مذهب امامیه فرقهای بوجود آمده بعد از اسلام نیست بلکه از ابتدای وجود اسلام، تشیع نیز حضور داشته است و این مطلب بر هیچ محققی پوشیده نیست ولی مذهب تسنن از فرق بهوجود آمده بعد از وفات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است. در مکتب امامیه عناصر مشخصی حضور دارد که با وجود آن میتوان ادعای تشیع نمود؛ از جمله قبول ولایت امیرالمومنین علی علیهالسلام و اولاد معصوم ایشان به نص معین نبوی[1]. این ملاک اصلی در مکتب تشیع است و فرق دیگر معمولا با این ملاک اصلی مخالف هستند مانند اهل سنت و کیسانیه و زیدیه و فطحیه و...اما فرقه های دیگری وجود دارند که مسیر توقف را برگزیدند و ادامه سیر امامت در اولاد حضرت علی علیهالسلام را منکر شدند. نام عمومی این گروهها و جریانات واقفه است. این عده انحراف در امامت شیعه را با جریان توقف ادامه دادند .
جریان واقفه در مورد برخی از امامان علیهمالسلام تشدید بیشتری داشته است مانند توقفی که فرقه واقفیه نسبت به امامت موسی بن جعفر علیهالسلام اختیار نمودند و منکر امامت علی بن موسی الرضا علیهالسلام شدند. بطوریکه منظور از واقفه مطلق همین گروه است. اما نسبت به برخی امامان علیهمالسلام توقف مقطعی صورت گرفته و یا بهقدری نظر توقف ضعیف بوده که بحران برای امامیه محسوب نمیشده است. مانند توقفی که نسبت به امامت امام باقر و یا امام صادق علیهماالسلام صورت گرفت. به این گروه باقریه واقفه و یا جعفریه واقفه گفته میشود.
باقریه وجعفریه واقفه
از عقائد این جریانات چیزی جز تعیین امام و مبحث رجعت در اختیار نیست که نسبت به معتقدات این فرقه در مورد امامت ارائه شده است. این گروه پیروان امام محمد باقر علیه السلام و فرزند ایشان امام جعفر صادق علیهالسلام هستند. این فرقه قائل به امامت ایشان و پدران بزرگوارشان علی بن الحسین و حسین بن علی و علی بن ابی طالب علیهمالسلام میباشند. همچنانکه از نام این فرقه هویداست ایشان به دو گروه تقسیم میشوند:
1.عده ای امامت را به امام باقر علیهالسلام منتهی مینمودند که به ایشان باقریه واقفه گویند .
2. عدهای امامت را به امام صادق منتهی میکنند که به ایشان جعفریه واقفه گویند.
این دو جریان سیر امامت را در اولاد معصوم و غیر معصوم امام باقر و امام صادق علیه السلام منکر میشوند و در این مطلب باهم شریک هستند.[2]
عقیده این گروه نسبت به رجعت
رجعت از معتقدات شیعیان و بسیاری از فرق دیگر است. در این بحث عقیده بر زنده شدن برخی و رجوع آنها به دنیا میباشد که از تفصیل آن میگذریم. معمولا فرقی که ادعای مهدویت در آنها شده با مرگ مهدی خود دست به توجیه رجعت میزدند و یا منکر مرگ او میشدند .
این دو گروه رجعت و بازگشت این دو امام را به دنیا قبول نداشته و در واقع پنج امامی و یا شش امامی محض هستند.[3] برخلاف عدهای از فرق منحرف مانند فرقه ناووسیه که قائل به بازگشت ایشان میباشند.[4]
چون امامت نزد عدهای از این جریان به امام صادق علیهالسلام منتهی میشود صاحب ملل و نحل ترجیح داده تا به توصیف امام صادق علیهالسلام بپردازد ولی در برخی کلماتش کوتاهی نموده که به آن اشاره میکنیم .
او دراین رابطه میگوید :
او دارای علم گستردهای در معارف دین وادب، کامل در حکمت و زهد بسیار در دنیا و ورع تام از لذات دنیائی دارد. مدتی در مدینه النبی اقامت فرمود که در آن مدت شیعیانش ازمعارف او بهرهمند میشدند و به موالیان و دوستانشان اسرار علوم را افاضه می نمود. سپس به عراق رهسپار شد و مدتی در آنجا اقامت فرمود و هرگز با کسی در خلافت به نزاع نپرداخت: (زیرا) کسیکه در دریای معرفت غوطهور است به جویباری طمع نمیورزد و فرموده است: کسی که با خدا مانوس باشد از مردم میهراسد و کسی که به غیر خدا مانوس شود افکار پراکنده او را مییابد.
ایشان از جانب پدر به شجره نبوت منتسب میشوند و از جانب مادر به ابوبکر (مادر امام صادق ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر است(.[5]
از آنچهکه بعضی غالیان به او منتسب میکردند بیزاری میجست و همچنین ازخود آن غالیان.[6]
دروغی بزرگ
این نویسنده بزرگ اهل سنت در این مرحله دست به دروغی بزرگ میزند که ناشی از جهل او به حقیقت مکتب شیعه و معرفت به امام صادق علیهالسلام است. در ادامه می گوید:
امام صادق علیه السلام از ملاکهای اعتقادی خاص رافضه و حماقتهای ایشان بیزاری جست !! آن عقائدعبارتند از :
1.غیبت
2.رجعت
3.بداء
4.تناسخ
5.حلول
6.تشبیه
اما شیعیان بعد از او به فرقههای مختلفی تبدیل شدند و هریک مذهبی را به کیش گرفتند و برای ترویج فرقه خویش آنرا به امام منتسب میکردند درحالیکه امام از تمام این نحلهها و همچنین معتزله و قدریه بیزاری جست .[7]
گرچه امام از قدریه و معتزله بیزاری جست اما اشاعره را نیز از نقد علمی بینصیب نگذاشتند. درحالیکه هیچ اشارهای در کلمات شهرستانی به آن نشده است. اما حلول و تناسخ و تشبیه مورد قبول امام علیهالسلام نبود و همچنین مورد پذیرش شیعیان آن حضرت نبوده و نیست و این افتراء از جهل شهرستانی حکایت میکنند. چنانچه غیبت و رجعت و بداء از اموری است که امام علیهالسلام معرفت صحیح آن را در اختیار شیعیان ومسلمانان نهاده است و شیعه به دلیل پیروی از آن حضرت به این امور معتقد است درحالیکه امثال شهرستانی از آن غافلاند و بیزاری امام از این امور افترائی بیش نیست و برای واضح شدن مطلب بهتر است به روایاتی از آن حضرت رجوع شود که از باب نمونه به چند روایت دراین زمینه اشاره میکنیم:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُوم[8]
برای حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قبل از قیام جهانیاش غیبت است.
سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِیَ قَالَ نَعَم[9]
از امام صادق علیهالسلام در مورد رجعت سوال شد که آیا حقیقت دارد؟ فرمودند: بله.
مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ[10]
خداوند به عقیدهای مانند بداء بزرگ داشته نشد.