كلمات كليدي : انصاف، عدالت، حقيقت
نویسنده : علي اكبريان تبريزي
انصاف که از زیباترین خصلتهاى اخلاقى است به معناى عدالتورزى واجراى قسط واقرار به حقوق مردم واداى آنهاست واینکه هر خیرى را براى خود مىخواهم براى دیگران هم بخواهم وهر زیان وضررى که براى خود نمىپسندم براى دیگران هم نپسندم.[1]
انصاف از دیدگاه قرآن:
برخى از مردم در مقام سخن یا اداى شهادت چنانچه منافع خود یانزدیکان خود را در معرض خطر ببینند به سادگى حاضر نیستندحقیقت را بگویند. از این رو خداوند در قرآن مجید مىفرماید :
«هنگامى که سخن مىگویید عدالت را رعایت کنید حتى اگر در موردنزدیکانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا کنید. این چیزى است که خداوندشما را به آن سفارش مىکند تا متذکر شوید»[2]
و در جاى دیگر مىفرماید :
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! به طور جدّى در پاسدارى از عدالت برخیزید وبراى خدا گواهى دهید اگرچه [این گواهى] به زیان خود شما یا پدر و مادر یانزدیکان شما بوده باشد. براى هر کس که شهادت مىدهد چه غنى باشد یافقیر، خدا سزاوارتر است که از آنها حمایت کند. بنابراین از هوى و هوسپیروى نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یااز اظهار آن اعراض نمایید خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است.» [3]
انصاف از دیدگاه روایات:
در روایات نیز سفارش زیادى درباره رعایت انصاف شده است که بهبعضى از آنها اشاره مىشود .
1- مکارم اخلاق
مردى خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: مرا از مکارم اخلاق آگاه کن. پیامبر اکرم(ص) فرمود :
«مکارم اخلاق عبارت است از :عفو کردن کسى که به تو ستم کرده است. پیوند با کسى که از تو بریده است. بخشش به کسى که تو را محروم کرده است.
حقگویى گرچه به ضرر خودت باشد.»
[4]
2- علامت ایمان
پیامبر اکرم(ص) یکى از نشانههاى مؤمن واقعى را انصافدانسته و میفرماید: «کسى که با فقیر، همدردى کند و در باره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعىاست.»[5]
3- وسیله کسب عزّت
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید:
«هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید».[6]
4- بهترین اعمال
امام صادق(ع) مىفرماید :
«بالاترین اعمال سه چیز است :رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه براى خود دوست دارىبراى آنان نیز دوست بدارى .مواسات نمودن با برادرت در مال، یاد خدا در هر حال..»[7].
5- وسیله قرب به خدا
امام صادق(ع) میفرماید :
«سه دستهاند که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیکترند تا از حسابخلق فارغ شود :کسى که در هنگام خشم، قدرتش او را به ستم کردن بهزیردستانش دعوت نکند. کسى که هنگام قضاوت بین دو نفر به اندازه یک جو به هیچ طرف گرایشپیدا نکند .کسى که حق را بگوید؛ خواه به ضرر او باشد یا به سود او.»[8]
فرمان امیر مؤمنان(ع) به مالک اشتر
حضرت على(ع) در فرمان خود به مالک اشتر میفرماید :
«نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان وخانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف، پیشه خود نسازىستم کردهاى و کسى که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست وکسى که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل مىسازد [عذرش را نمىپذیرد] وچنین شخصى با خدا در جنگ است مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبهکند.»[9]
سختترین تکالیف الهى
رعایت انصاف کارى دشوار است و انسان باید به آن اهمیّتبدهد. امام صادق(ع) در حدیثى فرمود :
«آیا شما را به سختترین چیزى که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نسازم؟ وآنگاه سه موضوع را بیان کرد که نخستین آنها از انصاف دادن به مردماست.»[10]
یکی از دوستان و یاران امام صادق(ع) نامهاى که در آن برخىاز مسائل مورد نیاز خود را سؤال کرده بود به همراه شخصى به نام عبد الاعلى کهعازم مدینه بود خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبد الاعلی) خواسته بود که به طور شفاهى حقوقى را که یک نفر مسلمان بر سایر مسلماناندارد بپرسد .
عبد الاعلى مىگوید: خدمت امام صادق(ع) شرفیاب شدم و نامه راتسلیم حضرت کردم و سؤالى که در باره حقوق برادران دینى داشتم مطرح ساختم اما بر خلاف انتظار، امام صادق(ع) به همه سؤالها جواب داد جز درباره حقوقبرادر مسلمان بر برادر مسلمانش .
هنگامى که خواستم از مدینه خارج شوم براى خداحافظى به محضر امامصادق(ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: به سؤال من پاسخ ندادید؟ فرمود :مىترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و از دین خدا خارج شوید .آنگاه فرمود:
«از جمله سختترین تکالیف الهى در باره بندگان خدا سهچیز است: اول، رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، بطوریکه با برادرمسلمان خود آنچنان رفتار کند که دوست دارد او با وى چنان رفتارى داشته باشد.
دوم، آنکه مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آنها بهمواسات رفتار نماید .
سوم، در هر حال به یاد خدا باشد و مقصود از یاد کردن خدا ایننیست که پیوسته سبحان اللّه و الحمد للّه بگوید بلکه مقصود این است که اگر باکار حرامى مواجه شد خدا را در نظر بیاورد و آن کار را انجام ندهد.»[11]
انواع انصاف:
انصاف دارای انواع و اقسام متعددی است که در اینجا به چند مورد به عنوان نمونه اشاره میشود:
1- انصاف در سخن
انسان باید به سخنان دیگران آنگونه بنگرد که به سخنان خویش مىنگرد و از آن همانگونه دفاع کند که از سخن خویش دفاع مىکند و به تعبیر دیگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر کس و هر جا بیابد پذیرا شود؛ هر چند گوینده حق، یک فرد عادى و او عالمى بزرگ و پرآوازه باشد.
انصاف که در روایات اسلامى از آن ستایش فراوان شده به معنى یکساننگریستن به منافع خویش و دیگران است و یکى از شاخههاى آن انصاف در سخن مىباشد. در حدیث معروفى مىخوانیم که امام صادق(ع) فرمود: «برترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن تا آنجا که چیزى را براى خود نخواهى مگر اینکه همانندش را براى آنها بخواهى و مواسات با برادر دینى در مال و ذکر خدا در هر حال.» [12]
2- انصاف در عمل
امیرالمومنین علی(ع) در نامهای به مالک اشتر در این مورد میفرماید: «با خدا و با مردم، با خویشاوندان نزدیک و با افرادى از رعیّت خود که آنان را دوست دارى انصاف را رعایت کن...»[13]
3- انصاف در قضاوت
رعایت انصاف در زندگى انسان مراحلى دارد که هر شخصى در هرموقعیتى که قرار گرفته باشد باید به تناسب آن موقعیت، انصاف را رعایت کند. چه بسا که رعایت نکردن انصاف، دنیا و آخرت انسان را تباه سازد و مهمترین موردرعایت انصاف در مقام قضاوت است. کسى که بر کرسى قضاوت و حکومتمىنشیند باید جز حق و حقیقت چیز دیگرى را منظور ندارد. اگر تحت تأثیر دیگرانقرار گیرد و یا به خاطر خویشاوندى و دوستى به یکى از طرفین دعوى متمایل شود مسلّما از مسیر عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل اللّه» حکمخواهد کرد و کسى که بر خلاف حکم خداوند داورى کند از ستمکاران و فاسقانو کافران است. خداوند در قرآن کریم مىفرماید :
«آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمىکنند کافرند.»[14]
«هر کس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است.»[15]
«کسانى که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمىکنند فاسقاند.»[16]
اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرایط قاضى و اهمیت آن در اسلام به میانمىآید ذهن انسان متوجه قضاتى که در مراحل عالى قضاوت قرار گرفتهاند مىشودولى قضاوت منحصر به قاضى رسمى و منصوب از طرف امام یا نایب امام نیست؛ زیراحکم کردن شامل مواردى که به نظر ما جزئى و کم اهمیت مىآید نیز مىشود.[17]