دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عباى کهنه

No image
عباى کهنه

عباى کهنه

آیت الله شب زنده دار درباره حضرت آیت الله شیخ ابوالحسن حدائق[18] که از استادان وى در شیراز بود و روحانیان بزرگوار شیراز به مقامات معنوى او اعتراف داشتند، چنین یاد مى کند:

«در همان اوائل طلبگى نخستین بار اسم و وصف مرحوم آیت الله حدائق (قدس سره) استاد گرانقدرم را از استاد عزیزتر از جانم مرحوم آیت الله حق شناس (رض) شنیدم. فرمود: آیت الله محلاتى در کوچه آقاى، آقا شیخ ابوالحسن (حدائق) را ملاقات مى کند، در حالى که محاسن ایشان از آب وضوتر بوده، آقاى محلاتى براى تبرّک ترى محاسن آقاى حدائق را مى گیرد و به صورت خود مى مالد و باز شنیدم گاهى که حضرت آیت الله محلاتى براى نماز جماعت صبح ایشان در مسجد علمدار (شیراز) شرکت مى فرمود، آن روز را بر این توفیق اظهار شادمانى مى کرد.

از آن وقت دیگر دل من پر مى زد که کى باشد من هم خدمتشان برسم که لطف خفى الهى شامل شد هم از درس ایشان بحمدالله بهره بردم و هم شرکت در نماز جماعت ایشان که در بقعه مدرسه منصوریه با کمال خشوع و خضوع انجام مى دادند، نصیبم شد و هم از مواعظ دلپذیر او که معمولاً از نهج البلاغه بود و با لحن مخصوص که همان وقت بیش از همه خود او تحت تأثیر کلمات مولى الموحدین امیر المؤمنین (علیه السلام) قرار مى گرفت، بیان مى فرمود، مستفیض مى شدیم و همین الان نواى ملکوتى او که از نهج البلاغه راجع به فناى سریع دنیا تذکر مى داد، در گوشم طنین انداز است. گاهى او را در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ) دیده ام که کنار ضریح ایستاده بودند و طورى زیارت مى خواند و توسل مى جست که گویا آن حضرت را مى بیند و مطالب خود را عرضه مى کرد.

با آنکه آن زمان چند درس از صبح تا ظهر مى فرمود، ولى زیارت عاشوراى ایشان با صد لعن و صد سلام در هر روز ترک نمى شد...

اطاقى در مدرسه داشتند که مطالعات درسشان را معمولاً شبها بعد از نماز آنجا انجام مى دادند و گویا هر شب بعد از مطالعه براى زیارت حضرت شاه چراغ (علیه السلام) چون فاصله زیادى با مدرسه نداشت، مشرف مى شدند.»[19]

به خاطرم مى رسد که یک وقت فرمود: هر بار موفق شده ام کتاب حج شرح لمعه را درس بگویم، بعداً به حج مشرف شده ام.

شنیدم که مرحوم شهید آیت الله دستغیب و جمعى دیگر تشییع جنازه ایشان را با پاى برهنه انجام داده اند. مرحوم آیت الله حدائق به صلواتى به تعبیر خودشان ملهم شده بودند که آن را در مجالس مؤمنین مى خواندند و جمله هاى آن شبیه جمله هاى توحیدى ماه شریف ذیحجه است. مثلاً اللهمّ صلّ على محمد و آل محمد عدد احرف القرآن... عدد کلمات القرآن.... . خود ایشان در ارتباط با برکات این صلوات مى فرمود: یک بار از طریق کویت با جمعى به حج نیابتى مشرف شدیم که چند مشکل برایمان پیش آمد.

یک: اصل پولى که به من داده بودند، هنوز به کویت نرسیده بودیم، تمام شد.

دوم: آن سال گذرنامه براى حج نمى دادند.

سوم: جمع زیادى از حجاج به آنجا آمده بودند و کسانى که در راه به ما مى رسیدند مى گفتند: در اثر کثرت جمعیت جا براى تازه واردها نیست مگر کنار خیابان ها بمانید.

آقاى حدائق فرمود: من با رفقا به این صلوات متوسّل شدیم و رسم بر این بود که هر جمله اى که مى خواندم همه رفقایمان صلوات مى فرستادند تا اینکه وارد دروازه کویت شدیم. در همان بدو ورود خانمى از خانه اش بیرون آمد و جلو راننده دست بلند کرد و به راننده گفت: حجاج را بیاور منزل ما. راننده به طرف مسافران رو کرد و گفت: این خانم دعوت مى کند که به منزل او وارد شویم، قبول کنیم؟ همه پذیرفتند. آنجا منزل وسیعى بود همه به آنجا رفتیم و مشکل اوّل حل شد. طولى نکشید شوهر آن زن آمد و وقتى از ورود ما با خانه اش باخبر شد، از خانواده اش تشکر کرد که حاجى هاى محترم را جا داده است. همه سرگردان بودند که کار گذرنامه به کجا مى کشد و نکند به حج نرسیم. باز همان توسّل به صلوات را ادامه دادیم تا اینکه خبر رسید که به تمام حجاج گذرنامه مى دهند. مشکل دوم هم حل شد. دو برادر دیگر که در کاروان دیگرى از شیراز بودند و با ما آشنا بودند و خبر از توسّل ما داشتند، آمدند نزد من و گفتند: خواب دیدیم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شما را در آغوش گرفته و فرمودند: فرزندم کارت را درست کردیم. وقتى که این عنایت و لطف حضرت امیر (علیه السلام) مخصوصاً با ذکر کلمه فرزندم را مى گفت، کمال بهجت و سرور بر ایشان دست مى داد. سرانجام آن دو برادر عرض مى کنند چون کار همه به برکت توسّل شما حل شد. شما حق ندارید از کویت که خارج مى شویم تا برگشتن به شیراز یک شاهى پول خرج کنید و آنها نمى دانستند که من اصلاً پولى ندارم، ولى فرمودند: نه تنها این دو برادر متکفّل تمام مخارج من شدند، بلکه مثل دو خدمتگزار کارهاى مختلف مرا انجام مى دادند.... مشکل سوم هم به این آسانى حل شد... .

ایشان در سجده آخر نماز غالب اوقات با حالت تضرّع مى خواندند: یا خفى الالطاف. نجّنا برحمتک ممّا نحذر و نخاف

گاهى که کسى زبان به مدح ایشان مى گشود، این جمله از امیر مؤمنان (علیه السلام) را مى خواند:

انّى اعلم بنفسى من غیرى و ربّى اعلم بى من نفسى من به خود از غیر داناترم و پروردگارم به من از خودم داناتر است.

ایشان به اینکه دائماً با وضو باشد، مقید بود و مى فرمود:

«سابقاً که با قافله از اصطهبانات به شیرازمى آمدم، دزدها قافله را زدند و اموال را بردند. بعد از رفتن آنها صاحبان مال جمع شدند ببینند چه مانده و چه برده اند. وقتى رسیدگى کردیم، دیدم از اثاث من هیچ برده نشده است. این از برکت آن است که من مقیدم همشیه با طهارت باشم و همان وقت هم با وضو بودم.»[20]

مرحوم آیت الله آقاى حاج شیخ غلامحسین شرعى[21] از مرحوم آقاى حاج محمدحسین احسن، منشى مرحوم آیت الله العظمى بروجردى وقت ملاقات گرفت و به من فرمود:

«در خدمت آیت الله حدائق براى دیدار با آیت الله بروجردى باشید. موقع عصر بود. رفتیم و آقاى احسن راهنمایى کردند و شرفیاب شدیم. از طرز برخورد بسیار احترام آمیز معلوم بود که مرحوم آیت الله العظمى بروجردى از مقام معنوى مرحوم آیت الله حدائق مطّلع هستند. آن زمان براى آیت الله بروجردى بلند شدن براى احترام به اشخاص بسیار مشکل بود، ولى همین که مرحوم آقاى حدائق وارد اتاق شد، ایشان آماده احترام شدند و هر چه مرحوم آقاى حدائق استدعا کردند، نپذیرفتند و با کمک مرحوم آقاى سید محمد حسن، آیت الله زاده معظمشان و آقاى احسن که زیر بازوى آقا را گرفتند، بلند شدند و چون معمولاً در اطاق خصوصیشان عمامه معمولى سر نمى گذاشتند و مقدارى پارچه مشکى به دور سرشان بود و نیز بدون عبا بودند، دستور داد عمامه و عبا آوردند و پوشید. پس از تعارفات و احوالپرسى، پرسیدند شما با صاحب حدائق نسبت دارید؟ که جواب دادند نسبتى نداریم. دوباره به هنگام مرخص شدن از خدمتشان باز با همان زحمت و کمک آقایان مذکور احترام فرمودند و برخاستند. بعداً هم مبلغى وجه محترمانه به وسیله آقاى احسن به نام آقاى حدائق به منزل اینجانب فرستادند.»

...

«در آن ایّامى که تازه سعادت تلمذ و شاگردى ایشان نصیبم شده بود، در همان اطاقى که درس مى دادند، فرمود: بر شماها واجب عینى است که طلبه باشید و ادامه تحصیل بدهید...»

...

«مکرر مى دیدم که در بقعه مدرسه منصوریه بعد از نماز که مأمومین همه مى رفتند، ایشان با کمال خضوع مدّتى در سجده بود و با صداى بلند با خداى خود مناجات مى کردند.»

...

«هر وقت به شیراز مى رفتم، براى دست بوسى در منزل یا در مدرسه منصوریه شرفیاب خدمتشان مى شدم و همیشه با اصرار مى فرمودند حیّاً و میتاًمرا فراموش نکنید و بحمد الله هر روز او را یاد مى کنم.»

...

«در یکى از مسافرتهاى ایشان به قم که هوا سرد بود و عبایى که همراه داشتند نازک بود و من عباى زمستانى همراه داشتم، آن عبا را به ایشان تقدیم کردم و عباى ایشان را برداشتم. البته بعداً ایشان ظاهراً عبا خریدند و عباى مرا برگردانیدند و آن عباى دیگر را هم نگرفتند که آن عبا را براى تبرّک نگاه داشته ام، چون عبادتهاى بسیار و زیارتهایى با این عبا انجام داده اند، ولى خیلى کهنه و مندرس شده و قبلاً براى بعضى از نمازهایم مى پوشیدم و به خانواده ام سفارش کرده ام که لااقل قطعه اى از آن را در کفنم بگذارند....»[22]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

حسین شب زنده دار

حسین شب زنده دار

جدیدترین ها در این موضوع

چگونه دعا و نیایش شفابخش‌اند؟

چگونه دعا و نیایش شفابخش‌اند؟

نیروى سحر آفرین ایمان تا چه اندازه در سلامتى روانى و جسمانى انسان مفید و اثربخش است؟
آرزوهای طولانی و شیطان

آرزوهای طولانی و شیطان

ابلیس (پدر شیطان‌ها) سخت ناراحت گردید. و بالای کوهی در مکه به نام «تور» رفت و ‌فریادش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه یاران و ‌فرزندان شیطان‌ جمع شدند.
چهار بال اخلاق در قرآن

چهار بال اخلاق در قرآن

چهار کلمه‌ى فوق چهار مرحله‌ى رفتارى را نشان مى‌دهد که بر حسب اراده و تقوا و تسلط بر نفس، انسان مى‌تواند در برابر کسانى که به او بدى مى‌کنند، عکس العمل نشان دهد.
No image

تناسخ و معاد

No image

نماز و امنیت‌

پر بازدیدترین ها

No image

آسیب شناسی فرهنگ عاشورا و راهبردهای عاشوراپژوهی

فرهنگ عاشورا، فرهنگی برخاسته از متن قرآن کریم و سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. این فرهنگ قدرت و جاذبه فوق العاده و نیز زیبایی و درخشش منحصر به فرد داشته و در صورتی که درست و بدون کم و زیاد کردن اجزاء و تحریف معنوی و ظاهری ارائه شود، تحول آفرین و زندگی ساز است.
No image

نگاهى به آفرینش زن با توجه به داستان آدم و حوا در قرآن

خبرگزاری فارس: مسأله آفریده شدن حوا از پهلوى آدم، چیزى است که قرآن درباره آن صراحتى ندارد؛ و عبارت<و خلق منها زوجها» را نیز نباید بر آن معنى حمل کرد، به گونه‌اى که گزارش قرآن همسان گزارش تورات گردد، توراتى که در دست مردم است و آفرینش آدم را یکسان یک داستان تاریخى نقل...
No image

معنا و مفهوم ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی ره

موضوع نوشتار حاضر بررسی ایمان از نگاه مرحوم علامه طباطبایی (ره) می باشد. علامه طباطبایی ، با رویکرد قرآنی ، ایمان را فعلی قلبی و اعتمادی امیدوارانه و متوکلانه به امری قدسی می داند که لوازم عملی به همراه دارد. گرچه از نگاه وی عمل خارج از ایمان است اما پیوندی گسست ناپذیر میان ایمان و عمل صالح وجود دارد؛ وی معتقد است که متعلق ایمان دینی امری عینی ، واقعی و متعالی است و با توجه به ویژگی های ایمان ، عالی ترین...
No image

آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه و عرفان اسلامى

خداوند به انسان اختیار داده و او را بر سر دوراهى قرار داده است تا با انتخاب خود، راه شناخت و پرستش خدا را برگزیند و در سایه ى آن به رحمت الهى و سعادت دست یابد و چون هرگونه رحمتى در نزدیکى به خداست، مى توان گفت: هدف نهایى از آفرینش انسان همان قرب الهى است...
No image

رابطه ایمان و عمل صالح

در آموزه های قرآنی ایمان و عمل صالح از چنان ارتباطی برخوردارند که فقدان هر یک، کارآیی و تأثیرگذاری دیگری را کم اهمیت و یا بی ارزش می کند. ایمان و عمل صالح دو بال پرواز بشر به مقام انسانیت و درک خلیفه اللهی و وصول به سرمنزل مقصود است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود. این نوشتار تلاشی برای تبیین این همبستگی استوار میان ایمان و عمل صالح است...
Powered by TayaCMS