دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امام حسین(ع) و حکومت معاویه

No image
امام حسین(ع) و حکومت معاویه

كلمات كليدي : امام حسين(ع)، معاويه، صلح، مدينه، قيام

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

امام(ع) پس از شهادت برادر و رسیدن به مقام امامت می‌دید که معاویه با اتکاء به قدرت اسلام، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است؛ ولی نمی‌توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم سازد تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پائین بکشد چه اینکه می‌دید. پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی از سوی معاویه کشته خواهد شد. پس به ناچار دندان به جگر نهاد و صبر پیشه ساخت. ایشان تا معاویه زنده بود عَلَم مخالفت‌های بزرگ را نیفراشت جز آنکه گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می‌گرفت.

سیاست امام حسین(ع) در رویارویی با معاویه

پس از شهادت امام حسن(ع)، امام حسین(ع) عهده‌دار منصب امامت گردید. ایشان با اینکه بعد از شهادت امام حسن(ع) صالح‌ترین افراد جهت تصدی حکومت بود؛ اما به موجب پیمان صلحی که برادرش امام حسن(ع) با معاویه منعقد کرده بود به این صلح نامه وفادار ماند؛[1] اما از آنجا که معاویه را دارای صلاحیت لازم برای تصدی حکومت نمی‌دانست، همچون برادرش امام حسن(ع) حکومت او را به رسمیت نشناخت و از حکومت او پشتیبانی نکرد و تا آخر عمر معاویه به عنوان یکی از بزرگترین و مشهورترین مخالف سیاسی حکومت برشمرده می‌شد؛ اما غیر از تبلیغ دین و احکام آن و بیان صلاحیت خود و بی‌صلاحیتی حاکمان، از امام(ع) اقدام تعرض‌گونه یا حرکت براندازانه‌ای در زمان حکومت معاویه نقل نشده است.

حضور معاویه در رأس امور و مناسب نبودن فضای سیاسی و اجتماعی جامعه، موجب شده بود تا اقدامات امام حسین(ع) در زمان معاویه غالباً از اعلام عقیده خود و تبلیغ آن و نیز اعتراض به برخی عملکردهای معاویه فراتر نرود. از این‌رو حضرت(ع) به کسانی که ایشان را به قیام دعوت می‌کردند اعلام می‌کرد که «من امروز چنین اندیشه‌ای ندارم خدایتان رحمت فرماید، بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید، اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت.»[2]

بارها اتفاق افتاده بود که اطرافیان معاویه امام(ع) را به اقدامات براندازانه یا تصمیم بر آن متهم کردند و به معاویه هشدار دادند و معاویه نیز در پی آن بارها به امام(ع) نامه نوشت و ایشان را از پیمان‌شکنی برحذر داشت و امام(ع) به صراحت بر وفاداری خود به پیمان تصریح کرد.[3]

هر چند در این دوره امام حسین(ع) به کارگزاران معاویه به خصوص مروان حکم به سبب عملکردهایش انتقاد می‌کرد و «هنگامی که او بر بالای منبر بود به او ناسزا می‌گفت تا آن گاه که فرود می‌آمد»؛[4] اما با این حال برخی از ملاحظات سبب شده بود تا حضرت جهت اقامه نماز جماعت در مسجد حاضر شود و در نماز به مروان اقتدا ‌نماید.[5]

اقدامات امام حسین(ع) در عصر حکومت معاویه

با اینکه امام حسین(ع) به پیمانی که با معاویه بسته بود وفادار ماند؛ اما هیچ مانعی جلودار امام(ع) در برابر اعتراض به ظلم و جورهای بی‌حصر و حد معاویه نبود. امام(ع) در برابر بدعت‌ها و بی‌دادگری‌های بی‌شمار معاویه سکوت نمی‌کرد و در شرائط پر از خفقان دوران معاویه که کسی جرأت اعتراض نداشت تا آنجا که توان داشت در برابر ظلم و ستم‌های معاویه به مخالفت برمی‌خاست. مبارزات و اقدامات امام حسین(ع) در زمان حکومت معاویه، مقوله‌ای است که ما در دو بخش به بررسی مختصر آن پرداخته‌ایم:

1-ترویج و تبلیغ امامت علوی

گرچه امام(ع) بر ضد معاویه اقدامی مسلحانه انجام نداد؛ اما همواره بر تبلیغ و ترویج حق و تحکیم پایه‌های دینی و قرآنی تأکید می‌ورزید و علنی یا غیر علنی به بیان احکام امامت و خلافت ویژگی‌های خلیفه برحق می‌پرداخت و این اقدام را ناقض بیعت انجام شده با معاویه نمی‌دانست. امام حسین(ع) بارها و بارها صلاحیت منحصر به فرد اهل بیت(ع) و خودش را برای تصدی حکومت اعلام نموده آن را تبلیغ کرد و در این راه از هر آنچه که میسر بود کوتاهی نکرد. معاویه نیز در ظاهر تا زمانی که احساس خطر نمی‌کرد تحمل می‌ورزید و بر این اقدامات چشم می‌بست و سعی داشت از برخورد با امام(ع) که عواقب وخیمی را متوجه حکومتش می‌کرد، خودداری ورزد. بهترین نمونه‌ای را که از اقدامات تبلیغی امام حسین(ع) برای جلب افکار عمومی و بیان احکام خدا می‌توان بدان استناد جست سخنرانی ایشان در گردهمایی بزرگ حج است. امام حسین(ع) یک سال قبل از مرگ معاویه، به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر عازم حج شدند. در سرزمین منی، امام(ع) برادران و زنان و یاران بنی‌هاشم و آن عده از انصار را که او و خاندانش را می‌شناختند، جمع کرد، سپس چند نفر را فرستاد و فرمود: "همه اصحاب پیامبر(ص) را که معروف به صلاح و عبادتند و به حج آمده‌اند نزد من جمع کنید." در پی این دعوت بیش از هفتصد نفر که بیشتر آنان از تابعان و حدود دویست نفر از اصحاب پیامبر(ص) بودند، در خیمه آن حضرت(ص) گرد آمدند، امام(ع) به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی فضایل اهل بیت(ع) را مطابق قرآن و بیانات رسول خدا(ص) یادآوری کرد و از آنان بر آن فضایل اقرار گرفت. سپس از آنها خواست تا این مطالب را برای افرادی که مورد اطمینانشان هست، نقل کنند.[6] ایشان همچنین در یکی از جلسات ظاهراً مخفی در مکه، عالمان و بزرگان اسلام را مخاطب قرار داد و آیات امر به معروف و نهی از منکر را برای آنان قرائت فرمود و وظیفه مهم امر به معروف و نهی از منکر را به آنان متذکر شد و از عواقب وخیم ترک این وظیفه مهم برحذر داشت و یادآوری کرد که شما باید مصدر امور باشید، زیرا مطابق دستور دین "مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه؛ مجاری امور و احکام در دنیا و آخرت در دست دانشمندان و عالمان خداترس است آنان در حلال و حرام از طرف خداوند امین می‌باشند." سپس حضرت آنان را به اتحاد و صبر و تحمل سختی و مبارزه برای به دست آوردن این حق مسلوب دعوت کرد و در آخر اعلام کرد که: "خدایا تو می‌دانی ما نه برای زخارف دنیا و قدرت این اقدامات را انجام می‌دهیم، بلکه برای اینکه نشانه‌های دین را بنمایانیم و امور امت را اصلاح کنیم و .... سپس ادامه دادند و فرمودند: ای بزرگان و عالمان اگر ما را در به دست آوردن زمام امور یاری نکنید و درباره ما انصاف به خرج ندهید ظالمان برشما قوت خواهند یافت و سعی در خاموش کردن نور پیامبرتان خواهند کرد و خدا ما را کفایت است و بر او توکل کرده‌ایم و به سوی او انابه می‌کنیم و نهایت کار ما بازگشت به سوی اوست.[7]

روزی در مجلس عام معاویه به پیشنهاد اطرافیان از حضرت(ع) خواسته شد، خطابه بخواند. امام(ع)به منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پیامبر(ص)- در جواب مردى که گفت: اینکه خطبه مى‌خواند کیست؟- فرمود: «ما حزب و گروه غالب خدا و مقرّبین عترت رسول خدا(ص)، و أهل بیت طیّب و طاهر اوییم، ما یکى از دو چیز گرانبهایى هستیم که رسول خد(ص) آن را پس از قرآن به ودیعت نهاد، کتابى که در آن تفصیل هر چیزى است، و در پیش رو و پشت سر هیچ باطلى بدان راه ندارد، قرآنى که تفسیرش به عهده ما گذاشته شد و تأویلش ما را درمانده نکند بلکه به دنبال حقایق آن هستیم. پس ما را اطاعت کنید که طاعت ما واجب است، چرا که قرین طاعت خدا و رسول(ص) است، خداوند مى‌فرماید: «خداى را فرمان برید و پیامبر(ص) و صاحبان امر را، که از شمایند، فرمان برید، پس اگر در باره چیزى ستیزه و کشمکش کردید آن را به خدا و پیامبر(ص) بازگردانید»[8]، و نیز فرمود: «و حال آنکه اگر آن را به پیامبر(ص) و صاحبان امر خویش باز مى‌گرداندند هر آینه کسانى از آنان که [حقیقت‌] آن را بیرون مى‌کشند آن را مى‌دانستند، و اگر فزون بخشى و مهربانى خدا بر شما نبود از شیطان پیروى مى‌کردید مگر اندکى.»[9]

مبادا گوش به ندایى فرا دهید که شیطان به شما نموده است، زیرا او براى شما «دشمنى است آشکار و مبین»،[10] که در این صورت همچون اولیاء و دوستان او شوید که گفتند:

«امروز بر شما چیره‌شونده‌اى نیست و من پناه شمایم. و چون آن دو گروه رویاروى شدند بر دو پاشنه خود گردید- پشت کرد و گریخت- و گفت: من از شما بیزارم»[11]، پس در آینده مکانى براى ضرب شمشیر و ورود نیزه شده و سنگ‌ریزه و حطام ستون‌ها و اهدافى براى آماج تیرها گردید، سپس در آن روز سوگند هیچ کسى که قبلًا «ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده پذیرفته نشود.»[12]

معاویه گفت: اى أبا عبداللَّه کافى است، حرف را رساندى!!(و تبلیغت را انجام دادی.) [13]

2-سخنرانی‌ها و نامه‌های اعتراض آمیز

در دوران ده ساله امامت امام حسین(ع) نامه‌های متعددی بین ایشان و معاویه رد و بدل شده است که نشانه موضع‌گیری سخت و انقلابی امام حسین(ع) در برابر معاویه است. به طوری که در پی هر جنایت و اقدام غیر اسلامی‌ای که از معاویه سر می‌زد حضرت(ع) به شدت او را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌داد. اقدام معاویه در به شهادت رساندن حجر بن عدی و یارانش از جمله مواضعی بود که سخت‌ترین و شدیدترین اعتراضات امام(ع) به معاویه را در پی‌داشت. نقل شده که پس از شهادت حجر بن عدی و حضور عده‌ای از کوفیان در مدینه و آمد و شد آنان به خانه امام حسین(ع)، مروان حکم -فرماندار وقت مدینه- این خبر را در ضمن نامه‌ای به معاویه رساند. معاویه هم نامه‌ای به امام(ع) نوشت و متذکر پیمان خود با او شد و او را بر لزوم وفای به عهد سفارش کرد. امام(ع) نیز نامه‌ای مفصل در جواب او نوشته برخی امور ناشایست او را مورد انتقاد قرار داد و از به شهادت رساندن افرادی چون حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی و حضرمی انتقاد کرد.[14]

مخالفت با ولایتعهدی یزید نیز از دیگر مواضعی بود که امام(ع) در آن اعتراض و مخالفت خود را به شدت اعلام نموده بود. معاویه به دنبال فعالیت‌های دامنه‌دار خود برای تثبیت ولایتعهدی یزید سفری به مدینه انجام داد تا از مردم مدینه به ویژه از شخصیتهای بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین(ع) قرار داشت بیعت بگیرد. او پس از ورود به این شهر با امام(ع) دیدار کرد و طی سخنانی موضوع ولایتعهدی یزید را پیش کشیده و کوشش کرد که موافقت ایشان را با این موضوع جلب کند؛ اما امام(ع) او را به شدت مورد شماتت قرار داده بی‌لیاقتی‌ها و هوس‌بازی‌های یزید را به رخش کشید و او را از ولایتعهدی یزید بر حذر داشت.[15]

در تمام مدتی که معاویه از مردم برای ولایتعهدی یزید بیعت می‌گرفت امام(ع) به شدت با او مخالفت می‌کرد و هرگز تن به بیعت یزید نمی‌داد و ولیعهدی او را نمی‌پذیرفت معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید به او اصراری نکرد.[16]

سیاست معاویه در رویارویی با امام(ع)

معاویه نیز به مانند دیگر خلفا احترام بسیاری برای حضرت(ع) قائل بود چه این که می‌دانست حضرت(ع) در دل مردم مکه و مدینه جای گرفته و با او نمی‌توان به مانند دیگر مردم، به درشتی پرداخت. از دیگر سوی امام(ع) مانعی بزرگ بر سر راه حکومت معاویه تلقی می‌گردید و معاویه پیوسته نگران قیام امام حسین(ع) بود. از این‌رو او در برابر امام(ع) سیاست بسط و اقباض را در پیش گرفت. معاویه از یک سو جایگاه حضرت را از نظر دور نمی‌داشت و در ظاهر به او احترام می‌کرد و بزرگ می‌شمرد[17] و به کارگزارانش نیز دستور می‌داد که متعرض فرزند رسول خدا(ص) نشوند و از بی‌احترامی نسبت به ایشان بپرهیزند.[18] او در راستای همین سیاست اکرام زائد الوصفی به امام(ع)می‌نمود[19] به گونه‌ای که یک بار200000 درهم برای حضرت(ع) فرستاد و گفت: "بگیر که تاکنون به خدا سوگند به احدی چنین عطائی نکرده‌ام." امام(ع) نیز فرمود: "بدان که احدی نه قبل از تو و نه بعد از تو، افضل ازمن نبوده است." تکریم‌ها و عطایای معاویه نسبت به امام حسین(ع) حتی با روگردانی ایشان از بیعت با یزید نیز ادامه داشت.[20]

از سوی دیگر معاویه مراقبت پیوسته و شبانه روزی از امام(ع) را در دستور کار خود قرار داده با فرستادن نامه‌های مختلف و به مناسبت‌های مختلف سعی داشت به زعم خویش امام(ع) را از انجام قیام علیه دولت خویش باز دارد. معاویه به شدت از امام حسین(ع) مراقبت می‌کرد و تمام حرکات و سکنات زندگی خصوصی و عمومی ایشان را در سفر و حضر زیر نظر داشت معاویه به عمد می‌خواست که امام(ع) را حساس کند و نسبت به این مراقبت او را مطلع سازد و اعلام دارد که ریز و درشت جریان زندگی وی لحظه به لحظه به وسیله جاسوسان به او گزارش می‌شود تا شاید این کار امام(ع) را از اندیشه قیام باز دارد.

نقل شده که پس از شهادت حجر عده‌ای از کوفیان به مدینه رفتند و خبر شهادت حجر و یارانش را به امام حسین(ع) دادند آنان همچنان در مدینه ماندند و در خانه امام آمد و شد می‌کردند. مروان حکم فرماندار وقت مدینهگزارش ماجرا را به معاویه مخابره نمود. معاویه از یک سو نامه‌ای به مروان می‌نویسد و در آن یادآور می‌شود که: «هیچ متعرض حسین(ع) مشو او با ما بیعت کرده است و بیعت خود را نمی‌شکند و پیمان خود را زیر پا نمی‌نهد.» و از سوی دیگر نامه‌ای به امام حسین(ع) نوشت و بیعت او و لزوم پای‌بندی به آن را متذکر شد و سپس به زعم خود به تهدید و ارعاب امام(ع) پرداخت. امام(ع) نیز طی نامه‌ای مفصل به معاویه ضمن بیان مطالبی در خور توجه نوشت که با او سر جنگ و مخالفت ندارد.[21]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS