27 اردیبهشت 1392, 0:0
یکی از مهمترین کار کردهای رسانه به ویژه در بخش کودک ونوجوان آموزش است که البته باید غیر مستقیم و با بالاترین تاثیر گذاری باشد. متخصصان بر این باورند که اصلی ترین عضو در یادگیری کودک چشمان اوست، کودک قبل از آنکه با خواندن و نوشتن آشنا باشد به واسطهٔ دیدن میآموزد؛ او محیط اطراف، رفتار بزرگترها، کارتونها و بازیها را میبیند و به تقلید از آنها میپردازد. واین تاییدی بر رسالت آموزشی رسانه است. در سراسر دنیا نیز بر این خصیصه کودکان سرمایه گذاری ویژهای گردیده است و تولیدات برای این مقطع سنی با این پیش فرض ساخته میشود. آنچه که البته در ایران کمتر به آن توجه میشود. در بین برنامههای نمایشی رسانهها در حوزه کودک و نوجوان کلاه قرمزی شاید قدیمیترین و ماندگارترین اثر باشد که از اوایل دهه ۷۰ و با برنامهٔ صندوق پست پا به عرصه تلویزیون گذاشته و تا به امروز نیز جایگاه خود را در میان بینندگان حفظ کرده است و نه در تلویزیون بلکه در سینما نیز با ۳ اثر شناخته شده است. ایرج طهماسب، حمید جبلی و گروهشان از همان آغازِ کار با قرار دادن آموزش در دستور کار خود، به بهترین وجه در قالب نمایشهای تلویزیونی موفق بودند. کلاه قرمزی از سال ۸۸ جزو برنامههای ثابت نوروز گردید و در سال ۹۲ نیز بعد از کش و قوسهای فراوان مهمان هر شب نوروز در تلوزیون بود. نکتۀ شاخص این برنامه همان هدف آموزشی ست. در هر قسمت شاهد چهار اپیزود هستیم که در سخنان ابتدایی مجری بحثی آموزشی را مطرح میکند و در هر اپیزود بیننده با ماجرایی روبرو میشود که در دل این ماجرا نکتهای آموزنده وجود دارد. دقیقا نقطه قوت گروه سازنده کلاه قرمزی همین جاست که، آنچنان مخاطب را درگیر ماجرا میکنند که نکتۀ مورد نظر به خوبی القا میشود. موقعیتها و داستانها به گونهای طراحی شدهاند که در لابه لای خود پیامهای خاصی را به بیننده میرسانند. ظرافت طرح داستانها از دیگر نکات قابل توجه این مجموعه است. آموزههایی که انتخاب میشوند اگر چه برخی تکراری هستند و در بسیاری برنامههای دیگر بیان شدهاند اما سبک ورود به آنها و طرح ماجرا با اتفاقی جدید و در بسیاری موارد غافلگیر کننده باعث تفاوت سبک بیان گردیده که این خود موجب تازگی آموزش میشود. به عنوان مثال آموزش قوانین و چراغ راهنمایی و رانندگی در اکثر برنامههای کودک مشاهده شده است اما در اینجا «جیگر» یک چراغ راهنمایی و رانندگی واقعی از خیابان میدزدد و به خانه میآورد و اضافه شدن «مهناز افشار» به عنوان میهمان و بداهه پردازیهای دیگر شخصیتها، ماجرایی خلق میکند که در خلال آن، آموزش با ضمیمۀ طنز به مخاطب القا میشود. این ابتکارات در طرح ماجراست که کلاه قرمزی را با دیگر آثار هم ردیف خود متمایز میکند. سادگی و روانی در گفتار به ضمیمۀ سبک بیانی جدید. بر خلاف دیگر آثار پر زرق و برق و شلوغ کودک که به زور ترانهها و جست و خیزها و برخی شوخیهای لوس به فکر آموزش کودک هستند. کاراکترها و موقعیتی که خلق میکنند آنچنان جذاب است که کودک محو آن میشود. چاشنی طنز نیز که به آن افزوده شد مقبولیت اثر را افزایش میدهد. افزودن بر تعداد شخصیتها تلاشی بوده است برای نیفتادن در دام تکرار، که خوب هم جواب داده است. کاراکترهای تیپیکال مجموعه کلاه قرمزی هر یک خود به تنهایی سوژهای جذاب و به یادماندنی هستند. در این میان «فامیل دور» و «آقای همساده» جایگاه ویژهای دارند و شوخیها و بداهههای آنها به پیشبرد ماجراها کمک شایانی میکند.
اما نکته قابل توجه در سالهای اخیر و به خصوص در نوروز ۹۲ این است که کلاه قرمزی از کاری برای کودک تبدیل به کاری درباره کودک شده است و به ذائقۀ بزرگسالان نزدیکتر میشود. اتفاقی که درباره آخرین سینمایی آن «کلاه قرمزی و بچه ننه» نیز افتاد. اینکه برنامهای مخاطبی در این سطح وسیع دارد قابل تحسین است اما دست اندر کاران آن باید توجه داشته باشند که گروه هدف برنامهشان کودکان هستند. به عنوان مثال کاراکتر آقای همساده اگر چه با دقّت و ظرافت پرداخت شده اما اگر خندیدنهای مداومش را حذف کنیم برای کودکان چندان مفهومی ندارد؛ یا بسیاری از کنایههای سیاسی اقتصادی و اجتماعی که از قضا خوب از کار درآمدهاند ربطی به کودکان ندارند. قیمت دلار، پرداخت یا عدم پرداخت یارانه، یا اختلاط تلفنی فامیل دور با همسرش و اینکه نمیتواند صریح به او بگوید دوستت دارم، مضامینی هستند که به قواره گروه هدف این کار نمایشی نمیخورند. ایرج طهماسب و حمید جبلی باید در کنار ظرافت و طنازی خود این قاعده مهم را به یاد داشته باشند که عروسکهایشان برای کودکان ساخته شدهاند و باید به زبان آنان گفتگو کنند. تلاش برای جذب مخاطب اگر چه ستودنی است اما آنان را از رسالتشان دور میکند. این دو نشان دادهاند که ذایقه کودکان را میشناسند و به زبان آنان آشنایی و تسلط دارند فقط باید کمی گزیدهتر و موجزتر کار کنند تا این مخاطب خاص را از دست ندهند و همان مجری، کلاه قرمزی کودکان باقی بمانند. در مجموع با وجود این نقیصه باید گفت کلاه قرمزی از موفقترین آثار در زمینه کار کودک در طی دو سه دهۀ اخیر بوده است و اگر بخواهیم صریح باشیم باید گفت، گویا تمامی مسئولین و دست اندر کاران برنامههای کودک و نوجوان کناری ایستادهاند تا یک نفر تمام خلاقیت خود را روی صحنه بریزد و دیگران منتظر بازخورد آن بنشینند. بازخوردی که آمار بالای بیننده گان کلاه قرمزی گویای مثبت بودن آن است.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان