دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امام هادی (علیه السلام)

No image
امام هادی (علیه السلام)

كلمات كليدي : امام هادي (ع)، نقي، ابوالحسن، ابوالحسن ثالث، سمانه، متوكل، سامرا

نویسنده:

امام هادی (علیه‌السلام) پیشوای دهم شیعیان است. نام آن بزرگوار، علی و معروف‌ترین القابش، نقی و هادی است. آن معصوم را با کنیه «ابوالحسن» می‌شناسند. البته در اصطلاح راویان شیعه، ایشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زیرا پیش از ایشان، کینه امام هفتم و امام هشتم (علیهما‌السلام) نیز «ابوالحسن» بود.[1]

پدر آن بزرگمرد، پیشوای نهم شیعیان، حضرت امام جواد (علیه‌السلام) و مادرش زنی با فضیلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود. حضرت هادی (علیه‌السلام) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش، خلعت امامت پوشید.

خلفای عباسی زمان امام:

آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: "مأمون"، "معتصم"، "واثق"، "متوکل"، "منتصر"، "مستعین" و "معتز". در میان این افراد، حکومت "مأمون"، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت.[2] از این هفت نفر، رفتار "واثق" و "منتصر" با علویان سخت نبود و آنان تا حدودی در رفاه بودند.[3] "منتصر" که از تباه‌کاری‌های پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید. او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت.[4] به جز این دو نفر، بقیه تا می‌توانستند، شیعیان را می‌آزردند و با آنان بدرفتاری می‌کردند. اینان بر اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز که انسان‌هایی والامقام و گرانمایه بودند، سخت می‌گرفتند. خاندان عباسی، همواره حیله‌ها و نقشه‌های گوناگونی را برای خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند. علت بدرفتاری‌های عباسیان با معصومان (علیهم‌السلام) این بود که آنان، چون خورشیدی بودند که می‌درخشیدند و همه را به خود جلب می‌کردند. سپس می‌کوشیدند تا پیروان خود را هدایت کنند و از نادرستی‌ها باز دارند. همین امور سبب می‌شد که هدایت یافتگان، عملکرد نادرست و رفتار نامطلوب خلفا و اطرافیانشان را بشناسند و از آنان انتقاد کنند و این امر، نتیجه‌ای جز روگردانی مردم از ظالمان عباسی در پی نداشت.

"عباسیان" برای کم‌فروغ کردن جلوه اهل بیت (علیهم‌السلام) سعی می‌کردند، از افراد دیگری تبلیغ کنند تا مبادا کسی به سوی امامان معصوم گرایش یابد. برای مثال، "متوکل" با نقل خواب‌های ساختگی، مردم را به پیروی از "محمدبن ادریس شافعی"، تشویق می‌کرد.[5] همچنین این ستمگران، امامان را در منطقه‌ای نزدیک خود و زیرنظر خود محدود می‌کردند و اجازه نشر معارف اسلام را به ایشان نمی‌دادند.

"متوکل عباسی" در سال 243 هـ.ق امام را محترمانه از "مدینه" به "سامرا" تبعید کرد. ایشان بعدها در "سامرا" فرمودند: «مرا به اجبار از "مدینه" به "سامرا" آوردند».[6]

علت این احترام، آن بود که مأموران حکومتی نتوانستند هیچ بهانه‌ای برای آزار ایشان به دست آورند. سپس آن گرامی در منزلی در کنار اردوگاه نظامی "متوکل"، جای گرفت. مزدوران عباسی، در ابتدای ورود، آن حضرت را به محله گدایان بردند و در آنجا سکنی دادند و سپس به منزل دیگری بردند. مقصود آنان از این حرکت، تحقیر آن والا مقام بود.[7]

خیرخواهی امام؛ حتی بر دشمنان:

"متوکل" و دیگر خلفای ستمگر عباسی، همواره در ظاهر خود را دوستدار امام جلوه دادند تا مردم را بفریبد، ولی هیچ گاه از آزار ایشان، دست برنداشتند. آنان، چنان رعب و وحشت را حکمفرما کرده بودند که مردم جرأت بهره‌گیری از ایشان را نداشتند. خلفای غاصب عباسی، در حالی به اهل بیت (علیهم‌السلام) و پیروانشان، سخت می‌گرفتند که ایشان همواره خیرخواه دیگران بودند. آنان حتی با دشمنانشان با انسانیت برخورد می‌کردند؛ ولی متأسفانه جز بدی چیزی نمی‌دیدند.

برای مثال، متوکل عباسی، بر اثر دملی که در بدنش ایجاد شده بود، سخت بیمار شد؛ چنان که در شرف مرگ بود مادرش نذر کرده بود اگر او بهبود یافت، مقدار زیادی پول، از دارایی خود، نزد ابوالحسن، علی بن محمد بفرستد. "فتح بن خاقان"، وزیر و منشی متوکل، به وی گفت: «ای کاش! نزد این مرد (امام هادی (علیه‌السلام) ) می‌فرستادی. او راه معالجه را می‌داند». "متوکل"، شخصی را نزد حضرت فرستاد. او دارویی تجویز کرد، که حال "متوکل" خوب شد. مژده بهبودی او را به مادرش دادند؛ وی ده‌هزار دینار نزد حضرت فرستاد و مهر خود را بر آن کیسه زد.

در مقابل، وقتی متوکل، بهبود یافت و جریان هدیه مادرش را شنید، به دربان خود، سعید گفت: «شبانه به او حمله کن و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و پیش من بیاور». دربان شبانه به منزل ابوالحسن (علیه‌السلام) رفت. آن حضرت در حالی که لباس و کلاه پشمی داشت، بر سجاده‌ای حصیری نماز می‌خواند. دربان، همه جا را گشت، ولی تنها چیزی که یافت، کیسه‌ای پول با مهر مادر متوکل و یک شمشیر ساده در غلاف بود. او آنها را نزد "متوکل" برد.

"متوکل"، مادرش را طلبید و ماجرا را پرسید. مادرش ماجرا را گفت و "متوکل" آن اموال را بازگرداند.[8]

تمجید اهل تسنن از امام:

اگر شیعیان و علاقه‌مندان به آن حضرت، از ایشان تعریف و تمجید کنند، ممکن است مقبول نیفتد، ولی نقل سخنان دیگران درباره ایشان شنیدنی است. اینجا فقط به چند مورد اشاره می‌کنیم:

الف) "خیرالدین زرکلی" می‌گوید: «"علی"، ملقب به "هادی"، ... یکی از پرهیزگاران نیکوکار است.»[9]

ب) "ابن حجر هیثمی" می‌آورد: «ابوالحسن، در علم و سخاوت، وارث پدرش بود.»[10]

ج) "ابن کثیر" درباره ایشان می‌گوید: «او عابدی وارسته و زاهدی بی‌همتا بود.»[11]

سیره عملی و اخلاقی حضرت:

درباره عبادت آن جناب آورده‌اند که بسیار عبادت می‌‌کرد. آن حضرت با آنکه از گناهان دور بود، شبانگاه این گونه با خدا مناجات می‌کرد:

«بارالها! گناهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است. تلاشش را بی‌نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده.»[12]

شخصی به نام "اسحاق جلاب" درباره سخاوت آن جناب چنین می‌گوید:

من برای ابوالحسن،گوسفندان زیادی خریدم. وی مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی‌شناختم. سپس دستور داد تا تمامی آن گوسفندان را میان فقرا تقسیم کنم.[13]

درباره حلم و بردباری و بخشش آن جناب آورده‌اند که "بریحه عباسی"، حاکم مدینه، یکی از عاملان تبعید امام به سامرا بود. "بریحه" هنگام تبعید امام، ایشان را همراهی کرد و در میان راه به امام گفت: «اگر نزد "متوکل" از من شکایت کنی، تمامی درختان شما را در مدینه آتش می‌زنم و خدمتکاران شما را می‌کشم.» امام فرمود:

«شکایت تو را نزد خدا بردم و بر غیر خدا، عرضه نخواهم داشت».

"بریحه" با شنیدن سخن امام، به پای امام افتاد و با گریه و زاری از امام (علیه‌السلام) تقاضای عفو و بخشش کرد. آن‌گاه امام فرمود:

«تو را بخشیدم»[14]

فعالیت‌ها:

از کارهای مهم امام هادی (علیه‌السلام) که امامان قبل از ایشان هم، به آن بسیار اهمیت می‌دادند، حفظ خط فکری و فرهنگی تشیع و جلوگیری از القائات مخالفان بود. به همین دلیل، ایشان به تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان برجسته‌ای چون: "ابن سکیت اهوازی"، "عبدالعظیم حسنی"، "اسماعیل بن مهران" و.... پرداخت.

همچنین امام هادی (ع) برای معرفی سیمای تابناک اسلام، جلسات متعددی را برای بحث پیرامون مسائل مختلف عقیدتی، فکری و اجتماعی برگزار می‌کرد و به سؤالات و شبهات پاسخ می‌داد.[15]

شهادت حضرت:

سرانجام آن حضرت در سوم رجب سال 254هـ.ق بر اثر مسمومیت به شهادت رسید. طبق نقل برخی مورخان، "معتمد"، برادر "معتز"، به آن حضرت زهر داده است. آن حضرت پس از33 سال امامت و رهبری در سامرا به خاک سپرده شد. در تشییع پیکر پاک ایشان، بزرگان شهر حضور داشتند و جمعیتی جمع شده بود که "سامرا" در تاریخ خود، هرگز نمونه آن را ندیده بود.[16]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS