كلمات كليدي : ابن قيم، ابن تيميه، فقه حنبلي، ربا، زكات، مكانسيم بازار
نویسنده : حسين كفشگر جلودار
شمسالدین ابوعبدالله، محمدبن ابوبکربن ایوببن سعدبن حریز زرعی دمشقی، مشهور به "ابنقیم جوزیه" و مقلب به طبیبالقلوب (پزشک قلبها) دانشمند حنبلی که بهسبب کثرت تألیفاتش در زمینههای گوناگون شهرت یافته است. علت مشهور شدنش به ابنقیم جوزیه این بود که پدرش ابوبکربن ایوب، قیم مدرسه جوزیه (واقع در دمشق) بود.[1]
وی درهفتم صفر سال 691هجری مصادف با 29 ژانویه 1292م (یعنی یکسال بعد از بیرون راندن صلیبیان از بلاد اسلامی)، در روستای زرع از توابع حوران (در 55 مایلی شهر دمشق از قسمت جنوب شرقی)، متولد شد. پدرش از علما و متفکران عصر خود بود. ایشان در علم فرائض، تبحّر خاصی داشت و ابنقیم علم فرائض را از وی آموخت. از آنجاییکه پدرش، قیومیت مدرسه جوزیه را برعهده داشت و با آرا و آثار حنابله آشنا بود، همین آگاهیها به فرزند کودکش منتقل شد. هنگامیکه وی هفت سال داشت، برای کسب علم، به دمشق سفر کرد و در مقابل علمای آن دیار، زانوی تلمّذ نهاد. وی در دمشق از اساتیدی مانند: ابوالفتح البعلی (متولد: 709)، مجدالدین تونسی (متولد: 718)، مجدالدین الحرانی (متولد: 729)؛ شهابالدین نابلسی، عمادالدین شیرازی، فاطمه بنت جوهر، ابوبکر بن عبدالدائم و قاضی تقیالدین سلیمان، بهرههایی جست.[2]
آنچه از مجموع نوشتههای ابن قیم و نیز گفتارهای کوتاه و بلند دیگران در مورد او حاصل میآید، این است که دانش و اندوختههای علمی وی هنگامی شکوفا و تکمیل گردید که در اوج جوانی در سن 21 سالگی به جمع شاگردان ابنتیمیه پیوست. ابنقیم بهمدت 17 سال ملازم وی بود و از این همراهی و مصاحبت بسیار بهرهمند گردید و از افکار و اندیشههای وی متأثر شد.[3] در این مدت، ابنقیم در همهی اقوال و عقاید تابع و حامى بىچون و چرای ابن تیمیه شد و نشر و بسط عقاید او را در زمان حیات و پس از مرگ وی، عهدهدار شد.[4] بهدلیل طرفداریاش قیم از عقاید ابنتیمیه، وی نیز مانند استادش، مبغضوض دانمشمندان مسلمان و در قلعه دمشق زندانى شد. ابنقیم جوزیه سرانجام در پنجشنبه شب 13 رجب سال 751ه.ق در حالیکه شصت سال داشت از دنیا رفت.[5]
مجلس ابنقیم مملو از شاگردان زیاد او بود؛ ابوالفداء عمادالدین بن کثیر دمشقی (متولد: 701ه.ق)؛ ابن رجب حنبلی (متوفی: 795ه.ق)؛ فرزندش شمسالدین بن قیم الجوزیه (متولد: 716 ه.ق) و محمدبن قیم الجوزیه (متولد: 723 ه.ق)، از معروفترین شاگردان ابنقیم جوزیه محسوب میشوند.[6] علاوهبر اینها، ابن عبدالهادی المقدسی الجماعیلی (متولد: 744ه) از مشاهیر قرن هشتم، علامه ذهبی نویسندهی کتابهای معجم المختص، الکبائر، تقیالدین سلمیان، علامه عبدالقادر النابلسی الحنبلی (متولد: 797ه) نویسنده کتاب مختصر طبقات حنابله و محمد بن محمد الغزی ومحمد بن یعقوب فیروزآبادی نویسندهی کتاب قاموس المحیط و علامه محمدبنمحمد المقرئ تلمسانی و غیره را نام برد.[7]
آثار و کتب ابنقیم
ابن قیم دارای تألیفات فراوانی است که تعداد آنها از شصت تألیف تجاوز میکند. به برخی از مهمترین این آثار اشاره میشود:
1. زاد المعاد فیهدی خیرالعباد؛ کتابی است که ابنقیم آن را در مورد سیرت و اخلاق و ارشادهای پیامبر(ص) نوشت. اهمیت این کتاب تا جایی است که برخی آن را بعد از کتاب "إحیاء علوم الدین غزالی" بزرگترین کتابی میدانند که بین کتاب و سنت الفت بخشیده و در بسیاری موارد حتی از احیاء علوم الدین غزالی نیز پیشی گرفته است.
2. مدارجالسالکین بین منازل ایاک نعبد ایاک نستعین؛ شرحی بر کتاب "منازل السائرین" خواجه عبدالله انصاری است. وی این کتاب را نوشت تا حاجت شدید مسلمین را در آن عصر مادی برطرف نماید و بهوسیله این کتاب، در حال و آینده بهجای حیات مادی و ثروتاندوزی، حیاتی پربرکت و نیکو در سایه اسلام به آنها ببخشد.
از دیگر کتب ابن قیم میتوان به کتب زیر اشاره کرد: تحفة المودود فی أحکام المولود، اجتماع الجیوش الإسلامیة علی غزو المعطلة و الجهمیة، الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، الوابل الصیب من الکلام الطیب، التبیان فی أقسام القرآن، بدائع الفوائد، إجلاء الأفهام فی الصلاة و السلام علی خیر الأنام، روضة المحبین و نزهة المشتاقین، طریق الهجرتین و باب السعادتین، الطرق الحکمیة فی سیاسه الشرعیة، مفتاح دارالسعادة و غیره.[8]
ابن قیم در کتابهای مختلف خود به بحثهای اقتصادی اشاره کرده است. اما در کتاب خود با نام «الطرق الحکومه» بهطور واضحتر به مسائل اقتصادی همانند بازار، انحصار، کنترل قیمت، دخالت دولت و... پرداخته است که مباحث مطرح شده ذیل عموما از این کتاب است.[9]
عقائد و دیدگاههای اقتصادی ابنقیم
انسان اسلامی و نه انسان اقتصادی؛ ابنقیم به بیان اصول اعتقادات اسلامی میپردازد که بر اساس آن، بشر در قبال هدایت خداوند، پاسخگو بوده و خدای متعال منبع راهنمایی و راهبری بشر است. وی خصوصا به این نکته تأکید میورزد که در دیدگاه اسلامی، زندگی در حقیقت نوعی آزمایش است و این آزمایش، توسط خدای متعال و از طریق اعطای نعمات و گرفتن آنها از بشر صورت میگیرد. از دیدگاه او، نه تملک یک ثروت نشانه لطف و عنایت خداست و نه فقدان آن بهمعنای بیعنایتی خدا. علاوهبر این ثروت از نظر او، صرفا برای خوشگذرانی نیست؛ که این تلقّی همان دریافتی است که حیوانات از ثروت دارند.[10]
تعاون، همکاری وتقسیم کار؛ ابن قیم تأکید خاصی بر همکاریهای اقتصادی و مسئولیتهای اجتماعی دارد؛ بهعقیده وی، برخلاف تقسیم بشر به اجزای متعدد، همه ابنای بشر یک بدن واحد را تشکیل میدهند که لازم است با یکدیگر همکاری داشته باشند. این همکاری، بهگونهای باعث نفع همه خواهد شد؛ که اگر بهصورت مجزا به فعالیت بپردازد، به چنین منافعی دست نخواهد یافت.[11]
زکات؛ ابن قیم توجه بسیار زیادی بر نحوه دریافت زکات و نرخ آن داشته است. بهنظر او، هدف از وضع زکات، گسترش مهربانی، محبت برادرانه و خیرخواهی است. بههمین دلیل، نرخ خاصی از زکات تعیین شده است که این هدف، بدون هیچ نگرانی قابل دسترسی است. همچنین مقدار پرداختی در زکات، بهاندازه زیادی نیست؛ که باعث نگرانی پرداختکنندگان آن شود و در همان حال بهاندازهای است که باعث ارضای نیازهای اساسی مستمندان شود. بهعلاوه اگر نرخ زکات بسیار بالا باشد باعث میشود که افراد ثروتمند از پرداخت آن اجتناب ورزند و بهدنبال راههایی برای فرار از آن برآیند. از سوی دیگر، در صورت بالا بودن نرخ زکات، افراد فقیر بدون اینکه استحقاق آنرا داشته باشند، به دریافت این زکات عادت میکنند که هر دوی این حالات افراطی، باعث از میان رفتن اهداف وضع زکات میشود.[12]
ربای آشکار یا جلی؛ ابن قیم در بخشی از نوشتههای خود به توصیف اشکال مختلف رباهای متداول در دوران جاهلیت پرداخته است. او نشان میدهد که پرداخت بهره اغلب از سوی فقرا و نیازمندان بوده است؛ اگرچه گاهی ثروتمندان و تجار نیز به پرداخت بهره مبادرت میورزیدند. او با این استدلال ادعای کسانی را که معتقد بودند در زمان قدیم، وامهای گرفتهشده صرفا توسط فقرا و جهت اهداف مصرفی بوده، رد میکند. همچنین وی با محاسبه نشان میدهد که چگونه در طول زمان، یک بهره معمولی چند برابر اصل پول معیّن میشود. وی همچنین ادعای برخی از متفکران را که معتقدند ربای ممنوع در قرآن فقط ربای اضعاف مضاعف است و ربای با نرخ معمول ومتعارف جائز است را انکار و رد میکند. او خاطرنشان میسازد که اسلام، هیچ تفاوتی بین بهره و ربای اضعاف مضاعفه قائل نشده و هر دوی آنها ربای حراماند.[13]
بهنظر ابن قیم، سرّ ممنوعیت مبادله نابرابر در فلزات گرانبهای از یک نوع، آن است که اگر چنین مبادلهای صورت گیرد، هدف ثمن بودن آن از بین میرود و منطقی که در ممنوعیت مبادله نابرابر مواد غذایی از یک نوع وجود دارد، نیز این است که در صورت انجام دادن چنین مبادلهای، هدف این مواد غذایی از بین خواهد رفت.[14]
مالکیت خصوصی و دخالت دولت؛ ابنقیم مالکیت خصوصی و آزادی فعالیتهای اقتصادی را در چارچوب ارزشها و هنجارهای اسلامی بهرسمیت میشناسد؛ ولی در نظر او، دولت میتواند بهجهت مصلحت عامه در آن دخالت نموده و حتی اگر لازم باشد، مالکیت خصوصی اموال و داراییها را سلب نماید و این موقعی انجام میگیرد که اموال خصوصی، برخلاف منافع بخش عمده جامعه بهکار گرفته شود.[15]
عدالت؛ او از جمله کسانی است که اعتقاد داشت عدالت از ضروریات شریعت و هدف اساسی آن است. هر عملی که با جهتگیری عدالت باشد، حمایت شریعت را در پی دارد و مجاز شمرده میشود. همچنین از ضروریات عدالت این است که هر شخصی فرصت برابر در تولید و اشتغال در بازرگانی را داشته باشد و دیگر اینکه هیچکس این حق را ندارد که با ایجاد انحصار، دیگران را از حق تجارت و تولید محروم سازد.[16]
قیمت عادلانه؛ ابن قیم با پیروی از استاد خود ابنتیمیه، بحث قیمتالمثل با قیمت عادلانه را در کتاب خود آورده است. بهنظر وی، قیمت عادلانه، قیمت متعادلی است که توسط حرکت آزاد نیروهای بازار یعنی عرضه و تقاضا تعیین شده است. وی در نبود چنین قیمتی پیشنهاد تثبیت قیمت عادلانه را مطرح میسازد. در این صورت، وی نهتنها ارزش ذهنی یک شیء را برای فروشنده بلکه برای خریدار نیز مد نظر قرار میدهد. او علاوهبر قیمت عادلانه که بحثی پایه است، مباحثی مانند جبران عادلانه، دستمزد عادلانه و سود عادلانه را نیز مورد بحث قرار داده است. هدف اصلی، برقراری عدالت در میان اعضای جامعه و فراهم کردن رهنمودهایی برای مسئولان است؛ تا از طریق آن بتوانند مردم را در برابر استثمار حفاظت کنند. وی در این مورد، خود را محدود به تحلیل قیمت عادلانه و مکانیسم بازار نمیکند؛ بلکه بهدقت سیاست کنترل قیمت دولت را نیز بررسی میکند. ابن قیم مانند اینتیمیه از میان دو حالت افراطی، یعنی منع مطلق و دخالت بیقید و شرط دولت در تنظیم قیمت، حالت میانه را برمیگزیند. وی در زمانیکه نیروهای بازار رقابتی، آزاد عمل میکنند از کنترل قیمتها حمایت نمیکند؛ بلکه هنگامی معتقد به وضع کنترل قیمت است که حالت انحصار یا نقص بازار وجود داشته باشد. چنین اصلی درباره بازار نیروی کار و خدمات نیز صادق است. او میگوید اگر در نبود تثبیت قیمتها منافع مردم تأمین نشود لازم است که قیمتها بدون وارد آوردن هیچگونه زیانی به دیگران تثبیت شود؛ اما هنگامیکه نیازهای آنها تأمین شد و منافعشان نیز بدون تثبیت قیمتها بهدست آمد، دیگر نیازی به این تثبیت وجود ندارد.[17]
وظایف پول؛ ابن قیم به دو وظیفه پول یعنی وسیله مبادله و وسیله سنجش ارزش تصریح کرده و معتقد است، هنگامی در انجام این وظایف پول خللی وارد میشود که مردم پول را بهخاطر خود پول تقاضا کنند؛ نه وسیلهای برای مبادله.[18]
مقایسه تفکرات اقتصادی ابنتیمیه و ابنقیم[19]
از آنجایی که ابنتیمیه و ابنقیم معاصر هم بوده و رابطه استاد و شاگردی بینشان برقرار بوده است، این مقایسه به ما کمک میکند تا سهم ابنقیم را در نوآوری مباحث اقتصادی مورد ارزیابی قرار دهیم. هم ابنقیم و هم ابنتیمیه ثروت و فقر را مورد بررسی قرار دادهاند؛ اما نحوه برخورد ابنتیمیه با این موضوعات، جامعتر و چندبعدی است. او حقوق افراد جامعه و حکومت را در قبال فقر و وظایف هریک در قبال آنرا مورد بحث قرار میدهد.
ابنتیمیه در مقابل عقاید صوفیهای زمان خود، ثروت را بر فقر ترجیح داده و آنرا بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به زندگانی اخلاقی خوب قلمداد میکند. همچنین نشان میدهد که وظایف دینی متعددی وجود دارد که بدون این ابزار و وسایل، قابل انجام نیستند. اما تحلیل ابنقیم محدود به برقراری اولویت و برتری ثروت بر فقر، با هدف ایجاد روح کار و زندگانی فعال در میان پیروان اسلام است. البته او توجه چندانی به روشهای کسب ثروت که از دید اقتصاددانان دارای اهمیت بیشتری است، نداشت.
این دو اندیشمند، در مورد زکات، حالت مشابهی دارند؛ اما ابنتیمیه این موضوع را دربحث گستردهتری از مالیه عمومی مطرح میسازد و ابنقیم بحث خود را به وجوهی از اهمیت اقتصادی آن گسترش میدهد و در این مورد، از استاد خود پیشی میگیرد.
نکته قابل توجه دیگر آنکه ابنقیم همانگونه که تأکید خاصی بر ممنوعیت ربا داشت، توجه خاصی نیز بر تحلیل اقتصادی ربای فضل و ربای نسیه مبذول داشته است. این نظرات توسط ابن تیمیه هم بیان شده، اما بهخوبی شرح و بسط داده نشده است؛ در حالیکه ابنقیم این مباحث را با جزئیات بیشتری مورد بحث قرار داده است.
از موضوعات دیگری که ابنقیم از استاد خود ابنتیمیه پیروی میکند، بحث جواز مزارعه است. وی اهمیت بسیار زیادی برای کشاورزی قائل بوده که این نکته عموما توسط متفکرین اولیه از جمله ابن تیمیه، مورد غفلت واقع شده است. علاوهبر این، موضوعات مشخصی وجود دارد که سهم ابنقیم در مقابل ابنتیمیه کم و حاشیهای است. این موضوعات عبارتند از: نقش حکومت در حیات اقتصادی، شراکت و دیگر انواع ترتیبات اقتصادی و مالیه عمومی.