دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مغالطه طبیعت‌گرایانه در اخلاق

No image
مغالطه طبیعت‌گرایانه در اخلاق

کلمات کلیدی : مغالطه طبيعت گرايانه، ديويد هيوم، گزاره هاي اخلاقي

نویسنده :

مغالطه طبیعت‌گرایانه[1] در اخلاق

یکی از جدال‌های مهم فلسفی که در دوران جدید به صورت برجسته و در قالب منطقی مطرح شده است، مساله جدایی باید و هست و عدم امکان انتزاع یکی از دیگری است. این مساله در اصطلاح، مشهور به مغالطه طبیعت‌گرایانه می‌باشد. مراد از این مغالطه این است که کسی منطقا نمی‌تواند با ادعای اینکه معتقد به و جود اموری در عالم هست نتیجه بگیرد که باید فلان رفتار خوب را انجام داد و فلان رفتار بد را ترک نمود. نوک پیکان این حمله به طرف دیدگاه اخلاقی دینداران می‌باشد؛ زیرا ایشان معتقدند چون خدا و جود دارد و زندگی پس از مرگ نیز یک و اقعیت هستی‌شناختی است و از طرفی تمام رفتارهای انسان در رسیدن به سعادت حقیقی اوکه مصداق اصلی‌اش حیات آن جهانی است تاثیر می‌گذارند، پس باید رفتارهای خاصی را انجام داد و از ارتکاب رفتارهای خاص دیگری اجتناب نمود. این دو بایدِ بزرگ، طبق دیدگاه مخالفان، یک مغالطه منطقی بوده و باید از آن اجتناب نمود.

در و اقع سخن طرفین در نیاز اخلاق به دین در توجیه گزاره‌های خود است. متدینین مدعی‌اند گزاره‌های اخلاقی برای توجیه‌پذیری نیازمند باورهای دینی هستند، اما مطرح‌کنندگان مغالطه طبیعت‌گرایانه منکر آن می‌باشند.

دلیلی که معمولاً برای نفی این نیازمندی ذکر می‌شود همان نظریه منتهی به دیوید هیوم است که معتقد به عدم امکان استنتاج قیاسی گزاره‌های اخلاقی از گزاره‌های غیراخلاقی به نحوی معتبر می‌باشد. دیوید هیوم برای اولین بار در کتاب «رساله‌ای درباره طبیعت انسانی» ادعا کرد به لحاظ منطقی هیچ‌گاه از یک گزاره ناظر به و اقع، نمی‌توان گزاره ناظر به ارزش را استنتاج نمود.

او در فصل اول کتاب فوق‌الذکر توضیح می‌دهد که چرا از عقل و منطق نمی‌توان انتظار داشت یک قضیه اخلاقی را به اثبات رسانده و یا ابطال کنند. برهان هیوم به صورت مختصر بدین نحواست:

عقل (فهم)، یعنی کشف صدق و کذب قضایا. صدق و کذب هم چیزی نیست جز انطباق و یا عدم انطباق با روابط و اقعی مفاهیم و یا و جود و اقعی اشیاء خارج. هر چه مشمول این انطباق و عدم انطباق نشود، صحیح یا غلط نمی‌تواند بود و هم بدین سبب، موضوع تحقیق عقل و اقع نخواهد شد. بدیهی است که عواطف، امیال و اعمال ما به هیچ روی مشمول این‌گونه صدق و کذب نمی‌شوند ... و از این رو ممکن نیست که آنها را صحیح یا خطا دانست و مخالف یا موافق عقل محسوب کرد ...کارها می‌توانند قابل ستایش و یا قابل سرزنش باشند، امّا منطقی نمی‌توانند بود. بنابراین، ستایش‌پذیر و سرزنش‌پذیر بودن، به معنای منطقی و غیرمنطقی بودن نیستند.[2]

هیوم مهم‌ترین نکته خود در باب رابطه ارزش و دانش را این‌گونه توصیف می‌کند:

از افزودن نکته‌یی به این استدلالات نمی‌توانم خودداری و رزم که محتملاً خالی از اهمیت نیست. در همه نظام‌های اخلاقی که من تاکنون دیده‌ام، همیشه ملاحظه کرده‌ام که بنیانگزار مکتب، برای مدتی به روش معمول استدلال می‌کند و وجود خدایی را اثبات می‌کند و یا درباره امور انسان‌ها سخنانی می‌گوید. ناگهان با کمال تعجب می‌بینیم که به جای روش معمولِ افزودن قضایایی که مشتمل بر"هست" و "نیست"اند، ناگهان همه قضایا دارای "باید" و "نباید" می‌شوند. این تغییر مورد توجّه و اقع نمی‌شود ... امّا از آنجا که مولفان معمولاً این نکته را رعایت نمی‌کنند، من توجّه به آنرا به خواننده توصیه می‌کنم و بسیار خوشبینم که همین توجّه کوچک، بسیاری از نظام‌های عامیانه اخلاقی را و اژگون خواهد کرد و به ما فرصت خواهد داد تا به خوبی ببینیم که خیر و شر و فضیلت و رذیلت، اساساً بر مبنای روابط بین اشیاء بنا نشده‌اند و مشمول ادراک عقل نیستند».[3]

برخی از نویسندگان معاصر استدلال هیوم را در طی چند مقدمه این گونه تنظیم کرده‌اند:

1. در هر استنتاج منطقی نتیجه نباید با مقدمات در تناقض باشد.

2. نتیجه نمی‌باید مشتمل بر و اژه‌ای باشد که مقدمات از آن خالی‌اند.

3. صدق و کذب نتیجه، نمی‌باید نسبت به مقدمات بی‌تفاوت باشد.[4]

ملاحظه می‌شود که مهمّ‌ترین و اساسی‌ترین عنصر این سه مقدمه، تابع بودن نتیجه از اخس مقدمات است. هیوم در کلماتی که از او نقل شد بر همین نکته تاکید داشته است. با توجّه به این سه مقدمه گفته می‌شود قضایای ارزشی که محتوی باید و نباید و مفاهیم ارزشی هستند، منطقاً نمی‌توانند از قضایای ناظر به امر و اقع که محتوی چنین واژه‌ها و مفاهیمی نیستند استنتاج گردند. به عبارت دیگر این دوگونه گزاره، رابطه تولیدی با هم ندارند. به عنوان مثال نمی‌توان قضیه «باید عدالت ورزید» را از قضیه «خدا هست و معاد هست» و یا هر قضیه دینی دیگر نتیجه گرفت. به عنوان نمونه نویسنده فوق می‌گوید:

«... از حقیقت و عدم حقیقت نمی‌توان به خوب و بد رسید و به سخن دیگر، به هیچ روی با یک رشته برهان‌های منطقی، نمی‌توان به اثبات رسانید که چیزی خوب است یا بد. درست به همان دلیل که با هیچ برهان منطقی، باید و نباید کاری را به اثبات نمی‌توان رسانید».[5]

یا در جای دیگری تصریح می‌کند:

«در جمله "باید عادل بود" این "باید" به هیچ امر دیگری بازگشت نمی‌کند و هر چه به عقب برویم باز هم با یک "باید" دیگر روبروخواهیم شد. به علاوه که صدق و کذب آن، یعنی انطباق یا عدم انطباق آن با خارج، بی‌معناست».[6]

خلاصه آنکه براساس این نظر چون قضایای ارزشی و اخلاقی شامل مفاهیم و واژه‌هایی هستند که در گزاره‌های دینی ـ گزاره‌های دینی‌ای که ناظر به واقع هستند ـ چنین واژه‌هایی وجود ندارند، نمی‌توان ارزش‌های اخلاقی را از باورهای دینی استنتاج کرد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خنده بر ریشه‌های فرهنگ: نگاهی به کمدی‌های تلویزیونی

خنده، شوخ‌طبعی و طنز پردازی، از نظرگاه فلسفی، مقوله هایی هم گستره و دامنه هایی نزدیک به یکدیگر دارند. اگرچه تلاش فلاسفه و نظریه پردازان برای بیان و ارائه تعاریفی مرزبندی شده؛ به سرانجامی در خور رهنمون نشده است؛ اما ...
No image

نقد سریال‌های نوروزی؛ آنچه فراموش کرده‌ایم

آیا استراتژی مقابله با شبکه‌های ماهواره‌ای، لاجرم به افزایش تعداد شبکه‌های داخلی و تکثّر برنامه‌های همزمان می‌انجامد؟ آن هم در شرایطی ‌که در تأمین برنامه‌های مناسب و کیفی برای همان شبکه‌های قدیمی نیز با چالش‌های جدّی روبه‌رو هستیم. و آیا جذب مخاطب داخلی به سمت تولیدات رسانه ملّی به معنای استفاده از فاکتورهای جذّابیت برنامه‌های رقیب است؟
No image

«طنز» در مصاحبه با استاد منصور براهیمی

منصور براهيمي متولد سال 1335 در خاش و ليسانس ادبيات دراماتيك و نمايشنامه‌نويسي است. او علاوه بر كار در مقطع ابتدايي در زمينه تئاتر كودك و تدريس در دانشكده سينما تئاتر، از سال 1362عضو موسس گروه سينما تئاتر آيين (س.آيين) است كه از سال 1368 هر ساله نمايشي را بر صحنه برده است.
No image

ماجرای طنز و کمدی

طنز، هنری است که انسان در تلاش برای دگرگون ساختن جهان به‌دست می‌آورد و همیشه به‌شکل کنش و واکنش و در نتیجه نگاه وی به محیط و واقعیت (به‌طور خاص)نمود پیدا می‌کند.طنز راستین که از حوادث واقعی زندگی نشأت گرفته و مبتنی‌بر واقعیت‌های زندگی بوده..
No image

این همه خنده برای چیست؟

ارسطو در مقایسه تراژدی و کمدی به نگرش متفاوت این دو به انسان اشاره می‌کند و می‌گوید «این یکی (کمدی) مردم را فروتر از آنچه هستند نشان می‌دهد و آن یکی (تراژدی) برتر و بالاتر بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که در کمدی تماشاگران همواره در موقعیتی فراتر از برتر از اشخاص نمایش قرار می‌گیرند و بالعکس...

پر بازدیدترین ها

No image

ماجرای طنز و کمدی

طنز، هنری است که انسان در تلاش برای دگرگون ساختن جهان به‌دست می‌آورد و همیشه به‌شکل کنش و واکنش و در نتیجه نگاه وی به محیط و واقعیت (به‌طور خاص)نمود پیدا می‌کند.طنز راستین که از حوادث واقعی زندگی نشأت گرفته و مبتنی‌بر واقعیت‌های زندگی بوده..
طنز و کمدی؛ خاستگاه، ویژگی ها و کارکردها

طنز و کمدی؛ خاستگاه، ویژگی ها و کارکردها

این نوشتار در تلاش است تا با بررسی آراء و نظرات نظریه پردازان طنز و کمدی، ویژگی ها و کارکردهای طنز و کمدی را بازشناسد و با برشمردن ویژگی ها و مشخصه های طنزپرداز، تصویری روشن از طنز مطلوب ارائه دهد...
داستان تکراری قالب تکراری | نگاهی به سریال «زمانه»

داستان تکراری قالب تکراری | نگاهی به سریال «زمانه»

این مجموعه، مانند بسیاری از کارهای تلوزیون ضعف ها و نقطه قوت هایی دارد. می توان گفت مسئله عشق و ازدواج پنهانی مهمترین ایده این سریال است. اینکه ما دغدغه ها و مشکلات مردم و جامعه را به صورت عامه پسند و در رسانه ملی مطرح کنیم...
No image

«طنز» در مصاحبه با استاد منصور براهیمی

منصور براهيمي متولد سال 1335 در خاش و ليسانس ادبيات دراماتيك و نمايشنامه‌نويسي است. او علاوه بر كار در مقطع ابتدايي در زمينه تئاتر كودك و تدريس در دانشكده سينما تئاتر، از سال 1362عضو موسس گروه سينما تئاتر آيين (س.آيين) است كه از سال 1368 هر ساله نمايشي را بر صحنه برده است.
چرا شرلوک هولمز هنوز محبوب است؟ | به بهانه بازپخش سریال شرلوک هلمز

چرا شرلوک هولمز هنوز محبوب است؟ | به بهانه بازپخش سریال شرلوک هلمز

سموم و مواد مخدر را به خوبی می شناسد. دانسته هایش در زمین شناسی کاربردی است؛ در یک چشم بر هم زدن خاکهای مختلف را از هم تشخیص می دهد. به علم شیمی علاقه ای وافر دارد و حتا یک آزمایشگاه کوچک در خانه اش به راه انداخته است...
Powered by TayaCMS