13 مهر 1394, 13:51
کرامت های اخلاقی
اشتغال به تدریس و کاوش در اندیشه های حکما و عرفای متقدم و نیز پرداختن به ذکر و عبادت و غرق گردیدن در عوالم عرشی و خردورزی های توأم با اخلاص و وارستگی، او را از توجه به مسایل اجتماعی و رنج های مردم غافل نمی کرد. به امور مسلمانان و برخی آشفتگی ها و نابسامانی ها فکر می کرد و از این بابت در سوز و گداز بود، از قلّت تقوای لازم و تعهد عالمانه و صادقانه ی برخی افراد که ادعای زیادی داشتند، دلی پرخون داشت.
آن دانشمند صالح و عالم زاهد در دفاع از ارزش های اسلامی و توجه به تکلیف های اجتماعی و گره گشایی از مشکلات مردم، استوار و پی گیر بود. با وجود آن که قلّه های معرفت را درنوردیده بود، منش های والایی داشت که اقشار مردم را به سویش جلب می کرد. عزّت تقوا و فروغ ایمان و حشمت اندیشه، یک نوع صلابت و اقتداری معنوی را به وی اعطا کرده بود ولی از این کوه با هیبت فلسفه و عرفان، جویبارهای فروتنی جاری بود. به رغم شرایطی که برایش مهیا بود، در نهایت ساده زیستی و قناعت و زهد می زیست. این خصال به او صراحت لهجه و آزادمنشی و وارستگی داده بود و تا پایان عمر هرگز کرامت های انسانی را با چیزی معامله نکرد. در طول شبانه روز به یک وعده غذا بسنده می کرد.[88]
شاگردان نیز به صرف دانش اندوزی و فیض گیری از پرتوهای علمی و فکری این استاد بزرگوار به حضورش نمی رسیدند، بلکه شیفته ی ویژگی های اخلاقی وی بودند. وقتی مجلس درس و بحث تشکیل می دادند از کرامت های او نقل می کردند و نام آقا بزرگ را با احترام و تجلیل به میان می آوردند و به فراگیران توصیه می کردند، اگر می خواهند مرد میدان تقوا و معرفت گردند، چنین انسان والایی را می توانند اسوه ی خود قرار دهند؛ زیرا، به راستی وارث انبیا و اولیای الهی بود و حالات معنویی و ملکوتی را به خوبی در نهاد خویش محقّق ساخته بود.[89]
علّامه حسن زاده آملی درباره ی استادش مهدی الهی قمشه ای که تربیت یافته ی مکتب آقا بزرگ حکیم است، می گوید:
بسیار خوش محضر بود. عفت کلام داشت. از لغو اعراض می فرمود،. در مراقبت و حضور، قوی بود. از نام و عنوان و شهرت تبرّی داشت.
پس از این توصیف ها می افزاید: «حقا شاگرد آقا بزرگ حکیم و آقا شیخ اسدالله عارف یزدی بود.»[90]
اغلب شاگردان اذعان کرده اند، او ضمن این که فقیه و مجتهد و حکیم متضلّع در حکمت مشّائیه و متعالیه و اشراقیه و متخصّص در علوم ریاضی و فلکی و نجومی بود، با همه ی این فرزانگی ها، زاهد و بی اعتنا نسبت به امور فناپذیر و منصب های دنیایی بود.
علّامه حسن زاده آملی می گوید:
مرحوم الهی قمشه ای شبی برایم حکایت کرد جمعی از ارادت مندان مرحوم استاد آقا بزرگ خواستند در مشهد رضوی خدمتی به او کنند. یکی از مناصب عمده ی امور ثامن الائمه، علیهم السلام، را به وی تفویض کردند. آن بزرگ با کمال آزادگی و صراحت اظهار داشت: «من دخالت در امور امام هشتم، علیه السلام، را با شرایط فعلی روا نمی دانم؛ زیرا که جمیع موقوفاتش را در هم و برهم کرده اند و وقف نامه ها را از جعل واقفین انداخته اند.»[91]
شهید مرتضی مطهری یادآور گردیده است:
یکی از علمای مرکز (تهران) که با او سابقه دوستی داشت، پس از اطلّاع از فقر آقا بزرگ، در تهران با مقامات بالا تماس گرفت و ابلاغ مقرّری قابل توجهی برای او صادر می کند. آن ابلاغ همراه نامه ی آن عالم به آقا بزرگ داده می شود. مرحوم آقا بزرگ پس از اطلاع از محتوا، ضمن ناراحتی فراوان از این عمل دوست تهرانیش در پشت پاکت می نویسد: «ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم....» و پاکت را با محتوایش پس می فرستد.[92]
روحی بسیار قوی داشت. برخی مکاشفات برایش اتفاق می افتاد. کسانی که به محضرش می رفتند متوجه می شدند غیر از تربیت و معنویت و عزت نفس و ادای تکلیف و حریت، چیز دیگری از امور جهان نظرش را جلب نمی کند.
در تحصیل تقوا، پا را از اندازه ی شریعت بیرون نگذارد. دل و ذهن و زبانش به ذکر حق مترنّم بود. توکّل به ذات بی زوال داشت. بر فرایض و واجبات شرعی و نوافل و دعا و توسلات اصرار می ورزید. هرگاه احساس می کرد احسانی و کار خیری کرده که یک نوع رضایت درونی به وی داده و پروردگارش را خشنود ساخته، شکر خداوند را به جای می آورد و این توفیق را نعمتی بزرگ از جانب حق تعالی می دانست.
به محض آن که حالات منفی و طوفان های شرارت به سویش هجوم می آورد، به درگاه ربّ مجید استغفار می کرد؛ زیرا، معتقد بود، در اعماق وجودش، ضعفی نهفته است که سیاهی و تباهی و ضلالت می خواهد حصار ایمان و وارستگی او را تخریب کند.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان