دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تپش‌های قلب طبیعت | مروری بر فیلم وحشی‌های حیاتِ وحش جنوب

تا کنون کمتر بوده است که یک دختر بچه بتواند نظر بسیاری را برای کسب جایزه اسکار به خود جلب کند. اما بازی معصومانه و بی‌پیرایه «کوینزین والیس» توانسته برخی را متقاعد سازد که از او به عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی زن یاد کنند...
تپش‌های قلب طبیعت | مروری بر فیلم وحشی‌های حیاتِ وحش جنوب
تپش‌های قلب طبیعت | مروری بر فیلم وحشی‌های حیاتِ وحش جنوب

[کد مطلب: 1768]

 

در میان هیاهوی فیلم‌های سینمایی تا کنون کمتر بوده است که یک دختر بچه بتواند نظر بسیاری را برای کسب جایزه اسکار به خود جلب کند. اما بازی معصومانه و بی‌پیرایه «کوینزین والیس» در نقش دختر بچۀ کوچک وحشی‌های حیات وحش، توانسته برخی را متقاعد سازد که از او به عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی زن یاد کنند. این فیلم را که «بن زایتلین» بر اساس نمایش‌نامه «لوسی آلیبار» کارگردانی نموده است، در بخش کارگردانی نیز یکی از شانس‌های دریافت اسکار به شمار می‌آید. «وحشی‌های حیات وحش جنوب» فیلم خوش‌ساختی است که با بودجه تقریبی دو میلیون دلار ساخته شده است. بودجه‌ای که شاید نسبت به فیلمهای دیگری چون درخت زندگی و اواتار بسیار ناچیز به حساب می‌آید.
زایتلین، نیواورلئان را برای تصویربرداری این فیلم انتخاب نموده است و بسیاری از عوامل این فیلم نیز از اهالی همان‌جا هستند. والیس کوچک در نقش هاشپاپی و دوایت هنری در نقش وینک و بسیاری دیگر از بازیگران نخستین نقش سینمایی خود را تجربه می‌کنند. اکثریت مردمان نیواورلئان مردم سیاه پوست آفریقایی تبار هستند که در بخش فراموش شدۀ آمریکا روزگار می‌گذرانند. مردمانی که ۳۰ درصد از آن‌ها در فقر شدید به سر می‌برند و ۶۵ درصد کودکان سیاه‌پوست زیر خط فقر قرار دارند. نام نیواورلئان در این سال‌ها بیش از هر چیز دیگر با طوفان کاترینا گره خورده است. طوفانی که قریب ۱۶۰۰ کشته را بر جای نهاد. همین موضوع سبب شده تا زایتلین، این مردم و این مکان را محور اساسی فیلم خود سازد. روایتی که تنها یکی از ناگفته‌های جامعۀ لوییزیانای آمریکا و بازماندگان کاترینا است.

 «وحشی‌های حیات وحش جنوب» داستان پدر و دختری است که در باثتوب روزگار می‌گذرانند. باثتوب نه تنها خانه آن‌هاست بلکه هویت آنان نیز به شمار می‌آید. مردم این دیار با زباله‌های انسان‌هایی زندگی می‌کنند که در آن سوی باثتوب، به وسیله یک سد خود را در حاشیۀ امن قرار داده‌اند. جامعۀ صنعتی که گازهای سمی تولید می‌کنند و ذوب یخ‌ها را به نظاره می‌نشینند. کاری که فرجام آن چیزی جز زیر آب رفتن باثتوب نخواهد بود. وینک تفکر خاصی درباره فرزندش دارد. تمام سعی او این است که هاشپاپی از غوغای کلاس و تلوزیون و بازی‌های کامپیوتری و امثال این‌ها به دور باشد. او سعی دارد تا او را در بستر طبیعت بی‌رحم تربیت کند و به او یاد دهد که چگونه در دل طبیعت زندگی کند، غذا گیر بیاورد و با مشکلات دست و پنجه نرم کند. حتی زمانی که فرزندش خانه را به آتش می‌کشد او را تنبیه می‌کند. هاشپاپی از هیچ ابزار مدرنی بهره نمی‌برد. حتی در هنگام غذا خوردن استفاده از چاقو خشم پدر را به همراه دارد. در باثتوب هیچ پولی وجود ندارد. هیچ دانشگاهی نیست. هیچ ویلا و یا ماشین گران‌قیمتی وجود ندارد. با این حال هر چه هست در باثتوب روی می‌دهد. در این فیلم مردمان آن سوی سد از آب می‌ترسند و زندگیشان شبیه تنگ ماهی بدون آب است. اما زندگی مردمان این سوی سد با آب معنا می‌شود. مردمانی که زمین از آنِ آن‌هاست و وینک فرزندش را پادشاه آن می‌خواند.
هاشپاپی دختر پر شر و شوری است که در دنیای خود زندگی می‌کند. خیالات خود را دارد و آن‌چه را که مال اوست تصاحب می‌کند. پدر حتی برای او خانه هم درست کرده و به وسیله زنگی او را از شام و نهار آگاه می‌سازد. دنیا در نظر هاشپاپی همان‌گونه است که باید باشد. او از بی‌مادری ناراحت است اما با آن کنار آمده است. پدرش به او گفته است که روزی مادر شناکنان رفته است و همین نیز باعث می‌شود که او دل را به دریا زده و عزم دیدار مادر کند. هاشپاپی از حیوانات وحشی‌ای که اوراکس نام دارند می‌ترسد؛ اما کم کم بر ترس خود غلبه کرده و آن‌ها را وادار به کرنش می‌کند. زمانی که خانه خود را به آتش می‌کشد به درون یک کارتن پناه می‌آورد و در آن به کشیدن نقش خود و مادر را مشغول می‌شود. تفکرات هاشپاپی کاملاً به دنیای او ارتباط دارند و از نظر انسان متمدن - و حتی کودکانی در سن و سال او- ممکن است برخی از آن-‌ها مسخره به نظر آید. اما مهم این است که این دنیا برای هاشپاپی واقعیت دارد و این واقعیت است که شخصیت او را بسیار متمایز می‌سازد.
نکته‌ای را که نباید از آن غافل شد این است که نام وحشی آن‌گونه که در عنوان این فیلم آمده، در زبان ما معادلی نزدیک به غیر متمدن و انسان‌های بدوی دارد. وحشی‌ها در کانتکس غربی به معنای کسانی است که از دانش فیزیکی و ذهن مدرن بی‌بهره‌اند و نسبت به آن‌ها جهل دارند. آنان روش خاصی در زندگی ندارند و سخنانشان ساده و بی‌حاصل است. در یک کلام بسیاری از آنچه را آن‌ها درست می‌دانند را باید اشتباه نامید. از این رو ایرانیانی که با این واژه روبرو می‌شوند نباید منتظر ژانرهایی همچون وحشت باشند.
 «وحشی‌های حیات وحش جنوب» روایتی از جامعۀ لوئیزیانای آمریکا و بازماندگان طوفان کاترینا است. جامعه‌ای که برای آن‌ها زندگی قبل و بعد از طوفان تفاوت فاحشی ندارد. این فیلم تم‌هایی از جایگاه و نقش ما در این جهان و هدف ما از زندگی را مورد کنکاش قرار می‌دهد. اما به صورت کلی تر می‌توان گفت که در واقع این فیلم آن‌قدر اطلاق وجود دارد که هر تفکری می‌تواند آن را به نفع خود مصادره کند. در باور هاشپاپی جهان و خود آدمی هدفی واحد را دنبال می‌کند. اگرچه برخی تلاش دارند تا نقش‌های انسان و طبیعت را از یکدیگر تفکیک کنند و انسان را به عنوان یک بهره‌بردار از جهان معرفی نمایند و نه جزیی از آن. یکی از محور‌های اساسی این فیلم، نقش انسان در طبیعت و محیط پیرامون خویش است. در این فیلم هر انسانی می‌تواند رهبری طبیعت و جامعه خویش را بر عهده گیرد. در همین راستا امروزه نحوه برخورد انسان با طبیعت به یکی از مسائل پُر حاشیه تبدیل شده و نهضتی به نام «نهضت اکولوژی» در پی آن است تا به انسان مدرن این نکته را گوشزد نماید که طبیعت دارای ارگانیسمی واحد و هماهنگ است و انسان نیز جزئی از همین ارگانیسم واحد است و نه چیزی بیشتر. این فیلم همانند «اکولوژیست‌های ژرف» بیانگر آن است که انسان و دیگر موجودات سهمی برابر در استفاده از این جهان دارند و هر انسان بخشی از قفسۀ عالم است. از این رو بسیاری بر این باورند که انسان‌های ابتدایی خود را نسبت به طبیعت مسئول می‌دانستند و از آن محافظت می‌نمودند. آنان بر این باور بودند که می‌باید خود را با طبیعت هماهنگ ساخت نه اینکه بر آن غلبه نمود. فلذا دختر بچه داستان حرفی متمایز از سن و سال خود را به زبان می‌آورد و آن اینکه: «کل عالم به این بستگی داره که همه چیز درست با یکدیگر جفت و جور بشود. اگر بتوانیم قسمت خراب شده را درست کنیم همه چیز دوباره درست خواهد شد».
تفکر احساس تعلق نسبت به طبیعت - همان‌طور که کودک داستان ما به آن اعتقاد دارد - در عرصۀ اجتماعی ظهورش، چیزی جز همبستگی میان انسان‌ها نیست. با روند روبه رشد کنونی، شاید ما به جایی برسیم که دیگر نتوانیم شاهد بازی کودکان در فضایی واقعی و باز باشیم. کودکان این فیلم با یکدیگر همبازی‌اند و همدل. در میان بزرگتر‌ها نیز همدلی و همزبانی موج می‌زند. این یعنی‌‌‌ همان چیزی که امرزوه کمتر می‌توان نظائری را بر آن یافت. در باثتوب زندگی به دور از هر معنای انتزاعی همانند رفاه است. مردم مراقب یکدیگرند. از هم جدا و منفک نیستند، زیرا معتقدند جامعه در زندگی فردی انسان حضوری پُر رنگ دارد. در این شهر مردمان به یکدیگر سر می‌زنند. در پی احوال هم می‌روند. اگر مشکلی برای یکی پیش آمد، سعی در حل آن دارند. اگر مشکلی پیش آمد یا سیلی ویرانگر خانه‌ها را خراب کرد، به صورتی همدلانه در یک خانه زندگی خواهند نمود. این‌ها تمام آن چیزی است که این داستان را از فیلم‌های پر زد و خورد امروزی متمایز می‌سازد.
 «وحشی‌های حیات وحش جنوب» فیلمی بیرونی نیست، بلکه درون مایه‌های دیگری را نیز در پس پردۀ خود به نمایش می‌گذارد. موضوعاتی که همواره و از آغاز ذهن بشر را به خود معطوف داشته است. یکی از این موضوعات، مسئله مواجهه و توجیه شرور است. یکی از نقدهای این فیلم به عصر مدرن، ذهنی گرایی آن است و در واقع رئالیسم جادویی وجه متمایز این فیلم است. از این رو در تفکر انسان مدرن باید بر شرور غلبه کرد اما ساکنان باثتوب اعتقادی غیر از این دارند. آنان بر این باورند که می‌توان به دور خود هیچ سدی نبست، در جهان طبیعی به سر برد و در عین حال با چیزهایی که نه به شما و نه طبیعت آسیب می‌رساند زندگی نمود. در این فیلم شرور‌‌‌ همان اوراکس‌هایی هستند که در صبحگاه، فرزندان آدمیان را می‌خوردند. حیواناتی که هاشپاپی یاد می‌گیرد بدون آنکه نسل آنان را منقرض کند با آنان کنار بیاید و بر آنان سروری کند.
در باور شرقیان، سوزانده شدن یعنی جزیی از طبیعت شدن. از این رو شرقیان جسدهای مردگان را در آتش می‌سوزانند. سوزانده شدن آرزوی وینک است و از این رو به فرزندش وصیت می‌کند تا او را پس از مرگ بسوزاند. حتی در پوس‌تر فیلم نیز هاشپاپی در درون آتش است. تصویری که یادآورد اعیاد نمایشی عهد باستان، همچون مراسم بزرگ «بتلین» است. سکانس پایانی فیلم را شاید بتوان شاعرانه‌ترین و در عین حال محکمترین سخن وحشی‌های جنوب دانست که با موسیقی بسیار عالی این فیلم درآمیخته است. هاشپاپی همچنان که شاهد سوزانده شدن پدر است عنوان می‌کند که: «همچنان که آرام از پس چشمانم می‌گذرد، من به نظارۀ هر چیزی که مرا ساخت می‌نشینم و بر بالای قطعاتی نادیدنی پرواز می‌کنم. وقتی برای دیدن اصرار می‌کنم، چیزی برای دیدن نیست. ولی در آن زمان که همه چیز آرام است، همه را در مقابلم می‌بینم که قطره‌ای از اقیانوس جهان هستم. این دلیلی است بر درست پیش رفتن عالم. زمانی هم که بمیرم، دانشمندان آینده متوجه تمام این‌ها خواهند شد. آن‌ها خواهند فهمید که زمانی یک هاشپاپی وجود داشت و با پدرش در باثتوب زندگی می‌کرد».

منبع: 1. E. Tylor، The religion of Saveages، Fortnightly Review ۶، ۱۸۶۶، p۸۶.

منبع:فیلم نوشتار

مقاله

نویسنده محمد رضا نظری

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سینمای پناهنده ; به بهانه اکران فیلم سینمایی تگزاس

سینمای پناهنده ; به بهانه اکران فیلم سینمایی تگزاس

نمایش فیلم تگزاس در روزهای اخیر نشان می دهد که مسعود اطیابی تغییر بزرگی در رویه فیلمسازی خود داده است. او که پیش از این با فیلمی درباره حوادث هشتاد و هشت نشان داده بود که در فکر پرداختن به مسائل جدی و حرکت در راستای سینمای اجتماعی است، حالا با تگزاس به جریان فیلم های پرفروشی پیوسته که اتفاقا بر خلاف فیلم قبلی اش دچار موانع ممیزی و عدم مجوز اکران نشده و با توجه به فضای سینمای ایران، سود قابل توجه‌ی را به جیب تهیه کننده واریز می کند.
مصادره و ماجرای غم انگیز زن در سینما

مصادره و ماجرای غم انگیز زن در سینما

هنوز و بعد از گذشت حدود سه ماه از جشنواره فیلم فجر(سی و ششم) و دیدن فیلم سینمایی مصادره ، طعم تلخ تماشای آن هم زمان با اکران های نوروزی و فروش بالای این فیلم ذایقه ام را می آزارد. مصادره را شاید بتوان اروتیک ترین فیلم سینمای ایران پس از انقلاب برشمرد. این فیلم به شدت بیمار است و گویا به جز شوخی های سخیف جنسی حتی با دستمایه کردن یک کودک یا نوجوان راهی برای خندان و شادکردن مخاطبانش ندارد.
گل دادن درخت پیر ; نگاهی به فیلم خجالت نکش

گل دادن درخت پیر ; نگاهی به فیلم خجالت نکش

خجالت نکش، یک فیلم مفرح است. فرحبخشی این فیلم نه از شوخی ها و تکه کلام ها، بلکه به جهت دنیای درونی فیلم است. دنیایی که در آن کودکی متولد می شود و پیری و گذر سن، مانعی برای زایش نیست. در روستای کوچک و کم جمعیت مهمت اباد، 231 نفر زندگی می کنند و این فیلم به ما می گوید که این جمعیت چگونه به اندازه یک نفر بیشتر می شود.
خوک های آوازه خوان ; نگاهی به فیلم خوک

خوک های آوازه خوان ; نگاهی به فیلم خوک

اگر تلاش فیلم خوک در این است که یک کمدی متفاوت در سینمای ایران باشد، باید گفت که در این کار موفق شده است. این فیلم توجهی به شوخی ها کلامی و متدوال در سینمای طنز ندارد. تا حد زیادی می کوشد که از مزیت های واقعیت استفاده کند و در مناسبات انسانی و روابط فردی آدم ها دخل و تصرفی نکند و همزمان از سوی دیگر پیروزمندانه از میدان واقعیت بیرون بیاید بدون آنکه هیچ باج و امتیازی به آنچه که ما واقعیت صدایش می کنیم داده باشد؛ خوک خود را در واقعیت محدود نمی کند.
فیلشاه، آغاز راهی جریان‌ساز در انیمیشن بومی

فیلشاه، آغاز راهی جریان‌ساز در انیمیشن بومی

صحبت از انیمیشنی سینمایی است که در فرم، تکنیک و ارائه مفاهیم به استاندارهای جهانی نزدیک شده و سعی دارد به‌دور از شعار و کلیشه به یک مقطع تاریخی با رگه‌های دینی بپردازد و آغازکننده راهی جریان‌ساز برای صنعت سینمایی انیمیشن در ایران باشد.

پر بازدیدترین ها

No image

ارزش هایی که فراموش کرده‌ایم

آیا استراتژی مقابله با شبکه‌های ماهواره‌ای، لاجرم به افزایش تعداد شبکه‌های داخلی و تکثّر برنامه‌های همزمان می‌انجامد؟ آن هم در شرایطی ‌که در تأمین برنامه‌های مناسب و کیفی برای همان شبکه‌های قدیمی نیز با چالش‌های جدّی روبه‌رو هستیم. و آیا...
چرا شرلوک هولمز هنوز محبوب است؟ | به بهانه بازپخش سریال شرلوک هلمز

چرا شرلوک هولمز هنوز محبوب است؟ | به بهانه بازپخش سریال شرلوک هلمز

سموم و مواد مخدر را به خوبی می شناسد. دانسته هایش در زمین شناسی کاربردی است؛ در یک چشم بر هم زدن خاکهای مختلف را از هم تشخیص می دهد. به علم شیمی علاقه ای وافر دارد و حتا یک آزمایشگاه کوچک در خانه اش به راه انداخته است...
«آب‌پریا» پرسه‌ای در مرزهای مه آلود | نگاهی به سریال آب پریا

«آب‌پریا» پرسه‌ای در مرزهای مه آلود | نگاهی به سریال آب پریا

نوروز امسال با آب‌پریا و برخی برنامه‌های معدود؛ بعضی‌ها از جمله نگارنده را با تلویزیون آشتی موقت کردند. هر چه نباشد دست کم نام مرضیه برومند برای بچه‌های دهه ۶۰ به بعد آشنا و البته حامل پیام‌های نوستالژیک است...
No image

خنده بر ریشه‌های فرهنگ: نگاهی به کمدی‌های تلویزیونی

خنده، شوخ‌طبعی و طنز پردازی، از نظرگاه فلسفی، مقوله هایی هم گستره و دامنه هایی نزدیک به یکدیگر دارند. اگرچه تلاش فلاسفه و نظریه پردازان برای بیان و ارائه تعاریفی مرزبندی شده؛ به سرانجامی در خور رهنمون نشده است؛ اما ...
وقتی سریال تاریخی می بینیم، چه می بینیم؟ | نگاهی به روایت تاریخ، از دریچه تلویزیون

وقتی سریال تاریخی می بینیم، چه می بینیم؟ | نگاهی به روایت تاریخ، از دریچه تلویزیون

صحبت از رویکردی است که رسانه ملی، و در نتیجه مخاطبان این رسانه نسبت به این سریال تاریخی، و سریال های تاریخی مشابه دارند. رویکردی که با سریال تاریخی، به مانند تاریخ، و نه فقط تاریخ، بلکه به مثابه واقعیت برخورد می کند. انگار مخاطبان سریال، پخش مستقیم قیام مختار را از شبکه یک تماشا می کنند!
Powered by TayaCMS