كلمات كليدي : اقنوم، اصل، جوهر، اقانيم، پدران كاپادوكيا، پراگماتا، شخص
نویسنده : فريار كمالي تقوي
اقنوم یا هیپوستاسیس واژهای تخصصی است که مسیحیان از آن در بیانات مسیحی درباره تثلیث و موضوع مسیحشناسی استفاده کردهاند. کلمه "هیپوستاسیس" واژهای است یونانی با معنایی دقیق در مفهوم جوهر که معانی گوناگونی از آن استنباط میشود.[1]
همچنین باید گفت هیپوستاسیس به تنهایی واژه ای است که در علوم مختلف به عنوان کلمهای که با دیگر کلمات ترکیب میشود و معنای ذات یا ذاتی بودن را دارد، استفاده شده است.
مفهوم کلمهی یونانی هیپوستاسیس
در زبان عمومی به معنای واقعیتی عینی است که در مقابل توهم (آنچنانکه مدنظر ارسطو بود) بکار گرفته میشود. در این نوع از زبان یا ادبیات کلمه هیپوستاسیس یا اقنوم همچنین به معنای پایه، اساس و یا راز نیز بکار گرفته میشود آنچنانکه در کلمات عبری از آن استفاده شده است.[2]
این واژه (هیپوستاسیس یونانی یا اقنوم) برای بکار بردن جوهری از واقعیت متافیزیکی نیز استفاده میشود. ممکن است این نظر تحت تعلیمات ادبیات یهودی و ادبیات مأخوذ از ایشان بکار گرفته شده باشد.[3]
کاربرد این اصطلاح در مسیحیت
اما در نزد نویسندگان متقدم مسیحی این واژه دلالت بر وجود یا جوهر واقعی و نه جدای از معنای ذات استفاده شده است. نکته مهم اینکه از قرن چهارم میلادی به بعد معنای این واژه با معنی استفاده شده بعنوان "جوهر واقعیت" تفاوت پیدا کرد. این مسأله بویژه در متون مسیحشناسانه و تثلیث مآبانه با نگاه اقنومی نمود بیشتری یافته است. این معنی مبتنی بود بر سه اقنوم در یک ذات که این موضوع با پذیرش آن بعنوان تجلی در نظریه راست کیشانهی تثلیث همراه بوده است.[4]
اقنوم غالباً با ذات یا جوهر، مترادف بکار گرفته میشود به همان معنای وجود یا جوهر واقعی. اقنوم همچنین به معنی واقعیت فردی و بلافاصله بعد از آن بعنوان (شخص) در نظر گرفته شده است.
تبیین رابطهی میان ذات خدا و اقنومهای سهگانه
پیروان مسیحیت در واقع خدا را دارای یک ذات و سه اقنوم یا شخص میدانند. ایشان از آن جهت که به یکتایی ذات اعتقاد دارند خود را موحد و از آن جهت که به سه اقنوم معتقدند خود را پیرو تثلیث میدانند.
لازم به ذکر است که مترادف با لفظ اقنوم یا شخص در ادبیات مسیحی، از واژه اصل نیز استفاده شده است. در مسیحیت گاهی اصطلاح چیزها یا پراگماتا به جای اقانیم یا اشخاص برای توصیف سه اقنوم تثلیث استفاده شده است تا از این طریق بتوان وجود واقعی ایشان را تأکید و تأیید نمایند. دو نفر از پدران اولیه کلیسا کوشیدند تا آموزة تثلیث را به زبان فلسفی بیان کنند. اوریگن، پدر و پسر را به صورت دو "پراگماتا[5]" توصیف کرده و ترتولیان که معمولاً به زبان لاتینی تالیف مینمود نیز معتقد بر این بود که "کلمه" عبارت از آوا و صوت دهانی نیست بلکه یک چیز یا پراگماتا و در واقع یک شخص است و از اینروی هر یک از سه اقنوم را یک شیء وجودی توصیف میکرد.
بنا به نظر بسیاری از مسیحیان پدر، پسر و روحالقدس هر یک اقنوم یا شیء با معنا یا شخص هستند.
