بسم الله الرحمن الرحیم

درس سوم از مباحث فصل

سه مهارت لازم در تدریس : اول تغییر نگرش(پیشتر گفته شد)، دوم ایجاد ارتباط(پیشتر گفته شد)، سوم مهارت طرح بحث.

اما مهارت طرح بحث مهارتی است که اهمیت فوق العاده ای دارد از قدیم گفته اند:

خشت اول چون نهد معمار کج     تا ثریا می رود دیوار کج

اگر بحثتان را خوب طرح نکنید در پیشبرد کارتان دچار مشکل می شوید مبلغی که موضوع خودش را از جای درستی وارد نشود نمی تواند بعدا به جای خوبی برساندش، مهم است که این بحث را چگونه مطرح کنیم. قبل از اینکه وارد محتوای این روش شوم لازم است در ذهنمان مسائل مشابه را از هم جدا کنیم تا خوب در بحث مورد نظر متمرکز شویم و بیاندیشیم و فکر کنیم. مهارت طرح بحث با طرح درس که در روش کلاسداری در کتابهای تربیت معلم هست فرق می کند. کلمة طرح درس معروف است در لسان کسانی که روش تدریس را در مراکز تربیت معلم درس خوانده اند. طرح بحث ما فرق دارد، اما چه فرقی دارد؟

طرح درس آنها برنامه ریزی تدریس است شما می گویی من از اول ترم تا آخر ترم چه مباحثی می گویم در هر جلسه چه درسی چقدر زمان اختصاص می دهم؟ از چه روش هایی استفاده می کنم برنامه ریزی که یک معلم یک مدرس برای خود انجام می دهد. اما آنچه ما داریم انجام می دهیم گر چه شباهت کلمات دارد آن طرح درس است این طرح بحث است اما فضای ما متفاوت است ما دنبال این هستیم که یاد بگیریم که اگر یک مبلغ می خواهد موضوعی را در فضایی چه در کلاس دبیرستان این موضوع در سخنرانی ها هم نقش دارد آنجا هم شما می توانید استفاده کنید یک سخنران هم ابتدای سخنرانی اش باید فکر کند که من این موضوع را چگونه مطرح کنم؟ اگر خوب مطرح نکند قشنگ ترین موضوعات خراب می شود در کلاس دبیرستان اهمیت ویژه ای دارد یعنی موضوعی که مي خواهی بگویی چگونه وارد بحثش شوید؟ (این بحث در سخنرانی ها هم نقش دارد آنجا هم شما می توانید استفاده کنید یعنی یک سخنران هم ابتدای سخنرانی اش باید فکر کند که من این موضوع را چگونه مطرح کنم؟ اگر خوب مطرح نکند قشنگ ترین موضوعات خراب می شود) لذا ما بدنبال این هستیم که به شما بگوییم چگونه یک موضوع را سر کلاس یا سخنرانی مطرح بکنید.

این مهارت طرح بحث با ایجاد انگیزة ابتدایی که در روش سخنرانی مطرح می شود چه ارتباطی با هم دارند؟ برای سخنرانی که می گویند ابهام و سؤال و بحث تعریف و ضرورت مطلب و داستان و روش هایی آنها در اول بحث هستند که شما ایجاد انگیزه می کنید با این بحث چه ارتباطی دارند؟ ایجاد انگیزه خاص است طرح بحث عام است در مهارت طرح بحث بدنیال این هستید که بگویید من این موضوع را چگونه واردش بشوم چگونه مطرحش بکنم و آیا ورود به بحث آن به این شکل ، فنی و درست است؟ و من بهتر به سرانجام کار می رسم به هدف خودم می رسم بعد که معیارها تعیین شد و به این نتیجه رسیدم که این موضوع را باید برای مخاطب به این شکل واردش شوم و مطرح کنم ، حالا قسمتی از کار این است که اگر بخواهم این کار به نحو مطلوبی انجام شود باید از روشهای ایجاد انگیزه هم استفاده کنم اما طرح بحث فرآیندی است عام تر و فضای بیشتری را می گیرد نسبت به ایجاد انگیزه و اساساً می گویند ایجاد انگیزه را ما بر اساس نقشه ای که در طرح بحث کشیدیم انتخاب می کنیم اگر کسی این مهارت را بلد نباشد و ایجاد انگیزه ها را بلد باشد دچار چه مشکلی می شود ایجاد انگیزة او فقط یک قطعه خواهد بود که گاهی اتفاقا سخنرانی و کلاس او را دچار مشکل هم می کند. با یک چیز شروع می کند می گوید این خیلی ایجاد انگیزه اش قوی است ابهام است این سؤال است جذاب است شروع می کند می خواهد بحثش را پیش ببرد احساس می کند خراب شد نمی تواند منطقی بحث را پیش ببرد چرا؟ چون ابهام آمد از بدجایی موضوع را شروع کرد درست است ابهام بود انگیزه سازی کرد اما روند منطقی موضوع شما را دچار مشکل کرد لذا برای مبلغ لازم است ابتدا مهارت طرح بحث را خوب یاد بگیرد اول نقشه بکشد من این موضوع را منطقا و درست چگونه باید مطرح کنم بعد که تصمیمش را گرفت اگر من بخواهم این را مطرح کنم این ایجاد انگیزه از همة روش ها مناسب تر است. ابتدا مرز های طرح بحث را و ایجاد انگیزه را مطرح کردیم حال وارد این می شویم اگر شما بخواهید یک طرح بحث موفق داشته باشید چکار باید بکنید؟

مثال کابردی:

جمعه دانشکدة پرستاری لارستان استان فارس سخنرانی داشتیم بمناسبت سوم خرداد جلسه برای شهدا بود عنوان را اعلام کرده بودند شهدا و جوانان اگر به من می گفتند عنوان زیباتری می دادم می خواستم بحثی را مطرح کنم در مورد شهدا موضوعی که من داشتم از فضای جوانان و شهداء به طوری فاصله می گرفت باید از یکجا شروع می کردم با عنوانی که آنها زدند ارتباط داشته باشد و به بهترین شکل من را به موضوع خودم برساند. نمی خواستم بخاطر عنوان آنها یا ایجاد انگیزه ام به گونه ای وارد بحث شوم که نتوانم بحث را به جایی ببرم که می خواهم برسانم برای من مهم بود به گونه ای شروع بکنم که بتوانم در یک روال منطقی و راحت مخاطبم را با خودم بیاورم به نقطه ای که مي خواهم برسانم ابتدای صحبت به این شکل شروع کردم بحث را غیرمتوقع بود برای مخاطب برای همین خاطر جلب توجه زیادی کرد همه شوک بهشان وارد شد ابتدا گفتم ما تو این جلسه نمی خواهیم بگوییم شهداء خیلی آدمهای خوبی بودند نه نمی خواهیم با هم صحبت کنیم بگوییم که جوانها سعی کنید بچه های خوبی شوید گناه نکنید نه ما اول جلسه می خواهیم با شهداء یک صحبتی کنیم من از طرف شما به نمایندگی از شما مي خواهم با شهداء حرفی بزنم شهداء احترامتان روی سر ما ولی خدایی ، زمان شما همه چی جور بود همه دنبال معنویت بودید همه از خدا حرف می زدند تو آن فضا شما آدمهای کار درستی بودید که هنر نکردید بیایید امروز را ببینید که در هر خانه ای ماهواره هست سایت های افتضاح هست ، نمی شود آدم آن طوری باشد اگر ما این حرف را به شهدا و خدا بزنیم ، شهدا و خدا پشت سرش ،  به ما حرفی می زنند می گویند اولا کی گفته که ما از شما مي خواهیم که مثل ما باشید. خدا جواب دندان شکن مي ده که اگر شما رفتارتان نصف شهدا هم باشد من دو برابر شهدا قبولتان دارم، کی گفته ما می خواهیم اندازة شهدا کارتان درست باشد؟ خدا باز هم تخفیف می دهد شما یک چیز که شهدا داشتند داشته باشید مابقی هم نداشتید نداشتید شما یک چیز از شهدا را بیاورید ، اندازة شهدا دوستتان خواهم داشت و عزیز خواهید بود. من با این مقدمه که گفتم کار را به یک چیز رساندم ذهنیت دانشجو را نسبت به این مطلب که امروز نمی شود آنجوری بود آن روز روز خاصی بود محیط تأثیر داشت. این سؤال را جواب دادم از اینجا وارد شدم این شکلی طرح بحث کردم برای موضوعی که می خواستم بدهم که شما یک چیز را که بیاورید حل است. این شکلی که من از اینجا وارد بحث شدم. آنقدر راحت بحث را پیش بردم همه با من همراه شدند برای اینکه آن یک چیز را بدست بیاورید باید چند چیزی که من می گویم گوش بدهید و عمل کنید و به آن یک چیز می رسید. نکته اینجاست که ما مسیری که طی کردیم تا موضوع را مطرح کنیم می گویم مهارت طرح بحث. اگر کسی این موضوع که می خواستم بگویم گاهی اوقات فکر می کرد ایجاد انگیزه چی بگم؟ با یه خاطره از یک شهید شروع کنم توجه نداشت که باید از کجا وارد این موضوع شد؟ غرض ما از مهارت طرح بحث مهارت اینکه از کجا وارد بحث شویم که بحث به نتیجه مطلوب در کمترین زمان با سیر مناسب برسد. برای این کار چه باید کرد؟

