كلمات كليدي : ايمان، يقين، شكيبايي، آرامش، توكل، تسليم
نویسنده : مهدي اميني
"ایمان” از ماده «أمن» به معنای امنیت یافتن که ضد خوف است و معنای ایمان، به معنای تصدیق کردن و باور کردن است که ضدش، کفر است.[1]
در اصطلاح عبارت است از پذیرش و قبول مخصوص از ناحیه نفس، نسبت به آنچه درک کرده است؛ مقبولی که باعث شود نفس، در برابر آن اداراک و آثاری که دارد تسلیم شود.[2]
ایمان به مثابه خورشید تابناکی است که تابش بیدریغ آن بر روح و جان آدمی، ظلمت و تیرگی صفات ناپسند را از صفحه دل زدوده و روان آدمی را از چنان قدرت و صلابتی بهرهمند میسازد که او را در مقام مشکلات مقاوم میسازد.
فرق آگاهی با ایمان:
ایمان غیر از علم به خدا و سایر صفات الهی و ملائکه و پیامبران است. چه بسا کسی علم داشته باشد ولی مؤمن نباشد؛ چرا که ایمان یک عمل قلبی است و آن تسلیم و خضوع در برابر خداوند بی همتاست. ممکن است عقل با استدالال چیزی را ولی قبول کند ولی قلب تسلیم نشده باشد. مثلاً میداند کسی که مرده نمیتواند هیچ ضرری برساند حتی به اندازه مگس، حس و حرکت ندارد. چون این مطلب را قبول نکرده و تسلیم عقل نشده نمیتواند با مرده در شب تاریک به سر ببرد. [3]
ایمان، بهترین عمل:
اگر انسان بخواهد قله کمال را در نوردد باید به دنبال با ارزشترین کارها باشد که یکی از آنها ایمان است.
ابن عمرو الذبیری در روایتی میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: ای عالِم! مرا از افضل ترین عمل نزد خدا باخبرم کن. حضرت فرمود: خداوند هیچ چیزی را قبول نمیکند مگر به سبب آن؛ عرض کردم آن چیز چیست؟ حضرت فرمودند: ایمان به خداوندی که هیچ معبودی جز او نیست و آن والاترین اعمال از حیث درجه است و با شرافت ترین عمل از حیث منزلت است و بالاترین بهره است. به حضرت عرض کردم آیا از ایمان آگاهم نمیکنی؟ آیا ایمان، گفتن [به زبان جاری کردن] همراه عمل [به احکام و فرائض] است یا گفتار بدون عمل است؟ حضرت فرمودند:
«ایمان همۀ آن، عمل است و به زبان جاری کردن، جزئی از آن عمل است.»[4]
ارکان ایمان:
از دستورات فراوانی که در متون اسلامی برای تقویت ایمان بیان شده است به خوبی روشن میشود که ایمان مانند سایر مفاهیم اخلاقی دارای مراتب و درجات مختلفی است و عوامل گوناگونی در نقصان یا ازدیاد آن مؤثر میباشد. همچنان که اصل آن نیز بر پایههایی بناگذاری شده و در پرتو آنها استحکام مییابد و با نبود هر یک از آنها بسان ساختمانی بیپایه تنها در ذهن متصور است. از روایات استفاده میشود که پایههای ایمان عبارتند از: یقین، صبر، رضا، تسلیم، توکل و تفویض امور به آفریدگار جهان و پروردگار حکیم.
1- یقین؛ یقین مراتب عالی معرفت، قله منبع علم و آگاهی، میزان سنجش درجات کمال و محک ارزیابی رشد و تعالی سالک الی الله است. در روایتی از جابر نقل است که میگوید: امام صادق(ع) به من فرمودند: «برادر جعفی! به راستی ایمان از اسلام و یقین از ایمان ارزشمندتر است؛
«و ما مِن شَیءٍ أعَزُّ مِنَ الیَقین؛ هیچ چیز کمیاب تر و گرانقدر تر از یقین نمی باشد».[5]
2- شکیبایی؛ شکیبایی در برابر ناملایمات زندگی، کلید پیروزی بر موانع و ضامن همیشگی پیشرفت در عرضه تلاشهای معنوی و مادی است و گشودن درهای موفقیت، غالب آمدن بر هوا و هوس، استوار ماندن در فراز و نشیب زندگی و در یک کلام ثمر بخش بودن فعالیتها و حاصل مند بودن عمر گرانمایه جز در پرتو شکیبایی به دست نخواهد آمد.
پیشوایان معصوم که خود جلوه شکیبایی و آیینه پایداری در برابر سختیها و مشکلات بودند همواره مردم را به صبر و استقامت در امور زندگی فرا میخواندند.
امام صادق(ع) میفرمایند: «شکیبایی نسبت به ایمان به منزله سر نسبت به بدن است هنگامی که سر برود تن نیز خواهد رفت. همچنین هرگاه شکیبایی رخت بر بندد ایمان نیز خواهد رفت».[6]
آری، ایمان تا این انداره به صبر و شکیبایی وابسته است و این تشبیه بسیار زیبا، جایگاه رفع شکیبایی را به نیکی روشن می سازد.
3- رضا؛ کسی که ایمان به خدا آورده و او را عالم و حکیم می داند به نیکی درک می کند که رویدادهای تلخ و حوادث ناگوار زندگی هیچ کدامشان بیهوده نیست و همۀ آنها بر اساس مصلحت و حکمت و در راستای افاضۀ فیض و رشد صورت می گیرد. امام صادق(ع) میفرمایند: «امام حسن(ع) با عبدالله بن جعفر ملاقات کرده، فرمودند: ای عبدالله! چگونه انسان مؤمن شمرده شود با آنکه از قسمت مقدر خود ناراضی است و منزلت خویش را پایین میآورد در صورتی که حاکم بر او خداوند است؟! من برای کسی که جز رضای الهی در دلش خطور نکند ضامنم که اگر به درگاه خداوند دعا کند مستجاب گردد».[7]
4- تسلیم؛ تسلیم روح ایمان و خمیر مایۀ سعادت و رستگاری است. چرا که سر چشمۀ پیدایش هر صفت متعالی در درون جان آدمی جز اعتقاد صحیح، نیت پاک و عمل خالص چیزی نیست و این هر سه قوام بخش پایه های تسلیم اند. امام سجاد(ع) میفرماید: «... به راستی مراتب بلند جز با تسلیم شدن در برابر خداوند بزرگ و ترک برگزیدن رأی و خواهش خود بر حضرت او و خشنودی از تدبیرش به دست نخواهد آمد.
سپس در ادامه میفرماید: حقیقتاً اولیای خدا بر محنتها و ناگواریها آنچنان شکیبایی کردند که دیگران از آن ناتوان بودند. خداوند بزرگ نیز پاداش آنان را برآورده شدن همه خواستههای ایشان قرار داد. با این حال آنها جز آنچه را که خدا برایشان میخواهد نمیخواهند».[8]
5- توکل؛ مؤمن هر چه میخواهد و هر چه میطلبد تنها از ذات پاک پروردگار درخواست میکند و تکیه گاهش در همه حال خدای قادر عالم حکیم است و تنها بر او توکل میکند. توکل بر خدا، آدمی را از دلدادگی و وابستگی به غیر که سرچشمه ذلت و بردگی است رها ساخته، به او آزادگی و اعتماد به نفس میبخشد. حضرت علی(ع) میفرمایند:
«تواناترین مردم از جهت ایمان کسی است که توکلش بر خدای سبحان بیشتر از همه باشد». [9]
ابراهیم بن محمد همدانی گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم: با آنکه فرعون در لحظات آخر به خدا ایمان آورد و به یگانگی او اقرار کرد. چرا خداوند او را غرق نموده نجات نبخشید؟
پاسخ دادند: «اولاً او هنگامی ایمان آورد که عذاب الهی نازل شده و در حال غرق شدن بود و ایمان در چنین حالتی مورد پذیرش نیست. ثانیاً وی به خدا پناه نیاورده و از او درخواست کمک نکرد بلکه به حضرت موسی(ع) استغاثه نمود. (با این حال) خداوند به موسی(ع) وحی فرستاد: ای موسی! به فریاد فرعون نرسیدی! چون او را خلق نکردهای؛ اگر به من استغاثه کرده بود به فریادش میرسیدم».[10]
آثار ایمان:
هر عملی که انجام میدهیم اثر مخصوص به آن را دارد؛ ایمان هم نوری است که درونمان را روشنایی میبخشد و ما را از تیرگی تنهایی و حیرت و گمراهی به روشنایی محبت و انس رهنمون میسازد و ایمان برای انسان آثاری به ارمغان میآورد که به برخی از آنها اشاره میشود.
1. آرامش؛ انسان همیشه دنبال مونسی میگردد تا از وحشت تنهایی نجات یابد و دلش آرام گیرد پس چه نیک است که انسان بهترین دوست را انتخاب کند و ایمان در این میان میتواند انیس همیشگی برای انسان گردد که آرامش را به ارمغان آورد. محبت به خدا و باور کردن او خلأهای زندگی اش را پر میکند و انسان را به رحمت پروردگار امیدوار میسازد. حضرت علی(ع) در رابطه با آرامش میفرمایند:
«ایمان بیاور تا به آرامش برسی»[11]
و در جای دیگر میفرمایند:
« هیچ چیزی مثل ایمان و احسان، برای انسان امنیت و آرامش نمیآورد».[12]
فرض کنید در چاهی افتادهاید و توان بالا آمدن ندارید. در این هنگام کسی شما را صدا میزند و میگوید اگر میخواهی نجات یابی این ریسمان را بگیر و بالا بیا. دنیا همان چاه هوی و هوس و خودبینی است و ایمان همان ریسمان نجات است که میخواهد ما را از چاه تنگ و تاریک نفسانیت رهایی بخشد.
2. اشتیاق به آخرت؛ از دیگر آثار ایمان، دل نبستن به دنیاست. چرا که خوب می داند دنیا دار بلا و امتحان است و باید خودش را برای آخرت آماده کند. آخرتی که در آن مرگ نیست، رنج و محنت وجود ندارد و سودای همیشگی و جایی ست که خداوند نعمتهای معنوی و مادی را برای ایشان مهیا کرده است. حضرت علی(ع) میفرمایند:
«ثمرۀ ایمان، شوق داشتن به دار بقا (آخرت) است».[13]
3. مراقبت از اعمال؛ کسی که ایمان داشته باشد دیگر دست به هر کاری نمیزند. همۀ ما سوزاندن آتش را باور داریم و هر چه به ما بگویند آتش نمیسوزاند و همه امکانات را در اختیار ما قرار دهند و بگویند برای چند دقیقه دستت را بر روی آتش بگیر هیچ وقت این کار را نخواهیم کرد؛ اگر کسی خدا را باور داشته باشد، کارهایی را انجام میدهد که رضایت خدا در آنها باشد و کارهایی که باعث نارضایتی خدا می شود ترک مینماید تا ایمان که همان ریسمان بین او و خدایش است پاره نشود.
حضرت علی(ع) میفرمایند:
«پایین بودن صدا و چشم پوشی (از حرام) و انتخاب راه درست (زندگی متعادل) از نشانۀ ایمان و نیکی دینداری میباشد». [14]