امام حسن(ع) و گفتمان امامت
خلیل منصوری
امامان معصوم(ع) اوصیای رسول خدا(ص) و خلفای الهی بر زمین هستند. آنان به عنوان اسوههای کامل بشریت و انسانیت میبایست مورد محبت، مودت و اطاعت قرار گیرند و ولایت و امامت ایشان در دستور کار بشریت قرار گیرد تا هرکس و هر جامعهای به کمال بایسته و شایسته خود برسد.
امام حسن مجتبی(ع) یکی از دو سرور جوانان اهل بهشت، وصی رسول الله(ص) در مقام خلافت، ولایت و امامت میباشد. تاکید براین عناوین از آن روست که معلوم شود چیزی از مقامات الهی نیست که در ایشان ظهور و بروز نداشته باشد؛ زیرا متالهان ربانی هستند که در مقام فنای الهی قرار دارند و مظاهر اکمل و اتم خداوندی میباشند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزههای وحیانی قرآن و آیات و روایات، گوشهای از مقامات و مسئولیتها و ماموریتهای حضرت امام حسن(ع) را تبیین نماید.
امام حسن(ع) اسوه کامل و تمام
در روان شناسی و روان شناسی اجتماعی، بارها از مسئله مهمی به نام الگوها سخن به میان آمده است؛ زیرا بسیاری از رفتارهای آدمی، مبتنی بر اصل الگوپذیری انسان است که در اشکال گوناگون چون تقلید خود را نشان میدهد.
اصولا هنجارهای اجتماعی همانند ضدهنجارها از طریق تقلید از الگوها منتقل میشود؛ چنان که علوم و دانشهای تجربی و حتی نظری نیز از طریق تقلید منتقل شده و رشد یافته و کامل میگردد.
به هرحال، در زندگی هر شخص بلکه هر جامعه، الگوها نقش اساسی و مهمی را ایفا میکنند. نقش الگوها که در قرآن از آن به عنوان اسوه تعبیر شده (ممتحنه، آیه 4، احزاب، آیه 21) تا آنجاست که خداوند برای انسانها، الگوها و اسوههای عینی معرفی میکند تا هر کسی بتواند بر اساس شرایط زمانی، مکانی، روحی، روانی، جسمی و جانی خود، الگویی را برگزیند و سبک و مسیر زندگی خود را با او هماهنگ نماید.
اسلام، پیامبران و اولیای الهی را به عنوان اسوههای انسانیت معرفی کرده تا مردم را به هدف آفرینش و فلسفه وجودی آنان یعنی خدایی و ربانی شدن برسانند.
البته از نظر اسلام هرکسی نمیتواند الگو و اسوه کامل و تمام باشد، زیرا هرچند هر انسانی دارای ویژگیهای برجستهای است که میتوان در آن زمینه از وی الگوبرداری کرد، ولی باید دانست که سرمشق کامل، انسان کاملی است که در همه ابعاد وجودی به کمال رسیده باشد. از این رو خداوند سرمشق کامل را حتی همه پیامبران نمیداند؛ زیرا هر پیامبری هرچند که کف کمالات را دارا میباشد تا شایسته پیامبری شود، ولی درمیان پیامبران نیز تفاوتهای معنادار و مهمی وجود دارد که میبایست مورد توجه قرار گیرد. (بقره، آیات 253 و 254)
براین اساس خداوند پیامبران(ع) را تنها در بخشی از حالات و مسایلی مورد الگوبرداری میداند که در قرآن بیان کرده و آن رفتار و حالات ایشان را تایید کرده و به نقد آن نپرداخته است.
به عنوان نمونه حضرت آدم(ع) را جزو پیامبران اولوالعزم نشمرده است؛ زیرا در وی عزم آن چنانی نیافته که قابل پیروی و الگوبرداری باشد. (طه. آیه 115)
همچنین درباره حضرت ابراهیم(ع) که وی را در همه جهات الگو و اسوه میداند، اما موردی را به نقد میگذارد و قابل الگوبرداری نمیداند. (ممتحنه، آیات 4 تا 6)
اما تنها اسوه کاملی که نظر قرآن از هر لحاظ آن را قابل الگوبرداری و سرمشق قرارگرفتن میداند، پیامبر(ص) است. خداوند در آیه 21 سوره احزاب آن حضرت(ص) را اسوه کامل و تمام بلکه نیک بر میشمارد. تاکید بر عنوان اسوه حسنه یعنی سرمشق نیکو، از آن جهت است که او نه تنها در همه امور، به کمال و تمام است، بلکه در بهترین حالت و نیکوترین افراد آن قرار دارد. در حقیقت ایشان در هر کمالی به تمامیت آن رسیده است؛ از این رو، قابلیت آن را داراست که به عنوان اسوه حسن شناخته و معرفی شود به گونهای که نمیتوان در کمال، بهتر و نیکوتر از ایشان یافت و معرفی کرد.
در قرآن گاه به این نکته توجه داده شده که قوانین و مقررات اسلامی که در کتب وحیانی از آدم(ع) تا خاتم(ص) بیان شده همگی قوانین کاملی هستند، ولی دراین میان برخی از امور و مسائل در اوج آن است که در حقیقت تمامیت آن امر کمالی میباشد و بهتر است که انسانها در انتخاب خوب و خوبتر، خوب تر و میان حسن و احسن، احسن را برگزیند؛ چرا که میان نیک و نیکوتر، در کمال به تمامیت رسیده است.
هرچند همه پیامبران(ع) در کف کمالی قرار دارند، ولی تنها شماری اندک از پیامبران که به اولوالعزم از آنان یاد میشود، درسطح کمال قرارگرفته اند که در این میان حضرت ابراهیم(ع) پس از پیامبر(ص) قرار میگیرد، ولی اوج و تمام هرکمالی را تنها در پیامبر(ص) میتوان یافت. از این رو که او اسوه حسنه معرفی میشود. (احزاب، آیه21)
در این میان امیرمومنان علی(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) که ما از آنان به امامان معصوم(ع) و اوصیای الهی پیامبر(ص) یاد میکنیم، به عنوان نفس و جان پیامبر(ص) در همان حد و اندازه پیامبر(ص) قرار دارند و ایشان نیز اسوههای کامل و تمام انسانیت یعنی اسوه حسنه شمرده شدهاند. (آل عمران، آیه61)
پیامبر(ص) بارها امامان معصوم(ع) را نوری از انوار خود دانسته و در وصف امامان(ع) از جمله امام حسین(ع) میفرماید: حسین منی و انا من حسین؛ حسین(ع) از من و من از حسین هستم. (ذخایرالعقبی، ص124؛ سنن ترمذی، ج2، ص307، کنزالعمال، هندی، ج6، ص221 و ج7، ص1107،الفصول المهمه ، ص171؛ و فضائل الخمسه، ج3، ص264-262)
بر این اساس، چهارده معصوم(ع) نه تنها اسوههای کامل بلکه اسوههای نیک الهی برای سرمشق قرارگرفتن در زندگی معرفی میشوند.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ازسوی خدا (سوره انسان؛ احزاب، آیه33 و آیات دیگر) و پیامبر(ص) به عنوان اسوههای نیک و کامل و تمام به جامعه انسانی معرفی شدهاند. از این رو، آن حضرت(ص) در حق ایشان میفرماید: الحسن والحسین امامان قاما اوقعدا؛ حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه قیام کنند چه سکوت نمایند (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج34، ص291؛ ج44، ص2)
از نظر آموزههای وحیانی اسلام که در قرآن و سنت تجلی کر ده لازم است هر انسان و جامعهای برای رسیدن به فلسفه آفرینش و اهداف انسانیت، از چهارده معصوم(ص) به عنوان اسوههای حسنه اطاعت کند. این اطاعت باید از سر عشق و مودت و محبت باشد نه ترس و خوف یا اکراه و اجبار و اضطرار؛ زیرا کمال یابی انسان به انتخاب آزاد و عاشقانه خدا و خدایی و ربانی شدن است. کسی که میخواهد مورد رضایت خداوند قرارگیرد و خداوند از او خشنود باشد و محبوب خداوند شود باید از راه حبیب خداوند برود که پیامبر(ص) و اهل بیت او هستند. (آل عمران، آیه 13)
از این روست که محبت اهل بیت(ع) به عنوان پاداش و مزد رسالت پیامبر دانسته شده که باز هم حقیقت این پاداش و مزد به کسانی باز میگردد که اهل بیت(ع) را دوست میدارند و به آنها محبت و مودت میورزند و از ایشان به عنوان اسوههای حسن و نیک الهی اطاعت میکنند. (شوری، آیه 32؛ سباء، آیه 74)
پیامبر اکرم(ص) درباره اهل بیت(ع) از جمله حسنین(ع) فرمودند:
ان الحسن و الحسین هما ریحانتای من الدنیا من احبنی فلیحبهما؛
بی گمان حسن و حسین دو گل خوشبوی من از دنیا هستند؛ دوستدار من باید به آن دو مهر ورزد. (سنن ترمذی، ج 5، ص 615؛ الفصول المهمه، ص 171 و نیز بحارالانوار، ج 73 و 47)
آن حضرت همچنین فرمودند:
من احب الحسن و الحسین احببته و من احببته احبه ا لله و ادخله جنات النعیم و من ابغضهما او بغی علیهما ابغضته و من ابغضته ابغضه الله و ادخله جهنم و له عذاب مقیم؛
من دوستدار حسن و حسین را دوست دارم و کسی را که من دوست بدارم، خداوند او را دوست داشته و به باغهای نعمت در بهشت وارد کند و دشمن کینه توز و سرکش بر آن دو را دشمن دارم و کسی را که من دشمنش دارم، خداوند او را به جهنم داخل کند و برای او عذابی پایدار خواهد بود. (کنز العمال، ج 21، ص 121)
بنابراین، امام حسن(ع) اسوه حسن و سرمشق نیک الهی برای انسانها است که تنها با بهره گیری از سبک زندگی ایشان است که میتوانند متاله (خدایی) شده و در مقام ربوبیت، مظهر الهی گردند و از مقام ربانی بهرهمند شوند
بیعت با امام حسن به عنوان امامت
گزارشهای روایی و تاریخی بیانگر این معناست که پس از رحلت پیامبر(ص)، بر خلاف فرمان الهی (مائده، آیه 3؛ نساء، آیه 95؛ مائده، آیه 76) و نص پیامبر(ص) در غدیر خم و موارد دیگر، در اثر اقدام گروهی از منافقان قدیم و جدید و صحابه، در سقیفه بنی ساعده، انحراف بزرگی در امت اسلام پیش آمد و فساد و تباهی آن دامن گیر بشریت شد به گونه ای که هنوز هم آثار و تبعات آن، مسلمانان را به رنج و بدبختی انداخته است؛ زیرا کاری که در سقیفه با غصب خلافت الهی امیرمومنان علی(ع) انجام گرفت، موجبات غضب الهی را فراهم آورد و امت اسلام رنگ عدالت و صلاح و خوشبختی را به روی خود ندید.
انحرافی که در سقیفه با تغییر نظام سیاسی اسلام از حکومت ولایی به حکومت خلافت انتخابی از سوی برخی از رهبران جامعه رخ داد، موجب شد تا اکثریت مردم به تبعیت از رهبران قبیله ای مهاجر و انصار یعنی قبایل اوس و خزرج و قریش، به حکم ایشان در انتخاب ابوبکر گردن نهند و جامعه را از امامت و ولایت امیرمومنان علی(ع) محروم سازند.
پس از آنکه این انحراف به جای حساسی رسید و عدالت اسلامی با نشخوار عشیره بنی امیه از بیت المال، قربانی و ذبح شد، مردم خسته از ذلت و ظلم و بی عدالتی، خواهان بازگشت به کرامت و عزت و عدالت اسلامی شدند و اولین شعلههای قیام پس از سالها مبارزه ابوذرها در مصر به بار نشست و لشکر عدالت خواهان به سمت مدینه گسیل شد و در آشوبی خونین، عثمان به قتل رسید.
انقلابیون برای اینکه حکومت اسلامی را دوباره همانند عصر نبوی تجربه کنند، به خانه امیر مومنان علی(ع) هجوم آوردند تا با ایشان به عنوان خلیفه چهارم بیعت کنند.
از گزارشهای تاریخی و روایی به دست میآید که این بیعت از سوی بیشتر مردم و انقلابیون با عنوان امامت و وصایت انجام نگرفت؛ زیرا هنوز افکار انحرافی در میان مردم حاکم بود و گفتمان انقلابیون نیز گفتمان حاکم بر جامعه اسلامی بود که از زمان ابوبکر و در سقیفه بنی ساعده شکل گرفته بود.
پس از آنکه حضرت امیرمومنان(ع) حکومت را در دست گرفت و مرکز خلافت خود را به کوفه منتقل کرد، گروههای انقلابی در چندین آزمون و فتنه بزرگ دچار ریزش شدند. در هر جنگی گروههای ناخالص از دور امیرمومنان علی(ع) جدا شده و به صف دشمنان و مخالفان حکومت او پیوستند. در جنگ نخست، گروهی بزرگ از جمله طلحه و زبیر به همراه عایشه به مخالفت پرداختند و جنگ جمل را راه انداختند که از آنان به ناکثین و پیمان شکنان یاد میشود چنان که پیامبر(ص) از پیش ایشان را معرفی و نامگذاری کرده بود.
در فتنه دیگر، قاسطین و عدالت خوران به جنگ امیرمومنان علی(ع) آمدند. سردمدار این گروه معاویه پسر ابوسفیان است که رهبر کافران و مشرکان در عصر پیامبر(ص) بود و اکنون ثروت و قدرت اسلامی را چون گوی چوگان کودکان به بازی گرفته بودند. اینان جنگهای چند ساله صفین را راه اندازی میکنند که موجب تضعیف اسلام و دولت اسلامی میشود.
فتنه سوم مهمترین ریزشها را داشت. در این فتنه بود که مارقین از امام خویش پیش میافتند و علیه حکومت علوی قیام میکنند و جنگ نهروان را راه میاندازند. در همه این فتنهها و آزمونها، ریزشها و رویشهایی وجود داشت، زیرا افراد خالصی پدید میآیند که تفکر علوی را به عنوان تفکر خالص اسلامی میشناسند و بدان از جان و دل اعتقاد دارند. آنان کسانی هستند که به عنوان شیعه علی(ع) از میان فتنهها و آزمونها بیرون میآیند و قایل به اصل امامت میشوند که پیامبر(ص) بدان وصایت کرده بود.
احیای گفتمان امامت
این گونه است که پس از شهادت امیرمومنان علی(ع)، اندیشه سیاسی اسلام ولایی دوباره خودنمایی میکند و برای نخستین بار، بیعت باعنوان امامت انجام میگیرد. در حقیقت، تلاشهای چهارساله امیرمومنان علی(ع) به بار مینشیند و گروهی از یاران خالص و شیعیان پدید میآیند که خواهان بازگشت حکومت دین و دنیا به اهل بیت(ع) به عنوان امامت و ولایت میشوند.
گزارشهای تاریخی و روایی از این حکایت میکند که امام حسن(ع) نخستین کسی است که با وی به عنوان امام بیعت میشود. این بدان معناست که گفتمان اسلامی در طول چهار سال حداقل در کوفه از گفتمان خلافت به گفتمان ولایت و امامت تبدیل میشود و اصل بازگشت امامت و خلافت به اهل بیت(ع) مطرح میگردد.
ازنظر امام حسن(ع) هدایت و علم در خاندان پیامبر(ص) و در نزد امامان معصوم(ع) است. از این رو در خطبه ای خطاب به مردم میفرمایند: ولولامحمد(ص) و اوصیاوه، کنتم حیاری لاتعرفون فرضا من الفرائض؛ اگر محمد(ص) و اوصیای او نبودند، شما در بیابان جهل و ضلالت، سرگردان و حیران بودید و هیچ فریضهای از فرایض الهی را نمیشناختید.
این مطلب را حضرت پس از بیان فرایض و تکالیف الهی فرموده است. درحقیقت از نظر آن حضرت، ازجمله فرایض الهی که برگردن مردم است تا بدان عمل کنند، فریضه ولایت اهل بیت(ع) بود.
از این رو ایشان بعد از بیعت مردم با خود، خطبهای ایراد کرده و طی آن میفرماید: پس، از ما اطاعت کنید که اطاعت ما واجب است، چرا که به طاعت خدای عزوجل و رسولش (ص) مقرون گشته است. خدا درباره اطاعت ما میفرماید:
«یا ایها الذین امنو اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول.
امام حسن(ع) در نامهای به معاویه، بعد از اینکه مجاهده قریش با اهل بیت پس از رحلت رسول خدا(ص) را گوشزد میکند چنین مینویسد: ما به راستی درشگفتیم از کسانی که در ربودن حقمان بر ما یورش برده و خلافت پیامبرش را که حق مسلم ماست، از چنگ ما ربودند... ما دیدیم اگر در گرفتن حق خویش به منازعه با ایشان بپردازیم، ممکن است منافقان و سایر احزاب مخالف دین، وسیلهای برای خراب کاری و رخنه در دین به دست آورند و نیتهای فاسد خود را عملی سازند، پس دم فرو بستم... همانا امیرالمومنین، علی بن ابی طالب(ع) چون مرگ به سراغش آمد، امر خلافت پس از خود را به من واگذار کرد.
امام حسن(ع) درجایی دیگر درباره حق امامت و خلافت و ولایت اهل بیت(ع) فرموده است:
نحن اولی الناس بالناس فی کتاب الله و علی لسان نبیه؛
ما در کتاب و سنت رسول خدا(ص) نسبت به مردم از خودشان سزاوارتریم.
آن حضرت همچنین درخطبهای در بیان حقانیت خود و اهل بیت(ع) میفرماید:
ان علیا باب، من دخله کان مومنا و من خرج عنه کان کافرا؛
علی(ع) دری است که هرکس از آن وارد شود، مومن و هرکس از آن خارج شود، کافر است.
این گفتمان غیر از گفتمان حاکمی است که پیش از خلافت امیرمومنان علی(ع) وجود داشته است.
امیر مومنان علی(ع) در طول خلافت خویش این گفتمان قرآنی و اسلامی را زنده کرد و اجازه داد تا مردمی که از دل جنگها و فتنهها مردانه بیرون آمدند، با امام حسن مجتبی(ع) به عنوان امام بیعت کنند تا دوباره نظام سیاسی قرآن بر مدار ولایت از درون سه دهه گمراهی بیرون آید و مسیر آینده شیعیان و مسلمانان واقعی روشن شود و امام حسین(ع) بتواند کاری کند تا همه نظام سیاسی مبتنی بر انحراف از اعتبار و مشروعیت کامل ساقط شود و مردم گفتمان سیاسی اسلام واقعی را بشناسند و درآن مسیر حرکت کنند و قیامهای خود را شکل دهند.
امام حسن(ع) درخطبهای که روز بیعت میخواند میفرماید: در شب گذشته مردی از جهان رخت بر بست که هیچ یک از پیشینیان در انجام وظیفه، بر او پیشی نگرفته و آیندگان هم نتوانند پا به پای او به کارهای خویش بپردازند. او در رکاب پیامبر خدا(ص) پیکار میکرد و در پاسداری از او، از خودگذشتگی نشان میداد و رسول خدا(ص) وی را پرچم دار خود قرار میداد و جبرئیل از طرف راست و میکائیل از جانب چپ از او نگهبانی میکردند و او ازمیدان نبرد باز نمیگشت تا خدای متعال به کمک او لشکر اسلام را پیروز میساخت. علی(ع) در شبی از دنیا رفت که در آن شب عیسی(ع) به آسمان صعود کرد و یوشع بن نون، وصی موسی(ع) درگذشت. وی درحالی جهان را وداع گفت که برای خویش سیم و زری باقی نگذاشت و تنها هفتصد درهم از عطایایش باقی مانده بود که میخواست خدمت گزاری برای کسان خود فراهم کند.
دراین هنگام، گریه گلوگیر امام حسن (ع) شد و شروع به گریستن نمود و مردم نیز با او هم آوا شده و مسجد اعظم کوفه، یک پارچه گریه و ناله شد.
آن حضرت سپس خطبهاش را ادامه دارد و درباره خودش نیز مطالبی فرمود و درپایان با این جملات، سخنرانی اش را به پایان رسانید:
انا من اهل بیت فرض الله مودتهم فی کتابه، فقال تعالی: «قل لااسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا»
(شوری، آیه 32) فالحسنه مودتنا اهل بیت(ع)؛ من از اهل بیت هستم که خداوند مودت ما را درکتاب خود فرض و واجب کرده و درباره ما فرموده است: بگو از شما مزدی جز مودت درخویشان نخواستم و هرکس نیکی کند ما بر آن بیفزاییم. پس آن حسنه همان مودت و دوستی ما اهل بیت(ع) است.
آنگاه عبدالله بن عباس برخاست و درکنار آن حضرت ایستاد و گفت: معاشر الناس»! هذا ابن نبیکم و وصی امامکم فبایعوه؛ ای مردم! این بزرگ مرد، فرزند پیامبرتان و جانشین امامتان است. پس با او بیعت کنید.
مردم که از این سخن به وجد آمده بودند: گفتند: ما احبه الینا و اوجب حقه علینا؛ چقدر او برای ما دوست داشتنی تر و حقش بر ما واجب تر است.
سپس با کمال رغبت و اشتیاق با آن حضرت بیعت کردند و او را به عنوان خلیفه و جانشین پدرش امام علی(ع) پذیرفته و پیروی اش را برعهده گرفتند. (الارشاد، ص 743؛ کشف الغمه، ج 2، ص 301، منتهی الامال، ج 1، ص 422، زندگانی چهارده معصوم (ع) (ترجمه اعلام الوری)، ص 300، الفتوح (ابن اعثم)، ص 457).
دراین گزارش به خوبی روشن میشود که جو و فضای عمومی جامعه و گفتمان اسلامی تغییر محسوسی کرده است و مردم با ایشان به عنوان امام بیعت کردند و امیرمومنان علی(ع) را نیز به عنوان امام معرفی نمودند.
این گونه است که امام حسن(ع) درتاریخ اسلامی به عنوان امام، فرزند و وصی امام پیشین خود معرفی شده و نظام سیاسی امامت و ولایت به جامعه اسلامی آن روز دوباره معرفی میگردد.