كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، اردشير جي، رضاشاه، زرتشتيان
نویسنده : طلعت ده پهلواني
اردشیر جی، پسر ابداجی، پسر شاپور در 22 اوت 1865م در یک خانواده زرتشتی ایرانیتبار در بمبئی به دنیا آمد. پدر و پدر بزرگ او گزارشگران روزنامه انگلیسی تامیز در بمبئی بودهاند؛ از این رو اردشیر، نام خانوادگی «ریپورتر» را برگزید.[1]
پدر و پدر بزرگش از کارمندان استعمار بریتانیا در بمبئی بودهاند. او سومین نماینده انجمن پارسیان هند بود که پس از درگذشت کیخسرو جی (خان صاحب) در سال 1272ش. به تهران آمد. وی در ایران ازدواج کرد و حاصل ازدواجش دو پسر به نامهای جمشید و شاپور بود که هر دو از ماموران سرویس اطلاعاتی بریتانیا بودند و اردشیر نیز در چنین محیطی پرورش یافت.[2]
او در نوجوانی عازم انگلستان شد و با حمایت اینتلیجت سرویس، تحصیلات دانشگاهی را در رشتههای علوم و حقوق سیاسی، تاریخ شرق و تاریخ باستان به پایان رسانید و عالیترین آموزشهای اطلاعاتی را فرا گرفت.
وی استعدادی سرشار از خویش به نمایش نهاد و کوشید چهره درخشانی از خود ترسیم کند و شایسته مهمترین مأموریتهای سرّی در ایران متلاطم در عصر مشروطیت و پس از آن باشد و وی را تا پایان عمر در زمره دوستان صمیمی رجال انگلیس، چون: سرپرست سایکس، سردنیس راس و ... قرار دهد.
اردشیر در لندن اقامت داشت و مدتی بعد در سن 27 سالگی به بمبئی بازگشت. او رابطهای ویژه با سردلئونیل والتر و چیلد و برادرانش داشت و همین رابطه، نقشی اساسی در سرنوشت وی در ایستگاه اطلاعاتی انگلیس ایفا کرد.[3]
ورود به ایران
او در سال 1893م. که مصادف بود با واپسین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه و بعد از نهضت تنباکو در ایران و به خطر افتادن منافع انگلیس به عنوان یکی از حامیان دولت انگلیس به ایران آمد و تا پایان عمر خود، نزدیک «چهل سال»، نقش مرموزی را در صحنه سیاست ایران بازی کرد.[4]
نقش او در جریان مشروطیت
فعالیتهای چهل ساله اردشیر جی در ایران با دوران پر حادثه مشروطیت گره خورده بود، او در جریان مشروطیت، نقش فعالی داشت و با اکثر رجال سیاسی ایران، قبل و بعد از مشروطیت آشنایی داشت. در خاطرات تقیزاده میخوانیم که وقتی بعد از بمباران مجلس به دست نیروهای محمدعلی شاه، میخواهد به سفارت انگلیس پناهنده شود، نامهای برای اردشیر مینویسد و اعتراف میکند از کسانی که با انگلیس ارتباط دارند فقط او را میشناسد.
دوره زندگی روزانه اردشیر جی در ایران مصادف با دوره انقلاب، تجدد و مشروطهخواهی بود، جوانان، جویای ترقی، نام و شهرت بودند و غرب را نشانه پیشرفت میدانستند. اردشیر جی در بیدار کردن احساسات ایرانپرستی، آزادی، احیای سنت و شعائر ملی و تذکر مفاخر بین نسل جوان و رجال متجدد سعی زیادی داشت و یکی از اعضای انجمن آزادیخواهان ایران بود.[5]
اردشیر جی و ارتباط با شبکه جاسوسی
او سومین فرستاده انجمن پارسیان هند به ایران بود. وی برای تداوم مأموریت و تکمیل فعالیتهای مانکجی _که موفق به سازماندهی فعالیتهای جاسوسی سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران شد_و در سال 1211ش، قبل از قتل ناصرالدین شاه وارد ایران شد.[6]
میراث برجایمانده از مانکجی در زمینههای اطلاعاتی که مخالف روشنفکری و فراماسونری بود، بستر مناسبی برای فعالیتهای اردشیر جی فراهم آورد. این در شرایطی بود که قتل ناصرالدین شاه، حاکمیت قاجار را با چالش فقدان اقتدار مواجه ساخته بود و ضعف ارکان حکومت باعث شد که قدرت وی بیشتر شود.
رضاخان و رابطه او با اردشیر جی
اردشیر جی در وصیتنامه خود به صراحت یادآور میشود که شبهای متمادی با رضاخان در بیابانهای اطراف قزوین _ که محل تجمع قوای قزاق بود و با یاریگرفتن و تدارکات کانونهای استعماری (نظیر: بانک شاهنشاهی، سفارت انگلیس و سرویس اطلاعاتی بریتانیا و ایران) آماده کودتا میشد _ درباره گذشته باستانی ایران صحبت کرده و زمینههای اقدامهای ضد استعماری را با نجواهای استعماری باستانگرایی در او تقویت کرده است.[7]
اردشیر مدت 35 سال پس از مرگ خود به نقش خود در تربیت رضاخان برای به دوش گرفتن مسئولیت اداره ایران اشاره میکند. بنابر اعتراف اردشیر جی، او از 1296ش. با رضاخان آشنا میشود.[8] بر اساس منابع موجود، رضاخان از 1291ش. از طریق میرزا کریمخان دشتی با او در ارتباط بوده است. پس از آشنایی وی با رضاخان، او آموزش رضاخان را برعهده میگیرد و به زبانی ساده؛ تاریخ، جغرافیا و اوضاع سیاسی، اجتماعی و مملکتی ایران را برای او تشریح میکند.
با آمدن آیرون ساید به ایران به دستور وزارت جنگ انگلیس که در رأس آن چرچیل قرار داشت، اردشیر جی همکاری نزدیک خود را برای اجرای کودتا با او آغاز میکند و در همین ارتباط، رضاخان را به وی معرفی میکند. آیرون ساید نیز با اعتماد به اردشیر برای انجام کودتا با رضاخان همکاری میکند.[9]
اردشیر جی و آمادهکردن رضاخان برای کودتای 1299ش.
مهمترین اقدام اردشیر جی در ایران، کشف رضاخان و معرفی او به ژنرال آیرون ساید انگلیسی است که اسباب کودتای سوم اسفند 1299ش. رضاخان را فراهم آورد.
اردشیر به تفصیل شرح میدهد که در خانه جمشید در تهران با رضاخان ملاقات کردم و اسباب آشنایی آیرون ساید، فرمانده نیروهای انگلیسی را در ایران فراهم ساختم. من به زبانی ساده؛ تاریخ، جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برای رضاخان تشریح کردم.
رضاخان به ویژه مایل بود که سرگذشت مردانی را برایش نقل کنم که با همت خود، قدرت را به چنگ آورده بودند.
در به قدرت رسیدن رضاخان نباید از نقش سید ضیاالدین طباطبایی نیز گذشت. او با انجام ماموریتهای خود برای دولت انگلیس در به قدرت رسیدن رضاخان، نقش بسیار موثری را ایفا کرد.
جی در خاطرات خود اذعان میکند که رضاشاه در مبارزه با روحانیان از راهنماییهای وی برخوردار بوده است.
او در توجیه حکومت دیکتاتوری رضاشاه مینویسد: «بدبختی اصلی ایران، بهخصوص در دو قرن اخیر این بوده است که رژیم استبداد و سلطنت مطلق، توسط سلاطین اعمال میشد که ضعیفالنفس و فاقد آمال و آرزوهای اصلی ملی برای ایران بودند».[10]
اردشیر جی و قدرت نفوذی او در دربار
مهمترین خدمت او این بود که اسباب کودتای 1299ش. را فراهم آورد. چهره مرموز و مخوف اردشیر جی، چهره فعال سازمان جاسوسی انگلیس اینتلیجنت سرویس در ایران عصر قاجار و پهلوی و عضو مهم لژ بیداری ایران و همچنین خبرنگار روزنامه تایمز لندن بوده است.
رشید شهمردان، مورخ زردتشتی ایران در این باره مینویسد: «وی نه تنها بین رجال و درباریان و خاندان سلطنتی ایران [رجال مشروطه و سلسله پهلوی] طرف توجه و صاحب نفوذ بود؛ بلکه رجال سیاسی دولت انگلستان مقیم تهران نیز با نظر احترام به او مینگریستند و در مورد امور خاورمیانه بهویژه ایران، جویای نظریات او بودند.»
اردشیر جی و ارتباط او با بهائیان
ارتباط با بهائیان و تشویق زرتشتیان به گرایش و پیروی به مسلک ساختگی و استعماری بهائیت، از دیگر اقدامهای اردشیر جی بود که در تداوم فعالیتهای مانکجی صورت گرفت. عکسالعمل جامعه زرتشتی به این اقدام ضد دینی و تفرقهافکنانه اردشیر جی، در برخی منابع، نظیر: تاریخ زرتشتیان، نوشته رشید شهمردان به شکلی کلی بازتاب یافته است. همچنین اعلامیههای انجمن زرتشتیان یزد بر ضد اردشیر جی و اختلاف آنها با وی حکایت از اعتراض آنها به این تحرک استعماری و ضد دینی دارد. او همچنین ادامهدهنده شگرد استعماری مانکجی در زمینه باستانگرایی بود. خطرناکترین اقدام او، شناسایی و ارتباط با رضاخان بود که به کمک عینالملک هویدا به نمایندگی بهائیان صورت گرفت.[11]
اردشیر جی و فراماسونری در ایران
اردشیر جی، یازده ساله بود که فرانسیس ترنر انگلیسی «لژ اسلام» را که به فراماسونری بریتانیا وابسته بود، در بمبئی تأسیس کرد و فعالیتهای خود را برای جلب نخبگان از میان مسلمانان زرتشتیان، یهودیان و غیره آغاز کرد. پیوند اردشیر با فراماسونری بمبئی، با توجه به نقش مهم وی در فراماسونری ایران، موضوعی بسیار مهم است.[12]
تشکیل لژ بیداری ایران
وی در تأسیس اولین لژ فراماسونری ایران مشارکت کرد. او مانند سلف خود، مانکجی، عضو دلبسته تشکیلات فراماسونری بود و با همکاری محفل سیاسی - فرهنگی مانکجی، لژ بیداری را تأسیس کرد. نقش تعیینکننده این لژ در انحراف نهضت مشروطیت، حکایت از کارایی این سلاح در مصادر مشروطیت به نفع کانونهای استعماری دارد.[13]
اردشیر جی در تحریک عدهای از مشروطهخواهان برای تحصن در سفارت انگلیس حرکتی ماسونی_اطلاعاتی بود که تأثیر شگرفی در انحراف مشروطیت از آرمانهای دینی و ملی اولیه نهضت (عدالت و مردمسالاری دینی) داشت.[14]
اردشیر جی و دیدار با دکتر مصدق
او در اوایل مشروطیت، فرصت آشنایی و دوستی با هیچ یک از رجال ایرانی را از دست نمیداد که یک نمونه از آن، ملاقاتی است که در سالهای قبل از کودتای 1299ش. با دکتر مصدق به عمل آورد. دکتر مصدق در (خاطرات و تأملات) خود به این ملاقات اشاره کرده، مینویسد: «بعد از شروع جنگ جهانی اول که دولت ترکیه کاپیتولاسیون را الغا نمود، طی رسالهای، نظریات خود را برای این که دولت ایران هم همان رویه را تعقیب کند، منتشر کردم که در جامعه حسن اثر نمود. پس نماینده زرتشتیان هند در ایران (اردشیر جی) به دیدنم آمد و در ضمن صحبت اظهار کرد که رساله شما در سفارت انگلیس مورد بررسی قرار گرفت و گفتند که نویسنده تحت تاثیر تبلیغات آلمان قرار گرفته است؛ ولی من برای رفع هر گونه سوء تفاهم گفتم که نویسنده را سالهاست، میشناسم و او کسی نیست که تحت تاثیر سیاست بیگانه در آید.»[15]
اردشیر جی و ارتباط او با زردشتیان ایران
وی در نخستین جشن مشروطه به عنوان رئیس انجمن زرتشتیان، در مراسمی در میدان بهارستان شرکت کرد. در واقع، توجیه حضور او در ایران، رسیدگی به امور زرتشتیان بود که در آغاز در جنگ جهانی اول 1322ش به یزد و کرمان رفت.[16] از فعالیتهای او در یزد و کرمان (محل اصلی تجمع زردتشتیات ایران) اطلاع دقیقی در دست نیست. دو سال بعد زرتشتیان کرمان طی ارسال تلگرافی وی را به رسمیت نشناختند. مستشارالدوله، وزیر داخله وقت، نیز پس از وصول تلگرام اعلام کرد که دولت ایران هم، او را به رسمیت نمیشناسد و وی حق دخالت را در امور زرتشتیان را ندارد.[17] انجمن زرتشتیان تهران نیز اعتراض خود را مبنی بر عدم تأیید صلاحیت و اخراج وی، ابراز داشتند.[18] سپس وزیر خارجه ایران نیز اعتراض زرتشتیان ایران را در باره فعالیتهای اردشیر جی به کنسولگری ایران در هند اطلاع داد و از انجمن اکابر پارسیان هند خواست که نماینده دیگری را برای آنان اعزام کند.[19]
ولی یک سال بعد از این وقایع، تعدادی از زرتشتیان یزد، نامهای در تأیید فعالیتهای اردشیر جی برای رئیسالوزرای ایران فرستادند و بار دیگر اردشیر جی با حمایت انگلستان، فعالیتهای خود را در ایران آغاز کرد.[20]
سرانجام وی
اردشیر جی، یک شخصیت انگلیسی نبود. او یک آسیایی استعمارزده بود که در شخصیت استعمارگر مستحیل شده بود و شاید بهتر از خود انگلیسیها فرهنگ آنان را جلوهگر میساخت.
اردشیر ریپورتر، چهل سال در ایران فعالیت کرد. وی از آغاز ورود خود یعنی سال 1893م. در ایران ماند تا اینکه در 4 اسفند سال 1311ش. در تهران درگذشت.[21]