دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اهمیت توحید (صراط مستقیم) بخش سوم

اهمیت توحید (صراط مستقیم) بخش سوم
اهمیت توحید (صراط مستقیم) بخش سوم

اهمیت توحید

گفتگو با دکتر غلامحسین دینانی - کریم فیضی - بخش سوم

شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷

روزنامه اطلاعات

اشاره: در تفسیر آیة‌الکرسی سخن به اینجا رسید که زنده واقعی کسی است که خوابش نمی‌برد و چُرتش نمی‌گیرد. در حیات مطلق، چرت و خواب نیست. چون او «حی» و «قیوم» است. اگر مقوّم دارای چرت و خواب باشد، عالم نمی‌تواند سرپا باشد.

ادامه آیه یک جمله تامه است: «لهُ ما فی السموات و ما فی الارض».

به نظرم این بخش آیه هم دوباره تفسیر بعد از اجمال است؛ چون این جمله هم باز شرح مطلب قبلی است به این صورت: آن حی قیومی که چرت و خواب ندارد، همان است که «لهُ ما فی السموات و ما فی الارض». آن کس که مقوّم است، آنچه در زمین و آسمان است، مال اوست. مشخص است که سخن ترتیب منطقی دارد. آن کس که مقوّم است، مالک همه چیز است نقل شده که از علامه طباطبایی پرسیدند عرفان چیست؟ فرمود: اذعان به اینکه «لهُ ما فی السموات و ما فی الارض».

کاملاً درست است. اگر او مقوم و محیی است، چرت و خواب ندارد. پس مالک علی‌الاطلاق است و آسمان و زمین و آنچه در زمین و آسمان است از آن اوست. مالک «هو» است و مالکی غیر از او نیست. مالکی غیر از حق‌تعالی نداریم. این معنای «له» است.

در ادامه، آیه شریفه به موضوع عدم امکان شفاعت مگر با اذن و علم الهی می‌پردازد و این بعد از اثبات ملکیت همه چیز به خداست: «من ذا الذى یشفعُ عندهُ الا باذنه یعلمُ ما بین ایدیهم و ما خلفهُم».

ضمیر «هُم» علی‌القاعده به ناس برمی‌گردد. «ید» در عرف عقلی، نماد قدرت است. «ما بین ایدی» قدرتمندان عالم مانند اسکندر و فرعون چه بوده است؟ هیچ‌کس خلف خودش را نمی‌داند. این ضعف انسان است که از پشت سر خودش خبر ندارد. در حالی که خداوند هم مابین ایدی را می‌داند، هم ماخلفی را که مردمان خودشان نمی‌دانند. ما که اینجا نشسته‌ایم، من الان شما را می‌بینم، شما هم مرا می‌بینید. من و شما، ظواهر همدیگر را می‌بینیم؛ ولی یک جاهایی را نمی‌بینیم. شما که خودتان را نمی‌بینید، یک جاهایی از وجود مرا می‌بینید که من خودم نمی‌بینم. ولی آیا در گفتگوی من و شما، جاهایی که من نمی‌بینم، مثل پشت سرم و پشت سرشما دخالت دارد یا نه؟ من و شما با مکالمه و دیدن، با همدیگر اتصال برقرار می‌کنیم، اما آیا دیدن زائد هم به درد ما می‌خورد یا نمی‌خورد؟ نگاه زاید «ما خلف» است. چیزی هست که در گفتگوی ما زاید است، ولی هست. اما در امر خدا و علم خدا، «مابین ایدیهم و ما خلفهم» زائد نیست. به همین جهت، خداوند هم «ما بین ایدی» را می‌داند، هم «ما خلف» انسان‌ها را می‌داند که خودشان نمی‌دانند.

در ادامه خداوند نفی علم از دیگران می‌کند و می‌فرماید: «و لا یُحیطون بشئ من علمه الا بما شاء».

بلاغت را می‌توان در آیه بعینه دید. آیه نمی‌گوید «لا یحیطون به علمه» بلکه می‌فرماید: «بشئ من علمه»؛ یعنی هیچ‌یک از مردم، به علم خدا احاطه‌ای ندارند. البته نمی‌گوید مردم به علم خدا احاطه ندارند، می‌گوید: به چیزی و حتی یک ذره از علم الهی احاطه پیدا نمی‌کنند، «الا بما شاء»، مگر آنچه خدا بخواهد. اگر کسی دانسته حق را بداند، خیلی چیزها را می‌تواند بداند؛ ولی اگر ما دانسته حق را ندانیم، عملاً هیچ چیزی نمی‌دانیم، ولو اینکه گمان کنیم که همه عالم را می‌دانیم. دانسته حق است که همه چیز است و نه چیز‌های دیگر. فلاسفه، از قدیم‌الایام ادعای خداشناسی می‌کنند، ولی لایعلمون!

به نظر می‌رسد در آیه شریفه، «احاطه» معنایی فراتر از علم دارد.

بله، اشخاص معمولی، علمشان ـ اگر علمی داشته باشند ـ ظاهری است. علم واقعی جز احاطه معنای دیگری ندارد. اصولاً ماهیت علم احاطه است. شما با علم‌تان به این تسبیح، به آن احاطه پیدا می‌کنید. آیه می‌خواهد بگوید: غیر‌خدا، اگر هم ادعای علم بکنند، علمشان واقعی نیست، چون از جنس احاطه نیست. خداوند در اینجا می‌خواهد علم را معنی کند. علم به معلوم احاطه دارد. این را به صورت خلاصه این‌گونه بیان می‌کنیم که: علم یعنی احاطه. کسانی احاطه ندارند، در واقع علم واقعی ندارند. در غیر احاطه، علم نیست. چنین به نظر می‌رسد که قرآن می‌خواهد نفی علم از آن دسته آدمها بکند که ادعای علم دارند بدون اینکه احاطه‌ای داشته باشند.

شاید هم می‌خواهد بگوید که محفوظات کفایت از علم نمی‌کند.

البته محفوظات هم احاطه اجمالی است. شما به هر آنچه می‌دانید، احاطه دارید. هر علمی احاطه است؛ اما چون ما نسبت به حق‌تعالی احاطه نداریم، علم نداریم. به طور کلی، هر علمی احاطه است حتی علمهای جزوی و ناقص. اصلاً علم یعنی احاطه به معلوم. پس چرا قرآن می‌فرماید: «و لا یُحیطُون بشئ من علمه»؟ چون ما علم واقعی نداریم.

ادامه آیه شریفه، به وسعت کرسی حق‌ تعالی اشاره می‌کند: «وسع کُرسیُهُ السموات و الارض».

نتیجه تمام آیه و تمام مطالبی که پیرامون این آیه گفتیم، در همین قسمت آیه گنجانده شده است. «کرسی» تمثیلی از رفعت و بلندی است. عرش و کرسی هم‌رتبه‌اند. به لحاظ فلسفی و عرفانی، عرش الهی که مقام رفیع الهی است، دلالت بر وجوب وجود دارد. این وجود واجب چقدر وسعت دارد؟ این آیه می‌فرماید: به اندازه سماوات و ارض. الف لامی که در آیه آمده، «الف لام استغراق» و جمع است؛ یعنی کرسی و رفعت خداوند از هر آنچه به ذهن بیاید، وسیعتر است، از زمین تا آسمان. کرسی خداوند وسعت تام دارد. ناگفته پیداست که کرسی او احاطه و رفعتش است.

ما محاطیم و او محیط.

حال ما که محاطیم، آیا می‌توانیم به محیط احاطه پیدا کنیم؟ خیر. پس «وسع» به معنای وسعت یافتن و گسترش یافتن ناظر بر این است که رفعت خداوند ثابت نیست. چنین نیست که در یک حد باقی بماند، بلکه هر آن در حال گسترش است. می‌توان گفت این تأکید است تا کسی هوس نکند که می‌تواند بر خدا احاطه پیدا کند! خداوند متعال قابل احاطه پیدا کردن نیست و محاط واقع نمی‌شود.

البته از تعبیر «و لا یـودُهُ حفظُهُما» برمی‌آید که در اینجا خود وسعت یافتن زمین و آسمان یا خود زمین و آسمان موضوعیت دارد؛ به همین جهت می‌فرماید: با تمام وسعتی که از ناحیه زمین و آسمان پدید می‌آید، حفظ و نگهداشت این دو برای خداوند دشوار نیست.

هم این‌گونه می‌توان گفت، هم ممکن است به ذهن کسی بیاید که خداوند این وسعت لایتناهی را چطور نگه می‌دارد و حفظ می‌کند؟ آیا خداوند خسته نمی‌شود از اینکه زمین و آسمان را به مدتی زیاد و نامعلوم نگه می‌دارد؟ قرآن با همین آیه جواب می‌دهد که: حفظ زمین و آسمان برای خداوند مشکل و خسته‌کننده نیست. این ذهن آدمی است که از وسعت لایتناهی و حفظ آن دچار خوف و نگرانی می‌شود که واقعاً چطور می‌توان چنین چیزی را نگه داشت؟ ما از دیدن هر چیز بزرگ دچار دهشت می‌شویم و به فکر فرو می‌رویم که حفظ آن چگونه است؟ مثلاً برای یک انسان معمولی حفظ هزار میلیارد تومان پول دغدغه است. قرآن با عبارت «لا یؤده حفظهما» رفع نگرانی می‌کند و اطمینان می‌دهد که خداوند با همان وسعتش، زمین و آسمان را حفظ می‌کند.

بخش آخر آیه هم این است که: «و هو العلی العظیم».

چرا خداوند خسته نمی‌شود و می‌تواند این وسعت لایتناهی را حفظ کند، چون علی و عالی و عظیم است. خداوند با علو و عظمتش، از حفظ غیر‌متناهی‌ها عاجز نیست.

آیة‌الکرسی را به لحاظ توحیدی چطور می‌بینید؟

جایگاه این آیه بسیار بالاست و از اسمش پیداست که آیه مخصوصی است و عظمت دارد. چیزی که در آیة‌الکرسی برای من بسیار تأمل برانگیز است، این است که چقدر اجزای آیه به هم مربوطند. همه توحید را در این آیه می‌توان دید. به بهترین صورت ممکن به بیان توحید پرداخته است و ما تا جایی که عقلمان می‌رسد، می‌توانیم از این آیه «علم التوحید» بیاموزیم. اصولاً توحید، اصل هر مسئله‌ای است. بدون توحید چیزی نیست. این را من از روی اعتقاد نمی‌گویم. با صرف‌نظر از دیانت می‌گویم که: اگر کسی به وحدت هستی و مبدأ باور نداشته باشد، نظام فکری‌اش مختل است و اصلاً عالمش نظام و انتظام ندارد. کثرت از وحدت می‌زاید. به همین دلیل، کثرت نمی‌تواند اصالت داشته باشد. اگر وحدتی در هستی نباشد، عالم پریشان و پرآشوب خواهد بود. این عالم وقتی عالم است که هر چیزی در جای خودش باشد و این در صورتی است که عالم به یک وحدت محض منتهی شود. این حرف، استدلالی و عقلانی است نه اعتقادی. ما مفری از توحید نداریم. غیر از صورت دینی که قبولش داریم، توحید جنبه عقلی بسیار قوی و جدی هم دارد.

یعنی آیة‌الکرسی می‌خواهد توحید را آموزش دهد؟

در مقام آموزش نیست، در مقام بیان است. می‌خواهد توحید را بیان کند. در آموزش، غرض اصلی آموختن به یک شخص است و علی‌القاعده دیگر کاری ندارد که حقیقت چیست. غرض قرآن، بیان حقایق است، نه آموزش و تعلیم. با این حال، اگر کسی بخواهد و آمادگی داشته باشد، از قرآن می‌آموزد و می‌فهمد.قرآن گاه به حقایق نظری اشعار دارد، گاه به عقل عملی که در امر و نهی نمایان می‌شود. می‌توان گفت که قرآن، عقل نظری و عملی را در انسان کامل می‌کند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

هویت زنانه در تندباد تاریخ

هویت زنانه در تندباد تاریخ

✍️ سعید احمدی
سگ کی؟

سگ کی؟

✍️ سعید احمدی 
کارهای کثیف

کارهای کثیف

✍️ سعید احمدی 
الهیات جنگ...

الهیات جنگ...

یادداشت

پر بازدیدترین ها

پرسش و پاسخ ویژگی‌های مشترک مدیران بخش دوم و پایانی

پرسش و پاسخ ویژگی‌های مشترک مدیران بخش دوم و پایانی

در بخش نخست پاسخ به این سؤال به ويژگی‌هایی همچون: ایمان به هدف، علم و قدرت، امانت و درستکاری و صداقت و راستی اشاره کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی‌ می‌گیریم.
شرایط نزول برکات آسمان و زمین

شرایط نزول برکات آسمان و زمین

در مطلب حاضربه این شبهه پاسخ داده شده که چرا جوامع غربی با وجود عدم التزام به تقوا و تقیدات شرعی، از نعمت ها و برکات فراوان برخوردارند اما کشورهای اسلامی با وجود تقوای ظاهریو عمل به احکام دینی و رعایت ارزش‌های مذهبی در رنج و مشکلات دست و پا می‌زنند.
مفهوم فلسفی عشق در تفکر سقراطی افلاطونی

مفهوم فلسفی عشق در تفکر سقراطی افلاطونی

افلاطون از آنجا که «ادراک حسی» را به عنوان پیش‌نیازی برای معرفت عقلی می‌داند و مهم‌ترین حس از حواس را «بینایی» معرفی می‌کند، لذا مسئله زیبایی و زیبایی شناسی را در شکل‌گیری هر دو مرحله از عشق ضروری بر می‌شمرد.
پرسش و پاسخ پرسش‌های مردم و پاسخ‌های امام صادق(ع) ʂ)

پرسش و پاسخ پرسش‌های مردم و پاسخ‌های امام صادق(ع) (2)

روایت شده مردی از امام صادق(ع) درباره قضا و قدر سؤال کرد؟ حضرت فرمودند: آنچه که می‌توانی انسان را به خاطر آن ملامت و مورد سرزنش قرار دهی آن عمل از ناحیه خود انسان است (و کار خدا نیست)، و آنچه که به خاطر آن نمی‌توانی انسان را ملامت و سرزنش کنی آن از ناحیه خدا (و فعل او) است.
«سفیه» کیست؟

«سفیه» کیست؟

Powered by TayaCMS