سه مرحله باید طی شود:

1-  سیر منطقی بحث: برای اینکه شما یک آغاز منطقی در بحثتان داشته باشید سه قسمت در این مطرح می شود:

الف) تعیین پیام اصلی بحث: پشت پردة سخنرانی است. اولین کار یک وضعیت منطقی را در بحث خودتان در دورنمای آن ایجاد کنید. خودتان مشخص کنید من یک ساعت می خواهم صحبت کنم این آیه و روایت و داستان و شعر و خاطره شهید و ...آخرش چه می خواهی بگویی و کدام هدف را بفهمی؟ پیام اصلی بحث چیست؟ باید اول برای خودتان روشن باشد که وقتی می خواهی وارد بحث شوید ، بگویید پیام اصلی بحث من این است ومی خواهم به آنجا برسم.بعضی سخنرانان آنقدر غرق اجزاء سخن می شوند که از پیام اصلی غافل می شوند.

پیام اصلی من چیست؟

پیام اصلی باید سه ویژگی داشته باشد در روانشناسی می گویند هدف شما اگر سه ویژگی داشته باشد انگیزه توی مخاطب ایجاد می کند این سه ویژگی را نداشته باشد انگیزه را از مخاطب می گیرد حتما باید پیام اصلی که مشخص می کنید هدف سخنرانی یا کلاسداری  شما باید سه ویژگی داشته باشد: 1. دشواری متوسط، 2. قابل دستیابی، 3. مورد علاقه بودن.

هدفی که شما دارید دنبال می کنید و این هدف را می خواهید به مخاطب القاء کنید و برسانید باید این سه ویژگی در آن باشد .

مثلا بعضی ها مستحبات رفتاری فرزند نسبت به  پدر و مادر را برای دانش آموزان می خواهند مطرح کنند. مثلا جلوتر از پدرت نباید راه بری، پایت را نباید دراز کنی، اینها برای ما طلبه ها لازم است در فضای امروز جامعه ما. اما شما اگر به جوانی که سر پدرش داد می زند یا به پدرش توهین می کند اگر بگویید پایش را هم نباید دراز کند ، اگر برای این دانش آموز دشواری را ببرید بالا ،  شما در ارائه این مطلب به عنوان پیام بحث دچار مشکل می شوید. همچنین هدف بحث ، قابل دست یابی برای مخاطب باشد بگونه ای  که برای او انجام دادنش ممکن باشد. مثلا در رابطة بین نامحرم در دانشگاه می گویم اسلام می گوید به حد ضرورت بدون لذت به اندازة ضرورت حق داری صحبت کنی در صورتی که لذتی توش نباشد. بعد اگر بخواهم بگویم نامحرمید اصلا نباید با هم حرف بزنید به گونه ای این را می گوید که طرف احساس می کند قابل دستیابی نیست می گوید حاج آقا نمی شود من نمی توانم پیش میاد لازم است گاهی اوقات. مثل اینکه با خانمها گاهی اوقات صحبت می کنم ضرورت است لذتی در آن نباشد اشکالی ندارد. اما سوم اینکه باید به گونه ای هدف را جلوه بدهیم که برای او مورد علاقه باشد. و علاقه در او ایجاد شود.

ب) تعیین شیوة بحث : یعنی برای خودتان مشخص کنید که  با توجه به نوع مخاطب می خواهید بصورت مستقیم پیام را به مخاطب منتقل کنید یا بصورت غیر مستقیم.

* توجه به شیوه بحث ، راهی است برای رسیدن به طرح بحث :

وقتی شما می خواهید ورود به بحث پیدا کنید اگر قرار شود غیر مستقیم پیش بروید در اواخر بحث کلاس ،  پیام شما به مخاطب رسیده می شود بنابراین مهم است که از کجا وارد بحث شوید که بحث شما طول بکشد تا در نهایت پیام را به مخاطب برسانید و الا  اگر بخواهید از اول ، پیام بحث را مستقیم به مخاطب بگویید ، اینجا طرح بحث بگونه ای دیگر خواهد بود .

گاهی مواقع موضوع جذاب است و هر چه زودتر لو برود جذابیت بیشتر می شود در اینجا بگونه ای وارد بحث می شویم تا در کمترین زمان به موضوع خودمان وپیام بحث برسیم.

اما اگر بخواهیم انتقال پیام غیرمستقیم باشد باید از جایی وارد شویم که نیم ساعتی موقعیت بدهد که مخاطب را اقناع کنیم بعد به پیام برسیم.که باید دید مخاطب از چه قشری بوده و از کدام مدل می باشد در این قسمت مشخص نمودن  شیوة بحث  در ارائه طرح بحث اثرگذار است، همچنین شیوة بحث به موضوع و مخاطب هم ارتباط دارد که آیا این مخاطب تحملش را دارد یا ندارد.

مثال کاربردی:

مثلا در موضوع حجاب اگر مخاطبین ما کسانی باشند که احتمال می دهیم در مقابل حکم حجاب (که پوشش تمام بدن است بجز گردی صورت)  موضع می گیرند و به این راحتی زیر بار حکم خدا نمی روند اینجا باید نیم ساعت بحث بکنیم بعد که قابل قبول شد ، پیام خود را به مخاطب انتقال دهیم . اما اگر در انتقال پیام عجله کردیم و موضوع را زود لو دادیم در این صورت این موضوع با این شیوه طرح بحث و با این نوع مخاطب   قابل قبول نخواهد بود .

ج) تعیین چینش قطعات:

مثلا اگر می خواهم بصورت غیر مستقیم پیامم را انتقال بدهم و موضوع بحث هم زود لو نرود اگر بخواهم در بیان مطلبم از آیه قرآن ویا روایتی که تصریح به یک موضوع خاص دارد ، استفاده کنم ، اینجا به هدفم نمی رسم  اما داستان و خاطره شهید صریحا مرتبط با موضوع بحث نیست بنابراین صحبتم را با استفاده از داستان و خاطره شهید و شعر شروع می کنم ، اما جایی که پیا م مستقیم است باید  از آیه و روایت استفاده کنم.

خلاصه باید بحث از جایی شروع شود که موادش با سیر بحث سازگاری داشته باشد طرح بحث با ماده ای صورت بگیرد که تمام اینها با اهداف شما در ارائه مطلب سازگاری داشته باشد.

مثال کاربردی

من یک سخنرانی داشتم راجع به خرمشهر طلبه های شهرهای لار و گراش را جمع کرده بودند به همراه پاسداران و سرهنگ های دفاع مقدس  ، یک جلسة سخنرانی بود پیام اصلی بحث من این بود که می خواستم بگویم در دفاع مقدس روح مقاومت بود ، امروز هم در جنگ فرهنگی وظیفة مقاومت بعهدة ما طلبه هاست و این مقاومت امروز خیلی از آن روز سنگینتر خواهد بود . آن روز دشمن فقط یک شهر را گرفته بود و به نوامیس ما تجاوز کرده بود امروز دشمن تا خانه های جوانان ما آمده است ، جوانان پول خرج می کنند برای اینکه مورد گلولة دشمن قرار بگیرند. پول می دهد سی دی می خرد پول می دهد فلان...امروز دشمن در قلب خانه های ما آمده است پدر و مادرها ماهواره می خرند می گذارند خانه. امروز در این فضا کی باید مقاومت کند طلبه ها. این پیام بحث من بود از کجا و چگونه باید طرح بحثم را شروع می کردم ، گفتم اگر پیامم این است شیوة بحثم چگونه باشد ؟ مستقیم باید باشد یا نباید ، به این پیام باید زود برسم تا بقیة سخنرانی را روی کیفیت این مقاومت بحث کنم یا نه . بعد سوم چینش قطعات بود گفتم حالا که قرار است مستقیم و زود برسم به این پیام ، من باید موادهایی را انتخاب کنم ، مثل اینکه امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبة نهج البلاغه می فرمایند اگر حمله کردند به مرزهای حکومت اسلامی خلخال از پای یک زن یهودی درآوردند اگر یک مومن در این مصیبت بمیرد نباید او را ملامت کرد، می خواستم از این روایت استفاده کنم برای  این اتفاقی که در خرمشهر افتاد خیلی از زنان شیعه هنوز از شهر خارج نشده بودند که چه جسارتها شد فیلم روز سوم یا امثال آن چیزهایی بود که واقعیت هایی را می گفت. امام زمان از آن وضعیت قلبش خیلی بدرد آمد طبق این خطبة امیرالمؤمنین هر زمانی که  نوامیس شیعه در برابر چشم هرزه نامحرمان قرار گرفت ، قلب آقا امام زمان (علیه السلام) چقدر آکنده از غم و غصه می شود . امروز که این همه نوامیس شیعه با این وضع بد حجاب در خیابانها جلو نامحرم هستند کی می تواند قبول کند که دل امام زمان رنجیده نمی شود. واقعا آقا اگر ظهور کند در شهرهای ما قدم بزند اذیت نمی شود ناراحت نمی شود از این وضعی که شیعیان دارند. دختران شیعه دارند. از این جا وارد این بحث شدم که آقا طلبه ای که سرباز امام زمان هستی  آقایت امروز از تو می خواهد آقا ناراحت است باید کاری کنی، باید بلند شوی قیام کنی حرکتی به خود بدهی چرا همه از مقاومت ناامید شدیم؟

چینش قطعات من بعد از شیوة بحث من به من گفت این قطعة خطبة امیرالمؤمنین باید در این بحث مطرح شود تا زود به این نتیجه برسیم که پس باید مقاومت کنیم. من وارد بحث شدم با یک خطبه از امیرالمؤمنین و مرتبط ساختن آن با وجود مقدس  امام زمان(علیه السلام) و مطرح نمودن قضیة خرمشهر و بیان کردن مصداق بی حجابی امروز وگره زدن قضیه به مسائل امروزی تا اینکه در نهایت یک انتقال پیام مستقیم و موفق داشتم .

چیزی که می گویم این است قطعه های اولیه را باید مشخص کنیم تا بدانیم با چه موادی می توانیم این طرح را انجام دهیم. کلاسداری یعنی بهره بردن از تمام تکنیکهای سخنرانی به همراه مشارکت و بهمراه چیزهای دیگری که در کلاس هست و در سخنرانی نیست.

2-  درگیر نمودن ذهن و عواطف مخاطب : چرا این قسمت در طرح بحث مهم است؟

در طرح بحث چیزی که مهم است این است که موضوع ما ، برای مخاطب ما اهمیت پیدا کند. اگر مخاطب در این طرح بحث احساس کند که صحبت ما پیرامون این موضوع اهمیتی ندارد ، جذب بحث نخواهد شد ، و ما ورود خوبی در بحثمان نخواهیم داشت. بنابراین در طرح بحث دومین کار ، درگیر کردن ذهن و عاطفة مخاطب با موضوع بحث است برای اینکه احساس کند موضوع شما موضوعی است که برای او مهم است اگر من از جایی وارد بحث شدم که مخاطب احساس کرد برایش مهم است من موفق شدم یک طرح بحث خوب داشته باشم. نتیجة این کار همراهی مخاطب می شود.

اگر طرح بحث ما خوب انجام نشود ، ما باید دوباره وقت بگذاریم تا این قضیه برای مخاطب مهم شود.

سؤال: ما چگونه موضوع خودمان را با ذهن و عاطفة مخاطب درگیر کنیم؟

این کار را چگونه باید انجام دهیم؟

با دو فعالیت: الف) یافتن ارتباط میان موضوع سخن با مسئله مهمی در زندگی مخاطب. مثلادر زندگی یک طلبه امام زمانش برایش مهم است اگر توانستم بین مقاومت در راه دین ، با امام زمانش ارتباط ایجاد کنم ذهنش درگیر می شود احساس وظیفه می کند. من اگر این ارتباط را برقرار نمی کردم مخاطبم برایش مهم نمی شد. لذا دنبال نمی کرد کار را. بگونه ای وارد بحث شوم که هر چه جلوتر می روم مخاطب با من بیاید.

مثال کاربردی

رابطة دختر و پسر. یکی از مسائل مهم زندگی مخاطب ازدواجش است مخاطب جوان مسئله ازدواج کل زندگی او را تحت پوشش قرار مي دهد اگر بحث رابطه دختر و پسر  را با مسئله ازدواج که برای مخاطب مهم است پیوند داده و یک رابطة منطقی بینشان برقرار کنم بگونه ای که اگر مخاطب به سخن من گوش ندهد ممکن است با ناشی گری در رابطه اش کل زندگی آینده اش زیر سؤال برود. چون با یک مسأله مهم زندگی اش ارتباط پیدا کرد قضیه برای او مهم می شود. مهم که شد طرح بحث خوب انجام می شود.

مثلا موضوع موسیقی را می توان به یکی از مسائل مهم در زندگی جوان یعنی کنکور پیوند زد به اینصورت که به مخاطب خود می گوییم  موسیقی حرام گوش نده  چرا؟ با این مقدمه که  مثلا کنکور در زندگی یک دانش آموز دبیرستانی مهم است خیلی از ما حواسمان نیست چرا هر چی میایم درس بخوانیم اراده نداریم اراده تضعیف می شود خودمان نمی دانیم اما شاید چیزهایی که دور و برمان هست در این قضیه تأثیر داشته باشد مثلا موسیقی که در وقت استراحت گوش می دهید یکی از تأثیرات موسیقی این است که  ارادة آدم را تضعیف می کند. امروز می خواهیم راجع به اثرات موسیقی صحبت کنیم بعضی از موسیقی ها را اگر گوش بدهید فوق العاده کمک می کند دربارة امام حسین که می خونه کم نمیارید. (اولش باید مخاطب را دنبال خودمان بکشانیم ولی آخرش روی سخن را بسمت توحید برمی گردانیم) پس قدم اول یافتن ارتباط.

قدم دوم در روانشناسی یک شاخه ای هست به نام روانشناسی تربیتی، که در دنیا مباحث روش تدریس از این شاخة روانشناسی بوجود می آید ، این روانشناسی تربیتی یکی از بحث های مهمش بحث انگیزش است کتابهای متعدد راجع به آن نوشته شده است در این انگیزش نظریه های متعددی وجود دارد. که چگونه یک انسان برای کاری انگیزه پیدا می کند؟ یک آدم برای کارهای خودش چگونه انگیزه پیدا می کند؟ چندین نظریه وجود دارد یکی نظریة تعادل حیاتی ، یکی نظریة اسناد ، یکی نظریة تقویت و پاداش است.

اما یک نظریة دیگری است با عنوان انگیزة پیشرفت ، این نظریه شخصی است به نام اتکین سون ، این آقا توی انگیزش آمده یک نظریه ای را مطرح کرده نظریه اش جالب است حتی قرآن هم در این زمینه حرفهایی دارد که با این حرف سازگاری دارد ، زیر مجموعة نظریه های شناختی در روانشناسی محسوب می شود ، این نظریه چه می گوید ؟ می گوید آدمها دو گونه هستند: برخی پیشرفتی هستند برخی عدم شکستی هستند یعنی بعضی از آدمها اگر به آنها وعدة پیشرفت بدهید ، انگیزه پیدا می کنند اما بعضی ها نه ، هر چه بگویید اگر این کار را بکنی به اینجا می رسی می گوید حالا نرسیدیم هم نرسیدیم. بلایی سرمان نمی آید ، بله بلایی سرت نمی آید ولی به این نتیجه خواهید رسید ، این آدم عدم شکستی است. آدم پیشرفتی نیست ، آدمهای پیشرفتی اگر به آنها بگویی اگر این کار را نکنی بلایی سرت نمی آید می گوید بلا سرم نمی آید اما چه چیزی  نصیبم می شود ، به کجا می رسم ، به جایی نمی رسم ، چون این آدمی است که انگیزشش از طریق پیشرفت اتفاق می افتد اینکه آدمها شخصیتشان پیشرفتی باشد یا عدم شکستی باشد در روانشناسی می گوید مربوط است به کودکی آنها یعنی آدمها از کودکی طی اتفاقاتی که برایشان می افتد پیشرفتی یا عدم شکستی می شوند ، بنابراین بچه هایتان را از کوچکی چیزهایی یادشان بدهید و موقعیت هایی را برایشان ایجاد کنید که در همین کودکی پیشرفت کردن را تجربه کنند. مثلا در مسجد چیزهایی به بچه هایتان یاد بدهید که بقیه بلد نیستند . آنها را از سنین پایین به قرائت قرآن عادت بدهید . ورزشی به آنها آموزش بدهید که توانمندی آن را داشته باشند ،  تا پیشرفت نمودن را تجربه و موفقیت هایی را کسب نمایند ، اینگونه آدمها ، شخصیت پیشرفتی پیدا می کنند. آدمهای پیشرفتی انگیزه بیشتری دارند ولی آدمهای عدم شکستی حداقلی هستند. همچنین آدمهای پیشرفتی آدمهای حداکثری هستند. توجه به این نکته هم مهم است که غالب آدمها ، اگر در کارها و اهدافشان شکست بخورند ، بیشتر انگیزه در آنها ایجاد مي شود تا اینکه وعده ای به آنها داده شود. بنابراین  شما در قدم دوم ، و در طرح بحث ، باید برای درگیر شدن ذهن و عاطفة مخاطب و ایجاد انگیزه در او ، روحیه  پیشرفت یا عدم شکستی که در اثر موضوع برای مخاطب ایجاد می شود را تشخیص بدهید ، و بعد موضوع سخن خود را با مسئله مهم زندگی او پیوند بزنید ، در واقع شما با زندگی مخاطب ارتباط برقرار کرده اید ، که این کار فوق العاده ای خواهد بود چرا که شما موفقیت و پیشرفت را در مسأله با اهمیت زندگی اش تعریف کردید . عدم شکست را هم همین جا تعریف می کنید.

3-  جلب توجه و تمرکز مخاطب :

باید در اول بحث ، بگونه ای وارد بحث بشویم که توجه مخاطب جلب بشود . اما اینکه توجه مخاطب را چگونه جلب کنیم ، با سه چیز محقق می شود:

1-  مواد     2- اجراء      3- موضوع و عنوان

علاوه بر اینکه در طرح بحث ، موضوع سخن را با مسئله مهم زندگی مخاطب پیوند می زنیم ، باید بگونه ای بیان کنیم که برای مخاطب جلب توجه کند که یکی از عوامل جلب توجه ، مواد بحث می باشد.

مثال کاربردی

من در روز دوازدهم بهمن ماه سالروز ورود امام عزیز به کشورمان و استقبال مردم در یک جمع دبیرستانی سخنرانی داشتم می خواستم بگونه ای طرح بحث داشته باشم و وارد بحث امام بشوم که هم توجه ایجاد شود و هم با مسأله مهم زندگی مخاطبین  ارتباط پیدا کند و هم ارتباطی منطقی باشد تا بتوانم به نتیجه برسانم. برای اینکه این اتفاق بیفتد آمدیم ابتدای صحبت شروع کردم با ماده ای که ارزشمند نزد مخاطب باشد گفتیم دیشب داشتم کتابی را مطالعه می کردم یه عکسی توی این کتاب چاپ شده بود توجه من را جلب کرد این عکس تصویر بوسة یک آقایی بود بدست یک خانمی. تا ما گفتیم همه ساکت شدند توجه ایجاد شد بعد گفتم این عکس که دیدم تازه فهمیدم چرا مثل امروزی تمام مردم ایران جمعیت کثیری آمده بودند تا امام را روی چشمان خودشان استقبال کنند آن عکس تصویر بوسة محمد رضای پهلوی مقام اول ایران به دست ملکة انگلیس بود. ما یک روزی آنقدر خوار و ذلیل بودیم که فرد اول کشورمان با ذلت خم می شد دست ملکة انگلیس را می بوسید. امام برای ما عزیز است چون امام به ما عزت داد امروز ما انرژی هسته ای داریم تمام دنیای استکبار می خواهند نداشته باشیم تمام قدرتهای دنیا اما به لطف الهی داریم و همه آن در سایه عزتی است که امام به این ملت داد ....

با این جلب توجه هم منطقی وارد بحث شدم قشنگ توانستم راجع به امام ارزشش و اهمیتش صحبت کنم. دوم جلب توجه زیادی کرد سوم وقتی با عزت و غیرت یک ایرانی گره می زنی عزت ملی برای همة مردم مهم است آنجا هم کار محمدرضا پهلوی را ذلیلانه گفتم و هم امام را مظهر غرور معرفی کردم تا برای مخاطب اهمیت پیدا کرد.

اماجلب توجه بوسیله اجراء یعنی چی؟

در لار در جلسه ای که با دانشجوها داشتم ، اول جلسه شروع کردم گفتم من مي خواهم با شهدا یک صحبتی بکنم بعد یک اجرای غیرمتوقع داشتم و آن اینکه با شهدا طوری حرف زدم که اجرای جدیدی بود و آنها تا به حال ندیده بودند. از خاطرات شهدا گفتیم  آنها را بردیم تو اوج بعد گفتیم تو جوان امروز ، هم می توانی نصف این را امروز داشته باشی. این منطق بحث ماست. گاهی اوقات ما جلب توجه را در عین اینکه با مواد و اجرا انجام می دهیم از موضوع هم استفاده می کنیم:

مثال کاربردی

مثلا موضوع رابطة دختر و پسر ، خود موضوع جلب توجه می کند. اول بحث که مي گویی من نمی خواهم بگویم رابطة دختر و پسر بد است می خواهم بگویم خدایا ما حق داریم بدانیم چرا یا نه؟ خدایا قبولت دارم دوست دارم می شه بگی چرا نه؟ وقتی مخاطب تا اینجا با من همراه شد من راحت از روایات و قرآن استفاده می کنم با مخاطبم راحت پیرامون این جریان صحبت می کنم.

مثال کاربردی

اخیرا شیراز دانشگاهی ما را دعوت کردند گفتند موضوع سخنرانی رابطة دختر و پسر از نظر عقل و علم و آمار باشد . گفتم راجع به این موضوع صحبت نمی کنم. گفتند چرا؟ گفتم اگر این عنوان باشد من باید از اینجا وارد بحث شوم اگر من از اینجا وارد بحث شوم نمی توانم به نتیجة مطلوب برسانم مخاطب همان اول می فهمد که این رابطه را نباید داشته باشد. ورود از اینجا از نظر تبلیغی کار اشتباهی است گفتند چه کار کنیم؟ گفتم من برایتان موضوع مشخص می کنم. موضوع را فقط رابطه دختر و پسر ، انتخاب می کنیم بدون هیچ پسوندی و از جایی وارد می شوم که بتوانم پیام اصلی را برسانم و بعد در نهایت آن را تطبیق بر عقل می دهیم چرا که اگر پیام اصلی اشتباه بشود مشکل ایجاد می کند. لذا جلب توجه و تمرکز بوسیله موضوع ، مهم است اما باید سیر منطقی بحث را هم داشته باشیم تا به هدف مطلوب برسیم  خلاصه با موضوع رابطة دختر و پسر می توانیم ارتباط خوبی با مخاطب پیدا کنیم.