ژیسلون معتقد است که این واژه (اقنوم یا هیپوستاسیس) در واقع به معنای اصل و مبدأ است که افلوطین در آثار خود از آن استفاده مینموده است.[6] در عرف فلسفی اسلامی، کلمهی اقنوم را که در اصل، سریانی یا یونانی است را به عنوان معادل آن به کار بردهاند.[7]
در این راستا میبایست به موضوعی تحت عنوان (اتحاد اقنومی) اشاره نمود. بدینمعنا که: اتحاد الوهی با بشر طبیعی در یک شخص به نام عیسی مسیح انجام شده است. این نظریه رسماً بوسیله کلیسا در شورای کالسدون در سال 451 میلادی نیز پذیرفته شده بود.[8]
در این راستا همچنین یکی از مطالب مهم نظر پدران کاپادوکیایی در خصوص اقنوم و وجوه سه گانه آن است که درجهان مسیحی تأثیر بسزایی داشته است.
«پدران کاپادوکیایی شامل باسیل قیصریه، دوست او "گریگور نازیانزوسی" و برادر کوچکتر باسیل، "گریگور نوسایی" میشدند. آنان از اهالی ایالت رومی کاپادوکیا، که امروز در ترکیه قرار دارد بودند. در پدران کاپادوکیا این تمایل وجود داشت تا مسیحیت را با عناصری که در فرهنگ کلاسیک نیکو بود تلفیق کنند.».[9]
ایشان معتقد بودند که جوهر واحد و یگانه خدا همزمان و یکسان در سه اقنوم یا شخصیت وجود دارد. از دید ایشان را بطه جوهر و اقنوم به رابطة کل و جزء شبیه است، هر یک از ما توسط جوهر مشترک، از هستی بهرهمندیم اما در عین حال هر یک به خاطر ویژگیهای فردیمان، از هم متمایزیم. در مورد خدا نیز جوهر بر خصوصیاتی مشترک چون نیکویی، الوهیت یا دیگر صفات الهی دارد اما اقنوم (شخص) بر ویژگیهای خاص پدری و پسری و تقدیس کنندگی دلالت دارد. از دید ایشان وقتی سخن از خدا گفته میشود باید همزمان با یک درخشش و سه پرتو نور روبروشد. در الوهیت سه شخص یا اقنوم، یا شخصیت وجود دارند. تنها یک جوهر وجود دارد یعنی الوهیت، در واقع خدا در عین وحدت، کثیر است و در عین کثرت واحد.
الوهیت یک جوهر است در سه شخصیت و سه شخصیت است در یک جوهر. الوهیت هستی خود را در سه وجه دارد به تعبیر دیگر الوهیت سه وجه وجودی دارد.[10]
اعتقاد به سه اقنوم و متهمشدن مسیحیان به شرک
آنان علیرغم تبیین صریح و روشنی که در مورد رابطه یگانگی و سه وجهی بودن خدا ارائه دادند اما در معرض اتهام سه خداگرایی یا اعتقاد به وجود سه خدا قرار گرفتند. ایشان نیز در مقام دفاع برآمده و بویژه این دفاع در مقالهای از گریگورنوسایی با عنوان: "در باب این موضوع که سه خدا وجود ندارد" قابل تأمل است.
باید گفت که اگرچه مسیحیان عقیده توحیدی خود را از یکتاپرستی یهودیان اخذ نمودهاند اما اعتقاد به الوهیت عیسی و روحالقدس باعث بوجود آمدن این باور اقنوم گرایانه گردید. ایشان سه اقنوم یا شخص را وجود واحدی با جوهری مشترک میدانند.
این آموزه را الهیدانان مسیحی و همچنین شوراها جهت تعریف و توجیه اقنوم در درجه اول و بعد از آن روشن نمودن بحث اقانیم تعریف به «سه اقنوم در یک ذات» یا «هم ذات homoousion» کردند (لازم به ذکر است که ذات همان اقنوم است) . در نظر کلیسای غرب، روحالقدس از پدر و پسر آغاز میشود اما کلیسای ارتدوکس یا راست کیش شرقی این عقیده را مردود میداند و برآمدن یا انبعاث روح را ناشی از پدر از طریق پسر میداند. این اعتقاد به اقانیم غالباً و بویژه با تفکر فلسفی در طی زمان مورد انتقاد و تعرض قرار گرفته است.[11]
موضوع اقانیم از طرف عارفان مسلمان نیز در جهت وحدت ادیان تفسیر و تبیین گشته و با مفهوم تجلی توجیه شده است. مثلاً هاتف اصفهانی شاعر و عارف مسلمان در ترجیعبند معروف خود آشکارا به این موضوع اشاره کرده و منظور از اقانیم را تجلّی یکی در سه اصل معرفی نموده و قاعدهی واحد در کثیر را بیان نموده است.