كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، خديجه(س)، طاهره، ابي هاله، حجون
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
خدیجه(س) دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب[1] اولین و شایستهترین همسران رسول خداست. ایشان در زمره همسران قریشی رسول خدا(ص) به شمار آمده و به این اعتبار که عبدالعزی نیای خدیجه(س) و عبدمناف جد رسول خدا(ص) با هم برادر بودهاند، نوهی عموی یکدیگر به حساب میآمدند، ایشان از جهت قرابت و خویشاوندی نزدیکترین همسران به لحاظ نسبی به ایشان است. نام مادر خدیجه(س) نیز در کتب انساب و سیره فاطمه بنت زائدة بن اصم ذکر شده است.[2]
بنابر روایت حکیم بن حزام پسر عموی خدیجه(س)، خدیجه(س) در سال پانزده پیش از عام الفیل در مکه به دنیا آمد.[3]
گفته شده او قبل از ازدواج با پیامبر(ص) ابتدا به همسری ابیهاله هند بن نباش درآمد و برای او هند[و هاله] را به دنیا آورد، سپس پس از مرگ ابیهاله با عتیق بن عابد ازدواج کرد؛ اما پس از مدتی از او طلاق گرفت.[4]
ازدواج با رسول خدا(ص)
خدیجه(س) از اشراف مکه و زنی ثروتمند و تاجر پیشه بود. او جهت انجام امور تجاری خویش مردان را اجیر کرده با آنها قرارداد تجاریمیبست.[5] چون آوازهی فضل و کمال و راستگویی و امانتداری محمد امین(ص) را شنید، به پیامبر(ص) عرضه داشت که جهت تجارت با اموالش به شام سفر کند.[6] رسول خدا(ص) پذیرفت و در این سفر تجاری میسره غلام خدیجه(س) نیز همراه رسول خدا(ص) بود. پس از بازگشت، از این سفر میسره گزارش سفر و اتفاقات پیش آمده، را برای خدیجه(س)باز گفت.[7] خدیجه(س) که زنی خردمند و شریف بود نزد رسول خدا(ص) پیغام فرستاد و جهت ازدواج با ایشان ابراز آمادگی کرد، این در حالی بود که او به تمامی خواستگاران خود از سران قریش و بزرگانشان که حاضر بودند، مهریههای سنگینی بپردازند، جواب رد داده بود.[8] حضرت موضوع را با عموهای خود در میان گذاشت. پس ابوطالب عموی پیامبر(ص) به همراه خانواده و عدهای از عموهای آن حضرت(ص) جهت خواستگاری نزد عمرو بن اسد عموی خدیجه(س) رفته، خدیجه را از او خواستگاری کردند[9] تا اینکه سرانجام ازدواج صورت گرفت و خدیجه(س) به خانه رسول خدا(ص) وارد شد. این ازدواج دو ماه پس از بازگشت پیامبر(ص) از سفر شام به وقوع پیوست[10]
بنابر آنچه که در کتب بیشتر مورخین ثبت شده خدیجه(س) در زمان ازدواج چهل سال و پیامبر(ص) بیست و پنج سال سن داشتند که البته ملاحظاتی نیز در این باب وارد است. ثمرهی این ازدواج قاسم، زینب،امکلثوم، عبدالله ملقب به طیب و طاهر، رقیه و فاطمه(س) بود.[11]
پس از ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س) عدهای از قریشیان مبغض وکینهتوز سرخورده از انتخاب شایسته خدیجه(س) جهت تحقیر و توهین به پیامبر(ص) یتیمی و تهیدستی ایشان را دستآویز خویش قرار دادهسیل اتهامات را بر او جاری ساختند، این بیحرمتیها نسبت بهرسول خدا(ص)، خدیجه(س) را به شدت آزرده خاطر میساخت، از اینرو برای درهم شکستن این حربهی پلید پسر عمویش ورقه بن نوفل را به حضور طلبیده، به او وکالت داد که تمامی داراییهای خدیجه(س) را یک جا به محمد(ص) هدیه نماید و به همگان اعلام نماید که همه این اموال و داراییها از این پس ملک محمد(ص) بوده و او میتواند هر گونه که بخواهد، در آن تصرف نماید و سپس یادآور شد که از قول من به محمد(ص) بگو خودم و همهی ثروت و سرمایهام و تمام عمال و کارگزارانی که امر تجارت مرا سامان میدادند، همه و همه را به او بخشیدم. ورقه هم در میان جمعیت حاضر در کنار کعبه با صدایی بلند این مطلب را به اطلاع عموم رسانید و آنان را بر این امر شاهد گرفت.[12]
خدیجه(س) پس از بعثت پیامبر اکرم(ص)
الف: حمایتهای معنوی
1/1خدیجه اولین مسلمان
بعد از بعثت نبیاکرم(ص)، خدیجه(س) به همراه علی(ع) در پیشاپیش سابقین در دین قرار گرفت. او اول کسی بود که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و آنچه را که پیامبر(ص) از سوی خدا آورده بود، تصدیق کرد.[13]
2/1پشتیبانی و حمایت از امر رسالت
برخورداری از حمایتهای بیدریغ و دلگرم کننده همسری یک دلو هم عقیده از سعادتهای یک فرد انقلابی به شمار میآید و خدیجه(س) در این عرصه همدلی و همراهی سرآمد زنان بود.وجود خدیجه(س) سختیهای راه رسالت را بر رسول خدا(ص) آسان میکرد. او وزیری راستین برای اسلام بود و رسول خدا(ص) با مهر و صفای او آرامش مییافت.[14] زمانی که سخنان زشت و ناهنجار مشرکان در تکذیب نبوت رسول خدا(ص) غبار غم بر چهرهی آن حضرت(ص) مینشاند، این خدیجه(س) بود که تیرگیهای غم را از چهرهی رسول خدا(ص) میزدود و کار را بر او آسان میکرد.[15]
او علاوه بر همراهیها و همدلیهایش با رسول خدا(ص) در امر تبلیغ دین نیز مشارکت کرده، در کنار پیامبر(ص) دست به تبلیغ عملی آیین آسمانی اسلام میزد. در اولین روزهای بعثت در اوج غربت اسلام زمانی که رسول خدا(ص) یاوری جز خدیجه(س) و علی(ع) نداشت، خدیجه(س) قدم در راه میگذاشت و به همراه علی(ع) در کنار کعبه حاضر میشد و نمازش را به رسول خدا(ص) اقتدا میکرد و بدین طریق آیین یکتاپرستی را بیش از پیش به مردم مشرک حاضر در مکه مینمایاند. عفیف یکی از بازرگانان آن زمان میگوید: برای امر تجارت نزد عباس بن عبدالمطلب رفته بودم ناگهان دیدم شخصی وارد مسجدالحرام شد و نگاهی به آسمان و خورشید کرد و سپس رو به کعبه به نماز ایستاد طولی نکشید که نوجوانی پیش آمد و سمت راست او ایستاد، سپس زنی آمد و پشتسر آنها ایستاد آن جوان به رکوع رفت، آن جوان و زن هم به رکوع رفتند و ....گفتم ای عباس امر عظیمی است، عباس گفت بله امر عظیمی است، آیا میدانی اینها چه کسانی هستند، این مرد محمد(ص) پسر عبدالله برادرزاده من است و این نوجوان علی بن ابیطالب برادرزاده دیگر من است و این زن هم خدیجه (س) دختر خویلد است..... او عقیده دارد که خداوند او را برای هدایت انسانها برانگیخته است این دین فعلاً غیر از این سه نفر پیرو دیگری ندارد[16]
ب: حمایتهای اقتصادی خدیجه(س)
علاوه بر حمایتهای معنوی خدیجه(س) از رسول خدا(ص) فداکاریهای اقتصادی خدیجه(س) نیز درخور توجه است. ثروت خدیجه(س) مشکلات بسیاری را از پیشروی رسول خدا(ص) و یاران تازه مسلمانش برداشت و در پیشبرد اهداف متعالی رسول خدا(ص) نقشی چشمگیر و مؤثر ایفا کرد؛ به طوری که میتوان بخش عمدهای از پیشرفت و قوام اسلام را مرهون ثروت خدیجه(س) دانست. این اموال در طول ایام تبلیغ از اولین روز بعثت تا آخرین روزهای حضور پیامبر(ص) در مکه به خصوص در روزهای سخت محاصرهی همه جانبه شعب ابیطالب مایهی قوت و پایداری مسلمانان گردید. در طول محاصره سه ساله پیامبر(ص) و یارانش تمام اموال خدیجه(س) صرف حمایت از محاصره شدگان شد محاصرهای سخت و همه جانبه که اگر نبود حمایتهای مادی خدیجه(س) که اجناس را به چندین برابر قیمت واقعیشان خریداری میکرد و آن را به محاصرهشدگان میرساند،[17] بعید بود که رسول خدا(ص) و دیگر مسلمانان از آن محاصره سخت [از گرسنگی] جان بدر برند.
رسول خدا(ص) درباره حمایتهای مالی و اقتصادی خدیجه(س) میفرمودند: مانفعنی مال قط ما نفعنی مال خدیجه(س)، هیچ مالی برای من سودمندتر از ثروت خدیجه(س) نبود.[18]
وفات خدیجه(س)
سال وفات این بانوی پرهیزگار سالی سخت و طاقتفرسا برایرسول خدا(ص) بود. در این سال به فاصله سه روز پیامبر خدا(ص)دو تکیهگاه توانمند و دو اهرم قدرتمند در پیشبرد اهداف الهی و دو یار پر نفوذ و راستین اسلام خود را از دست داد.[19]
این بانوی فداکار و این محبوبه راستین پیامبر(ص) در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت[20] در سن65 سالگی وفات کرد[21]-[22] امایمن و امالفضل همسر عباس بن عبدالمطلب او را غسل دادند، پیامبر(ص) خود در قبر او فرود آمدند و او را به دست خویش در حجون به خاک سپردند.[23]
نقش بیبدیل آن بانو در همراهی و حمایت از رسول خدا(ص) و تأثیر مثبت آن بر رسول خدا(ص) را میتوان پس از فقدان این حامی ارزشمند به خوبی درک کرد نقل شده، پس از وفات خدیجه(س) مصیبتها بر حضرت(ص) شدّت گرفت و غم و اندوه او بسیار شد تا اینکه به مدینه هجرت کردند. به طوری که مدت زیادی را از مردم کناره گرفته بود.[24] شدت این مصیبت به حدی بود که رسول خدا(ص) این سال را سال حزن نامیدند.[25]
اوصاف خدیجه(س)
خدیجه(س) زنی خردمند و با درایت، پارسا و پاکدامن بود و بخاطر شدت عفتش در جاهلیت طاهره[26] لقب گرفته بود. بسیاری از مورخان او را به شرافت و جمال[27] و خردمندی و دوراندیشی و استواریاش[28] ستودهاند.
رسول خدا(ص) او را یکی از بهترین زنان جهان معرفی فرموده[29] در وصفش فرمودند: خدیجه(س) در زیبایی یکی از نیکوترین زنان و در خردورزی از کاملترین زنان و در فرزانگی از داناترین زنان بود. اوعفیفترین، متدینترین، باحیاترین، با شخصیتترین و برازندهترین زنان بود.[30] سخنان صریح پیامبر(ص) به خوبی از موقعیت ممتاز خدیجه(س) در نزد ایشان(ص) و شخصیت والای او در مقایسه با دیگر زنانخبر میدهد.
ابوطالب نیز از خدیجه(س) بعنوان بانویی کامل و پر میمنت و فاضل یاد کرده ساحتش را از هرگونه ننگ و عیب بری میدانست.[31]
ذهبی هم خدیجه(س) را چنین میستاید: «خدیجه(س) از حیث کمال از کاملترین زنان بود او عاقله، جلیله، کریمه و از اهل بهشت بودرسول خدا(ص) او را ثنا گفت و بر دیگر زنانش تفضیل داد و در بزرگداشتش بسیاری سخنان فرمود».[32]
از عظمت روحی این بانو همین بس که از رسول خدا(ص) روایت شده که جبرئیل بر من نازل شد و گفت هم اکنون خدیجه(س) با ظرفی از غذا و نوشیدنی بر تو وارد میشود، پس هر گاه آمد سلام خدا و من را به او برسان.[33]
شخصیت ممتاز و بیمانند حضرت خدیجه(س) و محبتها و حمایتهای بیدریغ او از رسول خدا(ص) و نیز اوصاف ممتاز و ارزندهاش چنان جاذبهای در رسول خدا(ص) ایجاد کرده بود که ایشان(ص) حتی سالها بعد از وفات خدیجه(س) نیز با تمام وجود به او اظهار عشق و علاقه مینمود و لحظهای از یادآوری ارزشهایوجودیاش غافل نمیشد و حقشناسانه زحمات و خدمات او را یادآوری میکرد؛ به طوری که یاد مکرر خدیجه(س) از سوی پیامبر(ص) موجبات رشک و حسد بعضی از زنان پیامبر(ص) را فراهم میآورد و گاه با اعتراض آنها مواجه میشد، عایشه نقل کرده که رسول خدا(ص) از خانه خارج نمیشد؛ مگر آنکه از خدیجه(س) یادی میکرد و ثنایش میگفت روزی غیرت زنانگیام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که خدا [بعد از مرگش] بهترش را نصیب تو کرد، پس حضرت به شدت برآشفت و فرمود: نه به خدا قسم خدا بهتر از او را نصیبم نکرد او به من ایمان آورد، زمانی که مردم کافر بودند و تصدیقم کرد زمانی که مردم تکذیبم میکردند و به مالش مرا یاری میرساند، زمانی که مردم تحریمم کردند و خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنان نصیبم نکرد.[34]
رسول خدا(ص) به گونهای از خدیجه(س) یاد میکردند که گویی در دنیا زن دیگری جز خدیجه(س) نبود.[35] یاد و نام خدیجه(س) برای حضرت چندان عزیز بود که عایشه نیز جهت تقرب به رسول خدا(ص) از نام و یاد خدیجه(س) بهره میبرد.[36] پیامبر گرامی اسلام(ص) بارها به یاد خدیجه(س) گریستند و میفرمود: أین مثل خدیجه(س).[37] نهایت عشق و علاقه حضرت(ص) به خدیجه(س) را میتوان در روز فتح مکه دریافت در آن روز ایشان مسیر حرکت خود را به گونهای تعیین فرمودند که از کنار مزار خدیجه(س) عبور نمایند، ایشان در حجون در کنار قبر خدیجه(س) خیمه زده و از آنجا لشکر مسلمانان را فرماندهیمیکردند.[38] علاقه پیامبر(ص) به خدیجه(س) به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی در زمان حیات خدیجه(س) یاد و نام خدیجه(س) را برایش تداعی میکرد به شایستگی استقبال میکرد.
عشق به خدیجه(س) موجب شده بود که دوستان خدیجه(س) نیزمورد توجه ایشان قرار گیرند،[39] ایشان میفرمود: من هم دوستان خدیجه(س) را دوست میدارم.[40] نقل است، زمانی که ابوالعاص بن ربیع همسر زینب دختر رسول خدا(ص) در بدر به اسارت سپاه اسلام در آمد. زینب جهت فدیه او اموالی از جمله گردنبند یادگاری مادر را به سوی رسول خدا(ص) به مدینه فرستاد حضرت با دیدن این گردنبند اشک از چشمانش حلقه بست و از مسلمانان خواستند که اگر صلاح بدانند، اسیر زینب را به احترام خدیجه(س) رها سازند و اموالی را هم که برای فدیه او فرستاده شده به خودش برگردانند مسلمانان نیز پذیرفتند و چنین کردند.[41]
از عایشه روایت شده که بر احدی از زنان پیغمبر رشک نبردم آن چنان که بر خدیجه حسد ورزیدم با آنکه او را ندیده بودم و این فقط بدین خاطر بود که رسول خدا(ص) او را بسیار یاد میکرد و هر گاه گوسفندی را سر میبرید آن را برای دوستان خدیجه(س) میفرستاد و به آنها هدیه مینمود.[42]
ازدواج نکردن رسول خدا(ص) در زمان حیات خدیجه(س) نیز از دیگر مواردی است که بیانگر جاذبههای معنوی فراوان حضرت خدیجه(س) برای رسول خداست جاذبههایی که برخورداری از آنها حقیقتاً در زندگی رسول خدا(ص) نقشی مهم و اساسی ایفا نموده است.
حمایتهای روحی و معنوی او از پیامبر اکرم(ص) قبل و بعد از بعثت پیامبر خاتم(ص) نیز میتواند به وضوح بیانگر عظمت وجودی این زن باشد. ضمن اینکه بخشیدن تمامی مال و املاک خود به پیامبر(ص) نیز نشانی دیگر از عظمت روحی آن بانو و بیتوجهی او به زرق و برق دنیا است.
گذران اوقات پیامبر(ص) در غار حرا جهت پرداختن به امور عبادی و عدم اعتراض خدیجه(س) به این غیبتهای یک ماهه یا چند روزه پیامبر(ص) که توأم با مرارت و دشواریهای بسیار برای خدیجه(س) بود روح بلندی را طالب است که تنها در وجود همسر فداکاری چون خدیجه(س) یافت میشد. شدت دشواریهای خدیجه(س) در این ایام را زمانی میتوان درک کرد که نقل شده زمانی که به اذن الهی جهت فراهم آمدن زمینه به وجود آمدن یگانه دخت پیامبر اکرم(ص)، رسول خدا(ص) مأمور به کنارهگیری چهل روزه از خدیجه(س) گردید در طول این چهل شبانه روز خدیجه(س) هر روز چندین بار میگریست و اشک از چشمانش جاری میشد.[43]
شخصیت روایی حضرت خدیجه(س)
در کتب روایی خدیجه(س) از روات حدیث رسول خدا(ص) بر شمرده شده است. ابن عباس[44] و عبدالله بن حارث[45] و دیگران از او روایاتی را نقل کردهاند؛ از جمله این روایات روایتی است که ابن عباس از خدیجه(س) در خصوص خصائل نهگانه علی(ع) روایت کرده است.[46]