دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اقسام خوف

(آری،) آنها که ایمان آوردند ، و ایمان خود را با هیچ ستم (و شرک) نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست؛ و آنها هدایت یافتگانند. (برگرفته ازمبادی اخلاق در قرآن: آیت الله جوادی آملی)
اقسام خوف
اقسام خوف

اقسام خوف

خوف گاهی در مقابل «حزن»، گاهی در مقابل «رجاء» و گاهی در مقابل «امن» مطرح می‌شود:

1ـ خوف در مقابل حزن، چنین تفسیر می‌شود که خوف نسبت به آینده و حُزن نسبت به گذشته است؛ یعنی اگر کسی در گذشته مطلوبی را از دست داده یا نامطلوبی دامنگیر او شده باشد، هم اکنون محزون و غمگین است و اگر احتمال بدهد که در آینده، مطلوبی را از دست خواهد داد یا نامطلوبی دامنگیرش خواهد شد، هم اکنون خائف و هراسناک است. پس خوف، نسبت به آینده و حزن نسبت به گذشته است.

حزن، نسبت به آینده نیز تصور می‌شود و آن در صورتی است که انسان یقین داشته باشد که در آینده، مطلوبی را از دست می‌دهد یا نامطلوبی دامنگیرش

می‌شود. چنین شخصی هم اکنون غمگین است نه خائف؛ مثلاً اگر به یکی از دوستان شخص بیمار، بگویند بیماری دوست شما خطرناک است و او در آینده نزدیک خواهد مرد، در این صورت آن دوست، محزون می‌شود نه خائف. خوف ندارد چون یقین دارد که این بیمار رفتنی است؛ اما غمگین است که دوستی را از دست خواهد داد.

2ـ خوف در مقابل رجاء این است که انسان از یک طرف، خائف و از طرف دیگر، امیدوار باشد؛ یعنی خوف به گونه‌ای نباشد که زمینه یأس را فراهم کند، بلکه به گونه‌ای باشد که احتمال «عدم زوال مطلوب» یا احتمال «عدم حدوث نامطلوب» در ذهن ظهور کند که در نتیجه زمینه رجاء را هم فراهم آورد. گفته‌اند خوفِ «سالک الی الله» نباید خوف صرف باشد؛ بلکه باید امیدوار هم باشد که در این صورت، خوف در مقابل رجاء قرار می‌گیرد و در بحثهای اخلاقی این دو با هم ذکر می‌شود.

3ـ خوف در مقابل امن، بسیار خوب است، ولی امن در مقابل خوف، بسیار بد است. کسی که خائف است در صدد جبران و تدارک گذشته است؛ اما کسی که اهل نظر و فکر نیست و قلبش قَسّی و لاهی و سرگرم است خود را در امان می‌پندارد. قرآن کریم در این مورد می‌فرماید: ﴿ فلا یأمن مکر الله إلاّ القوم الخاسرون ﴾[1]؛ تنها تبهکارانند که خود را در امان و قلعه امن می‌پندارند و نمی‌دانند که کار کیفر و عفو به دست دیگری است؛ چنانکه در آیه دیگر آمده است: ﴿ ذلک یخوّف الله به عباده ﴾[2]. بنابراین، در آینده نزدیک یا دور ممکن است نعمت او از دستش برود یا مشکلی دامنگیرش شود؛ پس او نباید خود را در امان بداند.

امنیت هم بر دو گونه است:

الف: امنیت مذموم که در مقابل خوف قرار دارد و شرح آن گذشت.

ب: امنیّت ممدوح، و آن امنیتی است که نصیب «ابرار» و «مقرّبین» می‌شود و خدای سبحان آن را به عدّه‌ای وعده داده است: ﴿ الذین امنوا ولم یلبسوا إیمانهم بظلم أولئک لهم الأمن وهم مهتدون ﴾[3]؛ آنها که مؤمن شده و دین خود را به ستم، نیالوده‌اند در امانند. سالکان کوی حق به امید این امنیّت به سر می‌برند، نه «امن فعلی» که خود را در امان ببینند و هراسناک نباشند؛ چون در هر لحظه احتمال غفلت و زوال نعمت در باره هر کسی هست.

امنیّت برتری نیز وجود دارد که نصیب هر سالکی نمی‌شود و آن این است که انسان وقتی به مقام رضا یا بالاتر از رضا برسد، نه ترسی دارد و نه حزنی. و سرّ این که ترس ندارد آن است که چیزی را در آینده از دست نخواهد داد؛ چون محبوب او جز حق، چیز دیگر نیست؛ و خدا هم از بین رفتنی نیست. انسان وقتی می‌ترسد که مطلوبی زوال پذیر داشته باشد؛ مثلاً اگر کسی اموال، پدر، مادر، برادر یا فرزندی داشته و به آنها علاقه‌مند باشد، چون محبوب او بر اساس آیه شریفه: ﴿ ما عندکم ینفد وما عند الله باق ﴾[4]، زوال پذیر است، می ترسد که مبادا در آینده این محبوب از کف او رها بشود؛ ولی اگر کسی به این امور، دل نبندد و قلبش فقط «متیّم» به حبّ خدا باشد و جای غیر خدا در آن دل نباشد او محبوبی جز خدا ندارد. وقتی محبوبی جز خدای بی زوال نداشته باشد، محبوب او از بین نمی‌رود. از این رو، او ترسی ندارد. محبوب او نه گمان یا احتمال از بین رفتنش وجود دارد تا او خائف باشد و نه یقین زوال دارد تا او محزون باشد، بلکه به طور قطع محفوظ است. از این رو، او در مقام امین است.

نسبت به گذشته نیز چنین است. او در گذشته چیزی را از دست نداد؛ برای این که در گذشته هم محبوب او خدا بود. قهراً چنین کسی به مقام ولایت می‌رسد واولیای الهی خوف و حزنی ندارند: ﴿ ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون ﴾[5].

این در صورتی است که مفاد این آیه شریفه «خبر» باشد؛ نه وعده و «انشاء» و اگر وعده و انشاء باشد، ربطی به موضوع بحث کنونی ندارد و داخل در مطلب قبلی است که به آن اشاره شد و آن این که خداوند به عدّه‌ای وعده داده است که اینها در روز قیامت اندوه و ترسی ندارند و یا این که در دنیا نیز غمناک و هراسناک نخواهند بود.

به هر تقدیر، برتر از همه اینها کسی است که به مقام «رضا» باریابد. کسی که به این مقام می‌رسد گرچه چیزهایی را از دست می‌دهد و مصائبی نیز دامنگیر وی می‌شود، ولی او چون راضی به رضای حق است چیزی را بد نمی‌داند. زوال و حدوث چیزی برای او درد آور نیست. گوارا و ناگوار بودن برای کسی است که خود، چیزی طلب می‌کند، تصمیم می‌گیرد و خواسته‌ای دارد، ولی اگر خواسته کسی فانی در خواسته حق بود و او از خود، هیچ خواسته‌ای نداشت، نگرانی او از رخت بربستن مطلوب ویا نگرانی از پیشامد حادثه نامطلوب معنا ندارد.

بنابراین، اگر او به این مقام برسد، ﴿ ألا إنّ أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون ﴾ درباره او خبر می‌شود و تنها انشاء نیست و شامل دنیا و آخرت هم خواهد بود. البته این درجه عالی برای کسانی که در اوایل سیر و سلوک قدم بر می دارند نیست؛ بر عکس برای آنان داشتن خوف و حزن، فضیلت است، بلکه برای متوسطان آنان نیز جمع بین خوف و رجاء کمال است تا برسند به جایی که مطمئن باشند این پیوند با خداوند صبغه الهی گرفت و همان طور که خداوند ﴿ خیر وأبقی ﴾[6] است پیوند با اوهم از خیر و بقاء سهم کامل دارد و گرنه انسان سالک با احتمال زوال چنین مقام و پیوندی رنجور خواهد شد و صرف بقاء خداوند کافی نیست؛ زیرا مادامی که پیوند حُبّی بین عَبْدِ محبّ و مولای محبوب برقرار است، عبد محبّ از بقای محبوب لذّت می برد ولی با زوال چنین پیوندی هرگز بقای خداوند برای تأمین امنیّت او کافی نیست.

    منبع :
  • برگرفته از تفسیرموضوعی قرآن کریم – مبادی اخلاق در قرآن – تالیف : آیت الله جوادی آملی ج11/صص 281-282
    پی نوشت:
  • [1] . سوره اعراف، آیه 99.
  • [2] . سوره زمر، آیه 16.
  • [3] . سوره انعام، آیه 82.
  • [4] . سوره نحل، آیه 96.
  • [5] . سوره یونس، آیه 62.
  • [6]. سوره طه، آیه 73.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

هویت زنانه در تندباد تاریخ

هویت زنانه در تندباد تاریخ

✍️ سعید احمدی
سگ کی؟

سگ کی؟

✍️ سعید احمدی 
کارهای کثیف

کارهای کثیف

✍️ سعید احمدی 
الهیات جنگ...

الهیات جنگ...

یادداشت

پر بازدیدترین ها

عن ام البنین (علیها السلام): «أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین، …أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»

عن ام البنین (علیها السلام): «أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین، …أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»

حضرت ام البنین (علیها السلام): «از ابا عبدالله الحسین (ع) به من خبر بده! …فرزندانم و تمام کسانی که زیر آسمان کبودند، همه به فدای ابا عبدالله الحسین (ع) باد!» (منتهی المقال، ج 2، ص 70؛ تذکره الشهداء، ص 443)
قال رسول الله (صلی‌الله علیه‌ وآله وسلم): «یا سلمان! مَنْ اَحَبَّ فاطمه ابنتی فهو فی الجنّة معی...»

قال رسول الله (صلی‌الله علیه‌ وآله وسلم): «یا سلمان! مَنْ اَحَبَّ فاطمه ابنتی فهو فی الجنّة معی...»

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) فرمود: «ای سلمان! کسی که فاطمه دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است...» (فرائد السمطین، ج2، ص 68)
No image

امام حسین (ع): «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»

«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
No image

قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله):«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.»

پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.» (جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«افرادی هستند (امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام)) که جان خویش را با خداوند معامله می‌کند به خاطر به دست آوردن رضایت او، و خداست که نسبت به بندگانش مهربان است».
Powered by TayaCMS