كلمات كليدي : غدير خم، تواتر، ولی، حضرت امير (عليهالسّلام)، رسول اكرم (صلياللهعليهوآله)، صحابه، اهل سنت
اهل سنت و حدیث غدیر
علی امامنا و امام لِسوانا، أتی به التنزیل
یوم قال النبی من کنت مولاهفهذا مولاه، خطب جلیل
انَّ ما قاله النبی علی الأُمة حتم، ما فیه قال و قیل[1]
زمان: ظهر پنجشنبه، هجدهم ذی الحجة سال دهم هجری.[2]
مکان: میانه راه مکه و مدینه در نزدیکی جحفه، در منطقهای به نام غدیر خُم.[3]
کاروانیان از حج وداع رسول خاتم باز میگردند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به منطقهای به نام «غدیر خم» رسیدند، ناگهان فرشته وحی نازل شد و پیام آورد؛
«بلِّغ ما انزل الیک». [4]
حضرت امر فرمودند؛ کاروانیان توقف کنند، پیکی فرستادند تا آنهایی که رفتهاند بازگردند، زمین بسیار گرم شده بود و آفتاب، گرمای طاقتفرسائی را بر حاجیان تحمیل میکرد. همه از خود میپرسیدند؛ چه امر مهمی پیش آمده که حضرت چنین فرمانی دادهاست. راستی چه چیزی است که ایشان از بازگو کردنش ترس دارد، که خداوند فرمود:
«و الله یعصمک من الناس»
و پیغام رسید:
«و إن لم تفعل فما بلغّت رسالتک»
«اگر آن را بازگو نکنی، رسالتت را به انجام نرسانده ای»
وقتی همه جمع شدند، نماز به جماعت برپا شد، جماعتی در حدود یکصدهزار نفر. حضرت دستور دادند تا از جهاز شتران، منبری درست کنند، ایشان بر بالای آن منبر رفته و خطبهای بلیغ ایراد فرمود. سپس فرمان داد، تا حضرت علی (علیهالسّلام) هم بالای منبر برود. دستان علی (علیهالسّلام) در دستان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفت؛ رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آنقدر دستان او را بالا برد؛ که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد. عذر همگان برطرف شده بود، همه این صحنه را دیدند. آنگاه فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
«هر که من مولای اویم؛ این علی مولای اوست.»
و سپس دعائی در حق او فرمود. جماعت فریاد زدند:
«الحمدالله الذی فضَّلنا علی العالمین»؛ سپاس خداوندی را که ما را بر عالمیان برتری بخشید. همه، به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جهت بستن بیعت، تبریک گویان به سمت خیمه حضرت امیر (علیهالسّلام) رفتند، حتی زنان هم مأمور شدند که با ایشان بیعت ببندند، شیخین که بسیار خوشحال بودند فریاد برآوردند:
«بَخِّ بَخِّ! یا علی! أمْسَیت مولی کل مومن و مومنته».[5]
برتو مبارک باد یا علی! که اکنون، مولای تمام مردان و زنان مومن شدی.
حدیث غدیر به حدی متواتر است که هیچ کسی نمیتواند در صدورش تشکیک کند.[6] آنقدر نقل شده که به جرأت میتوان گفت؛ هیچ حادثه تاریخی در اسلام به این حدّ از تواتر نرسیده است. علامه امینی حدود یکصد و ده نفر از صحابه را نام میبرد که این حدیث را نقل کردهاند.[7] افرادی مثل؛ امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، فاطمه زهرا(علیها السلام) ، امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام)، سلمان فارسی، مقداد،اسماء بنت عمیس، ام هانی، جابر بن عبدالله انصاری، ابوبکر بن ابیقُحافه، عمر بن خطّاب، عثمان بن عفان، اسامه بن زید، ابوهریره، اُبیّ بن کعب، عایشه، عمر و بن عاص.
در میان اهل تسنن نیز این حدیث تواتر دارد و بزرگان حدیث اهل سنت آن را نقل کردهاند. دانشمندانی مثل ابوعیس ترمذی،[8] ابوجعفر طحاوی،[9] احمدغزالی،[10] ابن کثیر شافعی،[11] ابن حجر عسقلانی،[12] محمد آلوسی،[13] ابن ابی الحدید،[14] و تعداد زیادی از ائمه حدیث اهل سنت که این حدیث را از طرق متعددی نقل کردهاند.
در مقابل، عدهای از روی تعصب یا جهل، درصدد مقابله با این حدیث برخواستهاند. آنان از یک طرف، به جعل احادیثی در فضیلت خلفای راشدین و غیر راشدین پرداختند؛ مثل حدیثی که احمد بن عبیدالله ابوالعزّ، حدیثی را در مورد ابوبکر، جعل کرد،[15] و یا عایشه که در حق پدرش حدیثی را جعل کرده است.[16] و از طرف دیگر، سعی کردند در سند یا دلالت حدیث غدیر خدشه وارد کنند.
بزرگان اهل سنت، به جعلی بودن احادیثی که در فضیلت خلفا در برخی کتابهای اهل سنت آمده، اعتراف دارند،[17] در این مقاله به مهمترین ایراداتی که بر حدیث غدیر وارد شده است، میپردازیم:
ایراد اول:
خبری میتواند دلیل بر اثبات اصلی از اعتقادات بشود، که تواتر داشته باشد ولی این حدیث، خبر واحد است و به حد تواتر نرسیده است.[18]
جواب:
چنانچه قبلاً نیز گذشت؛ این ایراد بر اساس تعصب و یا جهل است و الّا هر کس با مراجعه به کتبی که در زمینه بررسی طرق و سند این حدیث نگاشته شده است، به آسانی حکم به تواتر آن مینماید، به علاوه افرادی مثل؛ ترکمانی ذهبی، سیوطی، جُرزی، جلال الدین نیشابوری و دهها نفر دیگر ،که علامه امینی آنها را در الغدیر آورده به صحت سند این حدیث اشاره کردهاند.[19]
ایراد دوم:
علی (علیهالسّلام) در روز واقعه غدیر جهت جمعآوری زکات، در یمن حضور داشته است و اصلاً در غدیر نبوده تا بگوئید، شخصی که در این واقعه به خلافت نصب شده است، اوست.[20]
جواب:
به اعتراف بزرگان اهل حدیث و تاریخ، اگرچه حضرت قبل ازموسم حج، در یمن بودهاند. ولی در حجةالوداع به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ملحق شدند و در غدیر حاضر بودهاند.[21]
ایراد سوم:
کلمه مولی دارای معانی متعددی است، مانند؛ اولی، ناصر، دوست، پسرعمو، آزاد کننده و ... و معلوم نیست که «مولی» در حدیث به معنای اولی در تصرف باشد، بلکه اصلا مراد از آن، ناصر و دوست است،و در عرف لغت عرب، مفعل به معنای أفعل تفصیل نیامده است.[22]
جواب:
أ)اگر به فرض قبول کنیم که مولی، مشترک معنوی است و حقیقت درمعنای «اولی در تصرف» نشده است، ولی فهم افرادی که در آن مکان بودهاند، برای ما حجت است. آنان از مولی، "اولی در تصرف" را فهمیدهاند و همین، باعث انصراف لفظ مولی، به اولی در تصرف میشود. حسان بن ثابت که از بزرگان شعرای عرب بوده و در همان واقعه حاضر بوده چنین سروده است:
قم یاعلی فأننیرضیتُک من بعدی اماماً و هادیاً[23]
تبریک شیخین که قبلا بیان شد، هم دال بر همین مطلب است.
ب) آیا بیان دوستی حضرت امیر (علیهالسّلام) امری بوده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از ابراز آن واهمه داشته باشند. پس قطعا مراد از ولی، دوست نبوده است.[24]
ج) استعمال مولی به معنای صاحب امر و اولی در تصرف، در عرف لغت، بسیار شیوع دارد و بزرگان اهل ادب مثل فراء، جوهری، قرطبی و ابن اثیر[25] بر این مطلب صحه گذاشتهاند. پس مولی، اسمی است که به معنای صفتِ افعل تفضیل آمده نه اینکه خودش صفت باشد.[26]
ایراد چهارم:
اگر چه مولی به معنای أولی است، ولی نه «اولی در تصرف» بلکه اولی در اطاعت و تقرب جستن.[27]
جواب:
أ) در صدر حدیث، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودهاند:
«الستُ اَوْلی بکم مِن انفسکم؟»
و معلوم است که اولی در این فراز به معنای اولویت در تصرف است و همین سوال حضرت، معنای مذکور را مشخص میکند و الا اگر معنای مولی در صدر و ذیل متفاوت باشد، مغالطهای در کلام حضرت صورت گرفته و ایشان، مردم را به اشتباه انداختهاند.
ب) بر فرض معنای مولی، اولی در اطاعت باشد، باز هم حدیث دال بر ولایت حضرت است. چون؛ تا این شخص، حاکم جامعه نباشد، مُطاع نخواهد بود، بلکه مُطیع دیگران خواهد بود.
ایراد پنجم:
اگر مقصود از مولی، امام و خلیفه بوده، پس چرا رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به جای مولی، نفرمود؛ خلیفه.[28]
جواب:
أ) این ایراد نیز وارد نیست. چون؛ اگر چه در این حدیث لفظ مولی نیامده است، ولی با توجه به مطالبی که طرح شد، مراد از ولی واضح بوده است.
ب)در احادیث بسیاری، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به عنوان خلیفه خویش نام بردهاند. پس احادیث مذکور، قرینه قطعی هستند جهت تشخیص مراد از ولی در حدیث غدیر.[29]
ایرادات دیگری نیز بر این حدیث وارد کردهاند، که برای اطلاع بیشتر میتوان به کتاب الغدیر علامه امینی مراجعه کرد.
>