16 اردیبهشت 1397, 14:9
شبهه اول: استقلال اخلاق از دین: یکی از شبهات اساسی مخالفان دین، ادعای استقلال و تباین اخلاق و دین و خداباوری است. استقلال گرایان مدعی اند که بشر میتواند کاملاانسان اخلاق گرا باشد و در تبیین و اثبات اصول ارزشی و اخلاقی، به دین و وجود خدا نیازی ندارد. کانت، معتقد بود که برای شناخت اخلاق، عقل عملی و وجدان کفایت میکند.طرفداران تباین نیز بر این باورند که تداخل این دو حوزه موجب متضرر شدن اخلاق شده است. چراکه دین با برخی از آموزههای خود اخلاق را از مدار اصلی خود خارج کرده است.[1]
تلائم و تعامل اخلاق و دین: اگر مقصود از استقلال، استقلال کامل و به نوعی تباین باشد، به این معنی که اصلادین هیچ حکم و اثری مفید و اخلاقی ارائه نداده است که عقل و سرشت انسان پیشاپیش به آن دست نیافته باشد. این مدعایی بیش نبوده که به اثبات اجمالی سستی این ادعا میپردازیم.
دین، عقلانیت و معنابخشی به اصول اخلاقی: درباره فعل اخلاقی ملاکات مختلفی ارائه شده است. مکتب «غایت گرایانه»، ملاک اخلاقی را در آثار و نتایج فعل میجوید که نفع آن به شخص یا دیگران عائد میشود.[2] بر این اساس ملاک فعل اخلاقی را «لذت»، «نفع و سود»، «معرفت»، «قدرت» و «کمالات» خود شخص تشکیل میدهد. دومین مکتب «وظیفه گرایانه» است. این مکتب ملاک فعل اخلاقی را نه در نفع برآمده بر انسان ها، بلکه در خود فعل جستجو میکند و بر این اعتقاد است که ذات فعل واجد ملاک فعل اخلاقی است.
بررسی و نقد دو مکتب فوق: ادعاهای فوق فی الجمله صحیح است بدین معنا که در تحلیل ملاک فعل اخلاقی باید به منافع دیگران، همچنین مصلحت فعل توجه داشت و با نگاه نخستین و ظاهری، عدم ارتباط مکاتب فوق با دین روشن میشود. آنها هیچ نیازی در توجیه اعمال اخلاقی خود به دین ندارند. اما نکته اساسی اینکه برخی از اصول اخلاقی مانند ایثار، فداکاری و از خود گذشتن، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن خارجی و تقدیم جان خود که بعضا توسط سربازان در جنگها ظاهر میشود و هر کشوری از آنان به قهرمانان ملی خود نام میبرد، با مکاتب فوق تبیین ناپذیر است، مکاتب اخلاقی مادی که دین و خداوند را در تبیین اخلاق نادیده میانگارند، با کدام ملاک و معیار، مقاومت تا آخرین لحظه زندگی در برابر دشمن را تجویز و اخلاقی میدانند؟
با تحلیل عمیق حتی مکتب «غایت گرایانه همه گروی» که در پی نفع جمعی است، نیز درصورت مخاطره قرار گرفتن نفع شخصی، اعمال فوق فاقد معنی است، چراکه فردی که منافع خود را فدا و تقدیم همه کند، با فرض این است که میداند، هیچ نفعی از آن عاید وی نخواهد شد. به تعبیر عقلی و فلسفی، انسان فطرتا طالب نفع خویش است و هر اقدامی که در این جهت باشد، با فطرت و عقل سازگار است و بالعکس، هر فعلی که نفع و بقای انسان را تهدید و یا به خطر بیندازد، با حکم فطرت و عقل ناسازگار است. لذا بعض اصول اخلاق مانند از خود گذشتگی در راه وطن و مردم بنابر مکتب مادی از عقلانیت و معنا تهی است، چراکه در مقابل این عمل هیچ بازیافتی وجود ندارد و تنها محرومیت و از دست دادن است، اما بنابر مکتب خداباورانه در مقابل عمل فوق، بازیافت جاوید در پیش روی قرار دارد و این موجب معنا و عقلانیت میشود.
نکته قابل توجه اینکه مدعای این مقال، معنا و عقلانیت بخشی به بعض اصول اخلاقی توسط دین است. درصورت عدم اعتقاد به دین، اصول فوق، معنا و اعتبار خود را از دست خواهد داد و به تعبیر برخی مانند اسکناس بدون پشتوانه خواهد بود. (مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص279)
تقوم و برپایی و قیام بعض اصول اخلاقی به اعتقاد به دین و خداوند مورد توجه و تاکید بعضی متالهان غربی و اسلامی قرار گرفته است. رونالد م. گریم در مقاله «اخلاق و دین» در دایره المعارف دین در این باره مینویسد: «دسته سومی از فیلسوفان بر این نکته پای میفشرند که آرای متافیزیکی و دینی مختلف در تعلیل و تبیین و توجیه تعهدات به زندگی اخلاقی، نقش بسزایی دارند. این صاحبان فکر استدلال میکنند که بدون حداقل پاره ای مبانی متافیزیکی یا دینی، تلاش اخلاقی بی معنا است».[3] کانت از نمایندگان برجسته نظریه فوق میباشد.[4]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان