دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

احکام تحلیلی و تالیفی

No image
احکام تحلیلی و تالیفی

كلمات كليدي : پيشيني، پسيني، ضروري، ممكن،كانت، كواين، حقايق رياضي، پوزيتيويستهاي منطقي

نویسنده : هادي صمدي

در تاریخ فلسفه، واژۀ "تحلیلی" به انحاء مختلفی به کار رفته است: صدق به وسیلۀ اندراجِ مفهومی، صدقی که انکار آن به تناقض می انجامد (کانت)؛ حقایق منطقی (بولزانو[1] و فیگل[2])؛ صدق به وسیلۀ تعریف و استنتاج منطقی (فرگه و آرتور پَپ[3])؛ صدق به واسطۀ صورت (شیلیک)؛ صدق به وسیلۀ تعریف و صدق منطقی (کارنپ)؛ صدق به وسیلۀ تعریف (اِیِر)؛ صدق برپایۀ معنا (اِیِر و لویس)؛ صدق به وسیلۀ قواعد معنا شناختی (کارنپ)؛ صدق در تمامی جهانهای ممکن (سی آی لویس و دی کی لویس)؛ قابلیت تبدیل شدن به حقایق منطقی از طریق جایگزینی کلمات مترادف (کواین)؛ صدق به وسیلۀ قراردادهای ضمنی (پاتنم) و . . . [4]

دیویس[5] در تمایز میان احکام تحلیلی و ترکیبی می‌گویدگزاره‌ها هویات زبانی هستند که صدق و کذب می پذیرند. معمولاً گزاره‌ها یا احکام را به دو دستۀ کلی(تحلیلی و تالیفی) تقسیم می‌کنند. احکامِ تحلیلیِ صادق، احکامی هستند که درستی آنها تنها به واسطۀ معنای اجزاء زبانی تشکیل دهندۀ آنهاست، در حالیکه احکام تالیفی(ترکیبی) به واسطۀ آنکه با واقعیت‌های خاصی تطابق داشته یا نداشته باشند، درست یا نادرست می‌شوند. فیلسوفانی مانند لاک، هیوم و لایبنیتس در این زمینه از واژگان مرتبطی بهره گرفته‌اند، اما این تمایز توسط کانت به شهرت رسید. به بیان او یک حکمِ موضوع _ محمولیِ موجبه، وقتی تحلیلی خوانده می‌شود که مفهومِ محمول در مفهومِ موضوع مندرج باشد، در غیر این صورت جمله تالیفی است. برای مثال جمله‌ای مانند "تمام شقایق های قرمز، قرمزند" تحلیلی است، چرا که مفهوم قرمزی در مفهوم شقایقِ قرمز نهفته است. انکار چنین احکامِ تحلیلی‌ای به تناقض می‌انجامد. در این مورد انکار این حکمِ تحلیلی معادل است با آنکه بگوییم "چنین نیست که تمامی شقایق‌های قرمز، قرمزند" و این یعنی آنکه بگوییم" برخی شقایق‌ها هم قرمزند و هم قرمز نیستند". اما جمله‌ای مانند "تمام شقایق‌ها قرمزند" تألیفی است، زیرا مفهوم قرمزی در مفهوم شقایق مندرج نیست[6].

دیویس در ادامه می‌افزاید: برخلاف گزاره‌ها یا احکام، جملات، تحلیلی و ترکیبی نیستند. گزاره یک جملۀ تفسیر شده است. مثلاً جملۀ "تمام معلمان روسی، روس هستند" را به دو شکل می‌توان تفسیر کرد و دو حکم متفاوت به دست آورد که یکی تحلیلی و دیگری ترکیبی است. در تفسیر اول می‌توان گفت که "تمام معلمان روس، روس هستند"که حکمی تحلیلی است و در تفسیر دوم می‌توان گفت "تمام معلمین کشور روسیه، روس هستند" که حکمی ترکیبی است، چراکه انکار آن به تناقض نمی‌انجامد، چرا که ممکن است یکی از معلمین کشور روسیه ایتالیایی باشد[7].

برای شناخت بهتر گزاره های تحلیلی و ترکیبی باید به تفاوت آنها با گزاره های پیشینی و پسینی و همچنین گزاره های ضروری و ممکن توجه کرد. تمایز میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی تمایزی منطقی- معناشناختی است، در حالیکه تمایز میان گزاره های پیشینی و پسینی تمایزی معرفت شناختی و تمایز میان گزاره های ضروری و ممکن، تمایزی متافیزیکی است. کانت اولین فیلسوفی است که متوجه شد چنین تمایزهایی منطبق بر هم نیستند. به نظر بدیهی می‌رسد که هر حکم تحلیلی، پیشینی (قابل دانستن بدون شواهد تجربی) و ضروری (چیزی که نمی‌تواند نادرست باشد) است. اما جهت عکس بسیار بحث برانگیز بوده است. کانت و پیروان عقل گرای او معتقدند که برخی از احکام پیشینی و ضروری ترکیبی هستند. معمولاً مثالهای آنها از منطق ("تناقض غیرممکن است"، و"رابطۀ اینهمانی خاصیت تعدی دارد")، از ریاضیات ("جمع 7و 5 برابر 12 است"، و "کوتاه ترین فاصلۀ میان دو نقطه یک خط راست است")، و از متافیزیک ("هر معلولی علتی دارد") است.

فرگه معتقد بود که گزاره های تحلیلی گزاره هایی هستند که درستی آنها برپایۀ قوانین منطقی و تعاریف اثبات شده است. از نظر او منطق مشتمل بر حقایق تحلیلی بوده و از آنجا که او می پنداشت حقایق ریاضی قابل تحویل به حقایق منطقی هستند، لذا معتقد بود که ریاضی شامل حقایق تحلیلی است. فرگه همانند کانت حقایق هندسی را ترکیبیِ پیشینی می دانست. از نظر فرگه گزاره ای ترکیبی است که اثبات آن نیازمند حقایق غیر منطقی باشد. به عنوان مثال اصولِ موضوعۀ هندسه چنین هستند[8].

در مقابل تجربه گرایانی مانند جان استوارت میل، کارنپ، اِیِر و لویس استدلال می کنند که چنین مثالهایی یا ترکیبیِ پسینی هستند یا تحلیلیِ پیشینی. پوزیتیویستهای منطقی منکر وجود حقایقِ ترکیبیِ پیشینی اند. از منظر آنها تنها حقایق تحلیلی به صورت پیشینی قابل دانستن اند. آنها می پندارند حقایق تحلیلی به وسیلۀ تعریف یا قرارداد صادق گشته اند. یعنی حقایق تحلیلی، حقایقی دربارۀ زبان و کاربرد آن هستند. بنابراین آنها منکر آموزۀ ذات گرایانه ای شده اند که زیربنای ضابطۀ تحلیلیت کانت بود. به عقیدۀ پوزیتیویستها حقایقِ تحلیلی به واسطۀ آنکه فاقد محتوای تجربی اند، به لحاظ حقیقتی تهی هستند. از نظر ایشان تنها حقایق تحلیلی ضروری هستند[9].

کواین در مقاله مشهور" دو جزم تجربه گرایی" تمایز میان جملات ترکیبی و تحلیلی را به چالش کشید. خلاصۀ استدلال او به این شکل است که بر مبانی کاملاً تجربی و به صورتی غیر دوری نمی توان تمایزی میان حقایق تحلیلی و ترکیبی قائل شد و بنابراین چنین تمایزی وجود ندارد. از نظر کواین احکام تحلیلی را می توان احکامی در نظر گفت که با جایگزینی برخی عبارتهای جمله با مترادف های آنها، تبدیل به یک حقیقت منطقی می شوند. مثلاً اگر در جملۀ همۀ عزب ها ازدواج نکرده اند به جای واژۀ عزب مترادف آن یعنی مرد ازدواج نکرده را قرار دهیم به یک حقیقت منطقی(همه مردان ازدواج نکرده، ازدواج نکرده اند) می رسیم. سوال کواین این است که چگونه می توانیم مترادفها را مشخص کنیم؟ دو واژه مترادف اند در صورتی که جمله ای که بیانگر ترادف آنها است، تحلیلی باشد. این بدان معناست که ما دچار دور شده ایم، چراکه برای مشخص کردن معنای تحلیلیت از ترادف، و برای مشخص کردن مفهوم ترادف از تحلیلیت بهره گرفته ایم. از دلایل دیگر کواین برعلیه تمایز میان تحلیلی و ترکیبی که مبتنی بر نگاه کل گرایانه او به شبکه باورهاست، این است که هیچ حکمی از بازبینی مصون نیست و از آنجا که احکام تحلیلی معاف از بازبینی درنظر گرفته می شوند، پس وجود ندارند[10].

دلایل دیگری نیز بر علیه تمایز ترکیبی تحلیلی ارائه شده است. برای مثال برخی از احکام را نمی توان به راحتی در زمرۀ احکام تحلیلی یا تألیفی گنجانید. "همۀ گربه ها حیوان اند" نمونه ای از این احکام است. امروزه اکثر فیلسوفان با این نظر کواین موافق اند که نمی توان تمایز قاطعی میان احکام تحلیلی و تألیفی برقرار کرد، هرچند که برخی از دلایل او برای طرد این تمایز به چالش کشیده شده است. برای مثال از جمله دلایلی که کواین برعلیه تحلیلیت ارائه می دهد، تز عدم تعین ترجمه است. تز عدم تعین ترجمه تزی است که در حال حاضر مخالفان بسیار زیادی دارد، درحالیکه در زمرۀ همین مخالفان عدۀ زیادی را می توان یافت که تحلیلیت را طرد کرده اند.

اما اگر استدلالاتی که برعلیه تحلیلت ارائه شده است استدلالات معتبری باشند، تمایز میان حقایق منطقی و دیگر حقایق نیز تمایزی مشکوک خواهد شد و این چیزی نیست که بیشتر فیلسوفان خواهان قبول آن باشند.کارنپ و دیگر پوزیتیویستهای منطقی مفهومی نسبی شده از تحلیلیت ارائه دادند. مطابق رای آنها تمایز میان احکام تحلیلی و ترکیبی در درون یک زبان خاص برقرار می شوند و بنابراین تحت تغییرِ زبان تغییر می یابند. یعنی در تغییرات نظریه ای شدید بایستی تمایز میان تحلیلی و ترکیبی را در نظریۀ جانشین شده از نو برقرار ساخت[11].

فیلسوفان دیگری مانند استراوسون و گرایس (1956) نیز به نقد آرای کواین در باب تحلیلیت پرداختند و از آن دفاع کردند. در مقابل فیلسوفان دیگری مانند گیلبرت هارمن در دفاع از کواین در طرد تحلیلیت برآمدند[12]. جول و لوومیس چهار استدلال اصلی که گیلبرت، به تبع کواین، در طرد تحلیلیت مطرح کرده است را به ترتیب زیر خلاصه می کنند[13]:

1- دوری بودن: تحلیلیت فقط در قالب خانواده ای از مفاهیم تعریف یا توضیح داده می شود که در تعریف خود آن مفاهیم، مفهوم تحلیلیت به کار رفته است.

2- نداشتن مصداق: هیچ جمله تحلیلی وجود ندارند، زیرا هر جمله ای قابل بازبینی است در حالیکه جملات تحلیلی قابل بازبینی نیستند.

3- نداشتن قدرت تبیینی: تمایز تحلیلی/ ترکیبی هیچ چیزی را تبیین نمی کند.

4- برخلاف ادعای تجربه گرایان منطقی، تحلیلیت نمی تواند معرفتهای پیشینی را تبیین کند.

لازم به ذکر است که طرفداران تمایز تحلیلی ترکیبی به نقدهای فوق پاسخ داده اند و مخالفان نیز ادله ای در دفاع از عقیده خود مطرح ساخته اند و این نزاع کماکان باقی است.

منابع فارسی برای مطالعه بیشتر:

سوئینبرن، آر. جی. (1383)" تحلیلی، ضروری و پیشین" ترجمه حسینعلی شیدان شید، فصلنامه حوزه و دانشگاه شماره 38.

مقاله

نویسنده هادي صمدي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سوآپ Swap

سوآپ Swap

سوآپ در لغت به‌معنای معامله پایاپاى (ارز)، معاوضه، عوض کردن، مبادله کردن، بیرون کردن، جانشین کردن و اخراج کردن آمده و در اصطلاح، توافقی بین دو شرکت برای معاوضه جریان نقدی در آینده (با دو نوع پرداخت متفاوت از بدهی یا دارایی) است. قرارداد فوق تاریخ پرداخت و چگونگی محاسبه جریانات نقدی را که باید پرداخت شود مشخص می‌کند. معمولا محاسبه جریانات نقدی شامل ارزش‌های آتی یک یا چند متغیر بازار است. اولین قراردادهای سوآپ در اوایل دهه 1980 منعقد شدند. از آن زمان تاکنون بازار سوآپ رشد چشم‌گیری داشته است. در حال حاضر اکثر قراردادهای مشتقّات خارج از بورس به‌صورت سوآپ انجام می‌شود.
ابزار مشتقه Derivative Tool

ابزار مشتقه Derivative Tool

در برخی از قرارداها دارنده قرارداد، مجبور است یا این حق را دارد که یک دارایی مالی را در زمانی در آینده بخرد یا بفروشد. به‌جهت اینکه قیمت این‌گونه قرارداها از قیمت آن دارایی مالی مشتق می‌شود. از این‌رو این قرارداها را اوراق مشتقه می‌نامند.
بیمه Insurance

بیمه Insurance

یمه در زبان فرانسه Assurance، در انگلیسی Insurance و در زبان هندی و اردو "بیما" نامیده می‌شود. بنا به‌اعتقاد برخی، واژه بیمه از کلمه هندی بیما گرفته شده و به‌اعتقاد برخی دیگر، ریشه در زبان فارسی دارد و اصل آن همان "بیم" است؛ زیرا عامل اساسی انعقاد عقد بیمه، ترس و گریز از خطر است و به‌سبب همین ترس و به‌منظور حصول تامین، عقد بیمه وقوع می‌یابد
ریسک Risk

ریسک Risk

ریسک، نوعی عدم اطمینان به آینده است که قابلیت محاسبه را داشته باشد. اگر نتوان میزان عدم اطمینان به آینده را محاسبه کرد، ریسک نیست؛ بلکه فقط عدم اطمینان است؛ به‌همین جهت به‌دلیل محاسبه مقداری عدم اطمینان در قالب ریسک می‌توان آن‌را مدیریت و کنترل کرد. ریسک در زبان چینیان نیز با دو علامت تعریف می‌شود که اولی به‌معنی خطر و دومی به مفهوم فرصت است
مهندسی مالی Financial Engineering

مهندسی مالی Financial Engineering

مهندسی مالی شامل طراحی، توسعه، استقرار ابزارها و فرایند مالی و همچنین طراحی مجدد راه‌حل‌های خلاقانه برای مسائل موجود در مالی است. به‌عبارت دیگر مهندسی مالی عبارت از به‌کارگیری ابزارهای مالی برای‌ ساختاربندی مجدد پرتفوی (سبد سهام) مالی و تبدیل‌ آن به پرتفویی با خصوصیات مطلوب‌تر است. عجین شدن زندگی انسان با مسائل و پیچیدگی بازار و نهادهای پولی و مالی، نیاز جدی و مبرمی به دانشی خاص برای رفع‌ این نیازها به‌وجود آورده است.

پر بازدیدترین ها

نظريه رفتار مصرف‌کننده (تغييرات درآمد و قيمت)

نظريه رفتار مصرف‌کننده (تغييرات درآمد و قيمت)

در نظریه ذفتار مصرف کننده ما به دنبال کشف قوانین حاکم بر رفتار خانوارها هنگام مصرف کالا و خدکمات و یاعرضه عوامل تولید هستیم که از دو روش می توان این مطلب را توضیح داد: روش مطلوبیت و روش منحنی بی تفاوتی.
امنیت اقتصادی Economic security

امنیت اقتصادی Economic security

امنیت اقتصادی به‌لحاظ لغوی، مرکب از دو واژه امنیت و اقتصاد است. واژه security در زبان انگلیسی، از ریشه کلمه لاتین secarus که se به‌معنی بدون و curus به‌معنی پریشانی، گرفته شده و به‌معانی امنیت سالم و بی‌خطر، رهایی از اضطراب، آزاد بودن از شک و ابهام، آزاد بودن از ترس و خطر و اطمینان داشتن آمده است.
ابزار مشتقه Derivative Tool

ابزار مشتقه Derivative Tool

در برخی از قرارداها دارنده قرارداد، مجبور است یا این حق را دارد که یک دارایی مالی را در زمانی در آینده بخرد یا بفروشد. به‌جهت اینکه قیمت این‌گونه قرارداها از قیمت آن دارایی مالی مشتق می‌شود. از این‌رو این قرارداها را اوراق مشتقه می‌نامند.
Powered by TayaCMS