را از زیر پاى وى عقب راندند و طناب را بالا کشیدند.
گاه خورشید از عشق خدا بر نیزه ها *** گاه از شوق خدا خورشید بر بالاى دار
پرتو خورشید فضل الله نورى تافته است *** جاودان از مشرق خونین و خونپالاى دار([39])
در پاى دار مشروطه طلبان شادى مى کردند. شیخ فضل الله در راه حمایت از شریعت، سر و جان فدا کرد. او با شهادت خویش درس سرافرازى و جانبازى را تعلیم داد.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان