دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امام حسن (ع)

No image
امام حسن (ع)

كلمات كليدي : امام حسن (ع)، پانزهم ماه رمضان، ويژگي‌هاي اخلاقي، معجزات حضرت، صلح امام حسن (ع)

نویسنده :محسن محمدزاده

تولد و محبت پیامبر

امام حسن (ع) در پانزهم ماه مبارک رمضان در سال سوم هجرت در مدینه متولد شد.[1] ایشان اولین نوزاد خانواده علی و فاطمه (علیهما السلام) می‌باشد که وقتی خبر تولد آن حضرت را به پیامبر (ص) دادند، حضرت فرمود:

«پسرم را بیاورید»

پس نوزاد را داخل پارچه ای زرد پیچیده و خدمت پیامبر (ص) آوردند، ولی حضرت دستور داد، نوزاد را داخل پارچه سفید قرار دهند. سپس حضرت او را در آغوش گرفته و بوسید و زبان خویش را در دهان او گذارد و امام مجتبی زبان پیامبر را مکید، سپس در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت، آنگاه به علی فرمود:

«نامش را چه گذاشته‌اید»؟

علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا، من در نامگذاری او از شما سبقت نمی گیرم، پیامبر نیز فرمود:

«من هم از خدا سبقت نمی‌گیرم»

پس جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند و خودش تبریک گفت و عرض کرد: همانا علی (ع) نسبت به شما همانند هارون است به موسی، نام این نوزاد را همنام پسر هارون یعنی شَبَر که در عربی به معنای حَسَن است، بگذار! به این ترتیب پیامبر اکرم (ص) نام ایشان را حَسَن (نیکو) نهاد.[2]

این امام رئوف محبوب‌ترین مردم نزد رسول اکرم (ص) بود؛ محبّت پیامبر(ص) به حسنین به حدی بود که خطبۀ خود را در مسجد قطع کرد و از منبر فرود آمد تا آن دو را در آغوش گرم خود بگیرد.[3]

پیامبر (ص) در مورد امام حسن (ع) فرمود:

«خدایا این کودک، پسر من است و من او را دوست می‌دارم، او را دوست بدار و نیز هر کس که او را دوست می‌دارد، دوست بدار!»[4]

اینکه پیامبر حسنین را در این حد عالی مورد تکریم و محبت خویش قرار می‌داد و در حساس ترین حوادث تاریخ اسلام مثل روز مباهله این دو را به همراه خود بیرون برد، یک مسأله عادی و اتفاقی نبوده، بلکه با معانی و مضامین مهمی که به شخصیت آن دو مربوط می‌شد، کاملاً در ارتباط بود.[5]

ویژگی‌های اخلاقی امام مجتبی (ع)

الف) شرافت و عظمت

محمد بن اسحاق می‌گوید: هیچکس بعد از رسول الله (ص) در شرافت همچو حضرت مجتبی (ع) نبود. هرگاه امام کنار درب خانه می‌نشست، آنقدر جمعیت اجتماع می‌کردند که راه بسته می‌شد، همه به احترام حضرت توقف ‌کرده و محو تماشای سیمای نورانی حضرت می‌شدند. حضرت وقتی متوجه این مسئله می‌شد، برمی‌خواست و وارد خانه می‌شد و مردم پراکنده می‌شدند.[6]

ب) عبادت

هنگام وضو، بند بند بدن حضرت مجتبی به لرزه می افتاد و رنگش زرد می‌شد، از حضرت علت را می‌پرسیدند، حضرت می‌فرمود:

«سزاوار است به هر کسی که در مقابل پروردگارش می‌ایستد، این حالات به او دست دهد»

ج) بزرگواری و بخشش

روزی مردی نزد امام مجتبی آمد و عرض کرد: مرا در مقابل دشمنم کمک فرما! امام (ع) فرمود:

«دشمنت کیست»؟

آن مرد عرض کرد: فقر و تنگدستی، حضرت به خدمتکار فرمود:

«هر چه موجودی داری بیاور»

پنج هزار درهم آوردند؛ حضرت فرمود:

«این پول را به این مرد بده»

سپس حضرت به آن مرد فرمود:

«تو را سوگند که هر وقت این دشمن به سوی تو آمد، نزد ما به شکایت بیایی»

معجزات حضرت

امام باقر (ع) فرمودند:

«بعد از حضرت امیر (ع) مردم نزد امام حسن (ع) آمدند و از حضرت درخواست کردند تا معجزه‌ای مثل آنچه از حضرت امیر (ع) دیده بودند به آنها نشان دهد.

حضرت مجتبی (ع) به اذن الهی، مرده‌ای را برای آنها زنده کرد، جمعیت حاضر که این معجزه را دیدند، همگی گفتند: گواهی می‌دهیم که شما فرزند امیرالمؤمنین – در امامت – می‌باشی».[7]

مبارزه امام حسن (ع) با توطئه شوم

روزی امام حسن (ع) در همان سنین خردسالی و زمانی که خلافت پدرش امیرالمؤمنین (ع) غصب شد، وارد مسجد پیامبر شد و دید ابوبکر بالای منبر رفته و برای مردم خطبه می‌خواند؛ بلافاصله به ابوبکر رو کرد و فرمود:

«انزل عن منبر ابی»

از منبر پدرم (رسول ا...) فرود آی»

ابوبکر در پاسخ گفت: راست گفتی، به خدا سوگند! که این منبر پدر توست نه منبر پدر من....

احساس قوی و فکر ثاقب امام حسن (ع) متوجه نقشۀ دشمنان شده بود و از طرفی از نزدیک با حوادث آشنایی داشت و بلکه در عمق آن می‌زیست؛ از این رو طبیعی است که بداند مسئول است که این توطئه را نقش برآب کند و حقوق اهل بیت (علیهم السلام) را در وجدان و شعور امت زنده نگه دارد و از طرفی نیز بر وصی پیامبر لازم بود که مواظب باشد تا تشنجات و مسائل حادّی پیش نیاید که به مصلحت اهل بیت و اسلام نباشد.[8]

صلح امام حسن (ع)

پس از شهادت حضرت امیر (ع) و به خلافت رسیدن امام مجتبی (ع) و بیعت مردم با ایشان، به دنبال شورش معاویه، حضرت (ع) جهت سرکوب وی در فکر تدارک لشکر افتاد. از همان آغاز مردم با وی پیمان شکنی و سستی کردند، معاویه بسیاری از فرماندهان ارشد حضرت را با پول و مقام فریب داد و حتی برخی از نزدیکان حضرت نیز آن حضرت را رها کردند، به گونه‌ای که حضرت برای محافظت خود زیر لباس زره می‌پوشید.[9] و چون نیرنگ و سستی یاران خود را مشاهده کرد، تصمیم گرفت برای حفظ اسلام و شیعیان دست از جنگ بکشد، زیرا برخی از یاران حضرت مخفیانه به معاویه پیشنهاد داده بودند تا حضرت را دستگیر کرده و تحویل دهند، سرانجام حضرت به ناچار با معاویه تحت شرایطی صلح کرد.[10]

حضرت امام مجتبی (ع) زمینه صلح خویش با معاویه را در یک سخنرانی چنین بیان داشت:

«به خدا سوگند، به خاطر شک و تردید و یا پشیمانی نبود که از جنگ با اهل شام خودداری کردیم، بلکه آن زمان که ما (در زمان حضرت علی (ع)) با اهل شام می‌جنگیدیم، دوستی و استقامت در میان ما حاکم بود. اکنون آن دوستی به دشمنی تبدیل شده و آن استقامت جای خود را به بی تابی داده است. شما در نبرد صفین در حالی شرکت کردید که دین شما جلودار دنیای شما بود، ولی اکنون به گونه‌ای شده‌اید که دنیای شما جلودار دین شماست. بدانید که ما برای شما همچنان بودیم که هستیم، ولی شما برای ما آنگونه که قبلاً بودید، نیستید. همانا شما امروز در گیر دو کشته هستید، کشته‌ای در صفین که بر آن می‌گریید و کشته‌ای در نهروان که خونخواه آن هستید (یعنی برخی از شما به خاطر کشته‌های صفین جازده است و برخی دیگر به خاطر آنکه در نهروان دوستانش جزء خوارج بوده و به دست حضرت علی (ع) کشته شده از مسیر منحرف شده است) آنانکه مانده‌اند یاری نمی‌دهند و آنانکه می‌گریند، در پی انتقام هستند. آگاه باشید که معاویه به ما پیشنهادی کرده است که نه انصاف در آن است و نه عزّت. اگر تا پای مرگ ایستاده‌اید ما پیشنهاد او را رد کنیم و با دم شمشیر او را نزد خداوند به محاکمه کشانیم و اگر به زندگی پای بندید به رضای شما تن دهیم».

در این هنگام مردم از هر گوشه صدا زدند: البقیّه البقیّه! یعنی باقیماندگان را نگه دار و به هلاکت نیفکن. این چنین بود که حضرت را تنها گذاردند و او را به صلحی تحمیلی وادار کردند.[11]

عده‌ای از طرفداران حضرت که از اسرار کار حضرت آگاه نبودند، اعتراض می‌کردند، امام در جواب آنان فرمود:

«علت صلح من با معاویه همان علت صلح پیامبر خدا (ص) با اهل مکّه هنگام بازگشت از حدیبیه بود، آنها به اصل وحی کافر بودند و معاویه و اصحاب او به تأویل و (حقیقت) آن کافرند. شما به خاطر ندانستن حکمتی که در کار من است، بر من خشم گرفتید؛ اگر من این کار را نمی‌کردم بر روی زمین هیچ شیعه‌ای نمی‌ماند، مگر اینکه کشته می‌گشت.[12]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS